ویژگی مشترک تمام قوانین و مقررات راجع به حقوق کودکان این است که به کودک از نظر جسمی و روحی آسیب وارد نشود و برای رشد و تکامل وی ضروری باشد. به موجب کنوانسیون حقوق کودک و اعلامیه جهانی حقوق کودک، هر دو والد در مورد پرورش و رشد کودک مسئولیتهای مشترک دارند و اساسیترین مسئله آنها حفظ منافع عالیه کودک است.
جمهوری اسلامی ایران با تصویب پیماننامه حقوق کودک، خود را به اجرای مفاد آن جز در مواردی که با شرع و قوانین کشور در تعارض باشد، متعهد دانسته است؛ بنابراین قوانین لازم برای حمایت از کودکان و نوجوانان در کشورمان وجود دارد و آنچه لازم است، آگاهی جامعه نسبت به این حقوق است تا این گروه از جامعه، مورد تکریم قرار گیرد و حقوق همهجانبه آنها تحقق یابد.
خبرگزاری ایکنا بنابر رسالت خود در راستای آگاهیبخشی به والدین اقدام به معرفی بایستههای حفظ حقوق کودکان کرده است؛ زهیر احمدی، کارشناس ارشد روانشناسی و عضو انجمن روانشناسی اسلامی در گفتوگو با ایکنا درباره مسئولیت والدین در زمینه ظاهری، تربیتی و معنوی نسبت به فرزندان به ارائه توضیحاتی پرداخته است که در ادامه میخوانید.
این مسئله را میتوانیم از دو دیدگاه مورد توجه قرار دهیم، یکی از دیدگاه دروندینی و دیگری دیدگاه بروندینی. یعنی هم میتوانیم از نگاه اسلام و هم اهل بیت(ع) به این موضوع بپردازیم و هم از نگاه علم روانشناسی به آن توجه کنیم که امروزه داعیهدار مباحث تربیتی و خانوادگی است. اگر بخواهیم در ابتدا از نگاه دروندینی به این موضوع بپردازیم میتوانیم با روایت امام سجاد(ع) شروع کنیم که میفرمایند؛ «حق فرزندت این است که بدانی او از توست و تمامی خوبیها و بدیهای او در دنیا به تو نسبت داده میشود، تو مسئول تربیت نیکو، راهنمایی او به سوی پروردگارش و کمک کار او در عبادت خدایی، پس با او به گونهای رفتار کن که میدانی با احسان کردن به او پاداش خواهی دید و با بدی به او نیز کیفر خواهی دید».
بنابراین وقتی پذیرفتی که این فرزند، به عنوان یک فرزند شایسته و موفق به شما منتسب است و برعکس آن هم همینطور، در قبال فرزندتان مسئول هستید. این مسئول بودن در زمینه تربیت، ادبآموزی و بحثهای معنوی است که شما به عنوان والدین، فقط وظیفه سیر کردن شکم فرزندتان را ندارید یا فقط وظیفه نداری که لباس خوب، مدرسه خوب و ... را فراهم کنی و یا فقط آداب اجتماعی را به او آموزش بدهی، بلکه شما یک وظیفه معنوی و رساندن فرزندانت به خداوند را هم داری. همچنین اگر فرزند شما کار خوبی انجام دهد، شما هم در ثواب آن شریک خواهید بود و اگر کار بدی انجام دهد، باز هم در آن شریک هستید و اگر سهلانگاری کرده باشد، باید پاسخگو باشید.
در روایتی رسول خدا(ص) میفرماید؛ «شما سه حق بر گردن فرزندتان دارید؛ اول نام خوب برای آنها انتخاب کنید، دوم، وقتی به سن ازدواج رسید، مقدمات ازدواجش را فراهم کنید و سوم خواندن و نوشتن را به او آموزش دهید.» یا در روایت دیگری، آموزش ورزش را جزء این حق دانستهاند. این مسائل به ما نشان میدهد که وظیفه سنگینی به عهده داریم و باید در زمینه تربیت، هم خودمان آگاه باشیم و هم بتوانیم به فرزندانمان این آگاهی را بدهیم.
در زمینه تربیت فرزند، بعضی از والدین تصور میکنند که تربیت، فقط در زمینه امور اخلاقی است، اینکه من به فرزندم آداب اجتماعی و امور ظاهری را آموزش بدهم، در حالی که از نگاه دروندینی باید به معنویت که بحث مهمی است هم توجه ویژهای داشته باشیم. حتی در روایتی، امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید؛ «حق فرزندت بر تو این است که نام نیکو برایش انتخاب کنی، خوب تربیتش کنی و هم قرآن را به او آموزش دهی.» این یک نگاه کلی است که به ما میگوید، وظیفه تو یک وظیفه مهم و غیرقابل جبران است که اگر نتوانی به خوبی از پس آن بربیایی، باید در آینده پاسخگو باشی.
در یک نگاه کلی، وظیفه والدین به این ترتیب است؛ مسئولیت در برابر فرزندان به عنوان کسانی که به تو منتسب هستند، هدایت فرزندان به سمت خدا و معنویت و تأمین نیازهای اساسی.
ما همیشه در کلاسها و مشاورها به والدین میگوییم که اگر نیازهای اولیه فرزندانتان شامل خوراک، پوشاک، امنیت روانی، اقتصادی و اجتماعی او را تأمین کنید، در درون خانواده هم باید طوری رفتار کنید که بدانند به فکر آنها هستید، محبت میکنید و عشق میورزید، چنین فرزندانی در آینده خطرناک نیستند، ممکن است اشتباه کنند، اما خیلی از اوقات این حب و عشق به والدین مانع از این میشود که کار خطایی انجام دهد؛ بنابراین تأمین نیازهای فرزندان در جهتگیری رفتاری آنها در آینده نیز تأثیرگذار است.
مسئله امنیت روانی، در آینده میتواند فرزندان را وابسته به خانواده کند. یکی از ویژگیهای دوران نوجوانی بحث تردیدهاست. تردید عاطفی که برای نوجوانان در سن ۱۲ - ۱۳ سالگی رخ میدهد، باعث میشود احساس کنند برای والدین خودشان جایگاه و ارزشی ندارند. این تردیدها اگر از سوی والدین رفع و به درستی پاسخ داده نشود، خطرناک خواهد بود، به این معنا که آنها از خانواده فاصله میگیرند و هر خطایی را ممکن است مرتکب شوند.
وظیفه دیگر، تربیت جسمی و معنوی فرزندان است. ما باید ورزش کردن را جزء برنامههای اصلی زندگی قرار دهیم. شاید این تأویل از من باشد که در زمان رسول خدا(ص) آموزش تیراندازی به عنوان یک هنر جنگی لازم بود. اکنون هم لازم است فرزندان ما هنر جنگیدن، رزم و شنا کردن را آموزش ببینند. برخی از والدین آن طور که به آموزشهای زبان، کامپیوتر و ... اهمیت میدهند به جسم فرزندن اهمیت نمیدهند، از این رو آنها از نظر جسمی و توان اجتماعی ضعیف میشوند.
وظیفه بعدی والدین، توجه به نظرات فرزندان است. بعضی از والدین انگار یک زندانی گرفتهاند و انواع و اقسام مختلف آزار و اذیت روحی مانند مسخره کردن، توهین کردن، نادیده گرفتن و ... را برای آنها اعمال میکنند که میتواند ضربه بسیار شدید و سنگینی باشد و این مسئله باعث میشود عزت نفس آنها فروکش کند، همانطور که امام هادی(ع) میفرماید، «من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره، اگر کسی نفسش برای خودش بیارزش باشد، از شر او در امان نخواهی بود.»
آموزش حلال و حرام به فرزندان نیز حائز اهمیت است، لقمه حلال چقدر میتواند در شخصیت فرزندان و برکت زندگی تأثیرگذار باشد در حالی که اگر امروزه دقت کنید، مثل گذشته نیست که بگویند پدرم نان حلال سر سفره میآورد. در گذشته این مسئله یک ارزش بود. اما امروزه برای بسیاری از نوجوانان و جوانان این مسئله ارزش نیست و جایگاهی ندارد و از اهمیت آن مطلع نیستند.
اگر بخواهیم از روانشناسی هم استفاده کنیم، در علم روانشناسی تربیت فرزندان بسیار مورد توجه بوده است. در گذشته روانشناسی در بحث تربیت فرزند به رفتارهای اجتماعی، خانوادگی، فردی و ... توجه میکرد و توجه زیادی به امور معنوی نداشت. اما امروزه روانشناسی بیش از هر زمان دیگری به معنویت رو آورده است. از این رو به عنوان یک علم موفق توانسته در زمینه درمان انسانهای آسیبدیده نقشآفرین باشد و بسیاری از مشکلات مردم را حل کند.
در واقع روانشناسی در ابتدا یک علم فلسفی بود و در موج اول، معنویت در آن کنار زده شد، در موج دوم هم توجهی به آن نشد، اما در موج سوم، معنویت به روانشناسی بازگشت و روح معنویت و دینداری در کالبد روانشناسی دمیده شد. از این رو امروزه روانشناسان انسان را موجودی چهاربعدی میدانند که بعد اول، زیستی انسان است که باید به این بعد توجه شود و آبراهام مازلو، روانشناس انسانگرا در هرم نیازها، اولین نیاز انسان را نیاز فیزیولوژیکی و زیستی دانسته است. بچهای که شکمش گرسنه باشد، نمیتوان بسیاری از مفاهیم را به او آموخت. فرزندی که لباس برای پوشیدن ندارد و نیازهای اولیهاش تأمین نشده، نمیشود بسیاری از مفاهیم و ارزشها را به او منتقل کرد.
بعد دوم، بعد روانی انسان است که ویژگیهای روانی و سلامت روان انسان، در شخصیت او بسیار تأثیرگذار است و امروزه روانشناسی مثبتگرا بحث بهزیستی روانشناختی انسان را مطرح میکند؛ که اگر انسانها بهزیستی روانشناختی نداشته باشند، یعنی همان سلامت روان را نداشته باشند، در بسیاری از رفتارهایشان از جمله رفتار با همسر، فرزندان، محیط کار، دوستان و ... دچار خطا میشوند و همه اینها میتواند تحت تأثیر سلامت روان قرار گیرد.
بعد سوم، بعد اجتماعی انسان است، ما نمیتوانیم انسان را از اجتماع جدا کنیم، انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و به تنهایی نمیتواند در دل غار زندگی کند؛ بنابراین روانشناسان مهارتهای اجتماعی را در این زمینه درنظر گرفتهاند.
بعد چهارم، بعد معنوی است که به روانشناسی معنوی توجه بسیاری شده است. بسیاری از پژوهشها نشان میدهد، افرادی که دارای سلامت روان هستند و معنویت در زندگی آنها موج میزند و آدمهای دینداری هستند، بسیاری از خطاها را انجام نمیدهند. در زندگی خودتان هم ببینید فرد دیندار، فردی که اهل خدا و مسجد است، اگر مشکلی برایش پیش بیاید، این گونه تعبیر میکند که قسمت این بوده و یا کفاره گناهان من است و یا هر که مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند. همین باعث میشود، آن آسیب برایش قابل تحملتر باشد؛ بنابراین والدین وظیفه دارند در این چهار بعد نیازهای فرزندان خود را تأمین کنند و مسئولیت دارند و نباید از بار این مسئولیت شانه خالی کنند.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام