فهم درست دین نیازمند اجتهاد به معنای عام است
کد خبر: 4147036
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۰
آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست:

فهم درست دین نیازمند اجتهاد به معنای عام است

استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان کرد: ما یک اجتهاد به معنی اخص و یک اجتهاد به معنی اعم داریم و معتقدیم این فقه در فهم همه گزاره‌های دینی مورد نیاز است بنابراین اگر کسی واقعاً بخواهد فهمنده دین باشد باید از این روش یعنی اجتهاد به معنی اعم استفاده کند. 

آیت‌الله علیدوست

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «مفاهیم فقه و شریعت، ادوار فقه و مهمترین مکاتب فقهی» امروز یکشنبه 21 خردادماه از سوی دانشگاه مفید برگزار شد.

آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج حوزه علمیه قم، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید:

ابتدا لازم است به رابطه فقه با شریعت اشاره کنم که رابطه کاشف و مکشوف است در حالی‌که خیلی اوقات این دو به جای همدیگر به کار می‌روند اما باید توجه داشته باشیم اینها با هم رابطه عینیت ندارند. فقه، چه به معنای اجتهاد و چه به معنای دانش فقه در کنار دانش اصول و ... می‌خواهد کشف شریعت کند و شریعت هم تبدیل به مکشوف شود. شریعت به بخشی از اعتبارات دین همانند اخلاق، تاریخ و سنت و آن بخش از محرمات و مباحات و احکام وضعی گفته می‌شود لذا به همین دلیل است که می‌گوئیم رابطه فقه و شریعت رابطه کاشف و مکشوف است. البته اگر شریعت را اعتبارات واقعی الهی در نظر بگیریم ممکن است فقه گاهی به خطا و اکثرا هم به صواب برود.

ادوار فقه در اسلام

لازم است به ظرفیت‌های فقه توجه کنیم چون ظرفیت‌های زیادی در آن نهفته شده است و می‌‌تواند به سوالات ما پاسخ بدهد و تا می‌توانیم باید از فقهِ عذر، یعنی فقه اصول عملیه فاصله گرفته و به سمت فقه کشف برویم. همچنین ما یک اجتهاد به معنی اخص و یک اجتهاد به معنی اعم داریم و معتقدیم این فقه در فهم همه گزاره‌های دینی مورد نیاز است بنابراین اگر کسی واقعاً بخواهد فهمنده دین باشد باید از این روش یعنی اجتهاد به معنی اعم استفاده کند. 

درباره ادوار فقه لازم است اشاره کنم که منظور از ادوار این است که فقه را به عنوان زمان‌های مختلف در نظر بگیریم. در اینجا با روش و متُد، کاری نداریم بلکه مثلا وضعیت فقه در دوران حضور پیامبر گرامی اسلام(ع) در مکه، دوران حضور پیامبر در مدینه، عصر حضور، عصر غیبت و دوران معاصر بررسی می‌کنیم. ما در دوره حضور پیامبر در مکه، هیچ دانش فقه و عملیات استنباط فقهی نداریم و هیچ گزارشی در این مورد صورت نگرفته است اما در دوران پیامبر(ص) در مدینه، گزارشاتی از استنباطات یا زمینه‌های استنباط اصحاب داریم و مثلاً ماجرای معاذ وقتی می‌خواهد عازم یمن شود از جمله این موارد است. ماجرا از این قرار است که پیامبر اسلام به معاذ گفت در آنجا بر چه اساس قضاوت می‌‌کنی؟ معاذ گفت بر اساس کتاب الله، پیامبر گفت اگر به کتاب خدا دسترسی نداشتی؟ گفت به سنت رسول الله حکم می‌کنم. پیامبر گفت اگر به آن هم دسترسی نداشتی؟ گفت دست به اجتهاد می‌زنم. از این دست گزارشات زیاد وجود دارد که بنده در کتابی که در این زمینه نوشته‌ام به آنها اشاره کرده‌ام.

تفاوت اجتهاد و نظریه

در عصر حضور، برخی مخصوصا در محیط شیعه گفته‌اند که اصلا اجتهادی نداشته‌ایم در حالی‌که آثاری داریم که همان زمان، اصحاب اجتهاداتی با اشاره ائمه(ع) داشته‌اند. شکی نیست کار راویان ما عمدتاً روایت بوده است اما اینگونه نیست که تعقلی نداشته باشند چراکه این را تهمتی از جانب برخی غیرمنصفان می‌دانیم. البته بدون تردید دامنه اجتهاد و فقه به معنای دانش استنباط، همانند اهل سنت گسترده نبوده است. در عصر حضور، وارد روش‌ها و مکتب می‌شویم و حتی برخی کسانی‌که ادوار فقه را نوشته‌اند به سمت روش‌ها و مکاتب فقهی کشیده شده‌اند.

یکی از مباحث مهم در کرسی‌های نظریه‌پردازی این است که اساساً منظور از مکتب چیست؟ در تعریف مکتب فقهی باید گفت مجموعه ویژگی‌های موجود در طریق استنباط مبتنی بر مرام استقلالی است که موجب تحول در مباحث اصولی و قواعد فقهی شود لذا فرق آن با نظریه در گسترده بودن و محدود بودن است. اگر مجموعه‌ای از ویژگی‌ها کنار هم جمع شده که راه مستقلی در استنباط به وجود بیاورد را مکتب می‌نامیم در حالی‌که در نظریه به چنین تعریفی اشاره نمی‌کنیم. ممکن است شخصی نظریه‌ای داده و مثلا نقش مقاصد در استنباط را بیان کند اما این راهی مستقل در کنار سایر راه‌ها نیست. 

ارکان مکتب و اقسام مکاتب فقهی

بنده معتقدم مکتب چهار رکن دارد. اول رکن درونی مبدأ، دوم رکن درونی مقصد، سوم رکن بیرونی و چهارم مدیریت ادله است. یکی از بزنگاه‌های اصلی پیدا شدن مکاتب فقهی، موضعی است که آن فیلسوفُ فقه یا شخص اصولی، راجع به اسناد دارد. در میان اهل سنت حدود چهل منبع همانند کتاب، سنت، اجماع، قیاس، اجماع اهل مدینه، اجماع اهل کوفه و ... وجود دارد. مورد دیگر رکن درونی مقصد است که درون خود اجتهاد است و جهت زیادی به مکتب می‌دهد. منظور از رکن سوم یعنی رکن بیرونی هم روش‌شناسی است. گاهی اوقات روش استنباط افراد متفاوت است. بنده در کتابی که چاپ کرده‌ام گفته‌ام که در دوران معاصر حدود بیست روش مختلف وجود دارد. در اینجا روش فقیه در استنباط احکام، منجر به ایجاد مکتب و مدرسه می‌شود.

در مورد برخی از مهمترین مکاتب فقهی لازم است اشاره کنم مکاتب اجتهادی معاصر شامل مکتب فقهی قناعت و مکتب فقهی صناعت هستند. آنچه برای برخی از فقهای ما در اجتهاد وجود دارد این است که دنبال قانع کردن هستند و این همان مکتب قناعت است. شیخ انصاری در «مکاسب» چنین روشی در پیش گرفته است. مکتب وثوق و مکتب سند از دیگر مکاتبی هستند که برای یکی سند روایت و برای دیگری وثوقی که از روایت حاصل می‌شود مهم است. مکاتب دیگر شامل مکتب فقهی نص پسند، مقاصد پسند و نص محور با نظارت بر مقاصد هستند. اولی فقط نص را می‌بیند و با مقاصد مخالف است. در مقابل، برای مکتب فقهی مقاصد پسند فقط مقاصد مهم است. 

مکاتب فقهی دیگر شامل فقه توقف حداکثری بر الفاظ نصوص، فقه بسند به نص و اطلاق قانون، فقه عدالت و اخلاق، مدیریت ادله متعارض شامل مدیریت حل تعارض ادله با جمع حداکثری، مدیریت تعارض ادله در صورت جمع عرفی، مدیریت تعارض با انگاره لزوم ترجیح به مرجحات منصوص، مدیریت تعارض با تعدی از مرجحات منصوص، فقاهت مقارن با تراث اهل سنت، فقاهت مخالف با تراث اهل سنت، فقاهت با قبول تخصیص و تقید قطعیات شرعی به امارات غیر قطعی و در نهایت فقاهت انکار هستند.

 

انتهای پیام
captcha