حجتالاسلام والمسلمین جواد عبادی، معاون علمی مرکز راهبری اقتصاد مقاومتی حوزههای علمیه و مدیر مؤسسه فقه اقتصادی طیبات، در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار ایکنا قرار داده، مطالبی را پیرامون اندیشههای اقتصادی امام راحل و تحریف اندیشهها از سوی لیبرالها مطرح کرده است.
متن کامل این یادداشت را در ادامه میخوانید.
در مورد دیدگاههای اقتصادی امام خمینی(ره) مطالب زیادی طی سالهای گذشته منتشر شده است و شاید نیازی به تکرار آنها نباشد و من ترجیح میدهم در موضوع دیگری در این زمینه مطالبی را عرض نمایم و آن عبارت است از تحریف دیدگاههای اقتصادی حضرت امام که در سالهای اخیر توسط برخی لیبرالهای وطنی رخ داده و باعث برخی شبهات در مورد حضرت امام شده است؛ ولی به جهت اینکه ارتباط با بحث من دارد به طور خیلی خلاصه در مورد دیدگاه اقتصادی حضرت امام(ره) چنین میتوان گفت: حضرت امام راحل به عنوان یک اسلامشناس به تمام معنا یعنی یک فقیه، یک مفسر، یک فیلسوف، یک اصولی و یک اخلاقی و عرفانی تمامعیار، دیدگاه اسلام در مورد اقتصاد را از منابع فقهی آن استخراج کرده و معتقد بود اسلام در عین اینکه به مالکیت خصوصی و آزادی انسانها در انتخاب نوع معامله تأکید دارد اما ترتب آثار این مالکیت را منوط به رعایت یک سری ضوابط و قواعدی میداند که ازجمله آنها میتوان قاعده ممنوعیت ضرر، ممنوعیت غرر، ممنوعیت ربا، ممنوعیت قمار، ممنوعیت تداول ثروت بین اغنیا و ... نام برد.
همچنین از دیدگاه اسلام، حاکم اسلامی یا به تعبیری دولت اسلامی را مسئول تنظیم روابط اقتصادی بین اشخاص دانسته و علاوه بر این در مواردی دولت را مالک برخی اموال مانند انفال و جزیه و ... میداند.
لازم به ذکر است که مقصود از «مالکیت دولتی»، «مالکیت حکومت اسلامی» یا «مالکیت امام» است؛ این نوع مالکیت، مالکیت منصب امامت و رهبری امت اسلامی است، نه مالکیت شخص امام؛ زیرا این نوع مالکیت از امامی به امام دیگر منتقل میشود، نه به وارثان او. و در زمان غیبت همچنانکه منصب امامت به نیابت از امام معصوم در اختیار ولی فقیه جامعالشرایط است، مالکیت اموال مزبور نیز در اختیار حاکم اسلامی یعنی ولی فقیه است، بنابراین دولت اسلامی هم مالک برخی اموال در اقتصاد است و هم مسئول تنظیمگری و سیاستگذاری اقتصادی براساس مصلحت جامعه مسلمین.
در مورد دیدگاه اقتصادی امام خمینی(ره) به همین میزان بسنده میکنم و به موضوع مهم دیگری که این روزها به امام خمینی(ره) منتسب میشوند میپردازم.
در مناظرهای که بین آقای دکتر غنینژاد و آقای دکتر درخشان در برنامه جهانآراء شبکه افق سیما برگزار شد آقای دکتر غنینژاد ضمن اینکه خود را یک لیبرال معرفی کردند، مطالبی را در مورد امام خمینی(ره) بیان نمودند که در عین اینکه برخی از آنها مطالب صحیحی بود ولی نتیجهگیری که از آن شد این بود که حضرت امام(ره) با دیدگاههای اقتصادی شهید بهشتی (که از نظر آقای دکتر غنینژاد گرایش چپ و سوسیالیستی داشت) مخالف بود و با دیدگاههای لیبرالها که به مالکیت خصوصی قائل هستند موافق بودند.
برای روشن شدن موضوع بخشی از گفتوگوی آقای دکتر غنینژاد و آقای دکتر درخشان به صورت خلاصه شده بیان میشود سپس تحلیل نویسنده در این زمینه ارائه میشود.
مشخصاً در مناظره بین آقای دکتر غنینژاد در برنامه جهان آراء آقای دکتر غنینژاد چنین گفتند:
آقای دکتر غنینژاد در پاسخ به سئوال مناظره که مشکل اقتصاد ایران چیست اظهار میدارد: «برای اینکه بدانیم مشکل نظام اقتصادی ایران چیست باید یک مقداری به ریشهها بپردازیم تا ببینیم این نظام اقتصادی چه جوری درست شد؟ نظام اقتصادی ایران (منظور نظام اقتصادی فعلی) در فردای انقلاب اسلامی و با تصویب قانون اساسی جدید شکل گرفت ... بخش اقتصادی این قانون (اصل 43 تا اصل 45) که مبنای نظام اقتصادی ما قرار گرفت چی بود؟ زمانی که در سال 1357 در ایران انقلاب شد اندیشههایی که در دنیا رایج بود اندیشههای چپ بود و انقلاب اسلامی در ایران هم استثناء نبود و انقلابیون ایران به شدت تحت تأثیر اندیشههای چپ و مارکسیستی بودند.»
اینجا بود که آقای دکتر درخشان سئوال میکنند: «شما که ادعا دارید بخش اقتصادی قانون اساسی را افرادی که تحت تأثیر اندیشههای چپ مارکسیسیتی بودند نوشته و موجب این همه مشکلات اقتصادی شدهاند چند نفر از آنها را نام ببرید.»
دکتر غنینژاد در پاسخ از افرادی نام میبرد که ازجمله آنها شهید بهشتی است.
دکتر درخشان سئوال میکند: «آیا از دیدگاه شما آقای دکتر بهشتی گرایش سوسیالیستی داشت؟»
دکتر غنینژاد میگوید: «صد در صد!!»
دوباره دکتر درخشان سؤال میکند: «حضرت امام چی؟ اینکه میفرمایید انقلاب اسلامی تحت تأثیر اندیشههای چپ بودند خوب شما قشنگ بفرمایید از چی میترسید آیا شما معتقدید که حضرت امام ملهم از چپیها بوده؟ اگر نه، پس چگونه میگویید که انقلاب اسلامی ملهم از چپیها بوده؟»
دکتر غنینژاد پاسخ میدهد: «شما توجه نکردید من چی گفتم، حضرت امام اتفاقاً مملکت ایران را نجات دادند از دست چپیها؛ اگر حضرت امام نبودند با آن تفکری که در مقطع انقلاب حاکم شده بود توسط روشنفکرهای چپ ما (امثال بنیصدر و طرفدارهای دکتر شریعتی) کشور ما تبدیل میشد به یک کامبوج دوم!! امام خمینی(ره) جلویش را گرفتند چرا؟ چون فقیه بودند، میدانستند که اسلام نمیتواند با مالکیت خصوصی مخالف باشد.»
تحلیل موضوع:
اینکه آقای دکتر غنینژاد چنین نظری در مورد امام(ره) بیان میکند یکی از این دو فرضیه متصور است:
فرضیه اول:
از نظر آقای غنینژاد هرچند انقلاب اسلامی ایران به نام امام خمینی(ره) تمام شده است ولی بنیانهای فکری انقلاب مربوط به افراد دیگری غیر از امام خمینی(ره) مثل شهید بهشتی است که آنها هم متأثر از تفکرات چپ مارکسیستی حاکم بر فضای فکری جهان در آن زمان بودند، بنابراین از نظر دکتر غنینژاد، امام راحل نقشی در نرمافزار و بنیان فکری و اندیشهای انقلاب نداشت و صرفاً بهعنوان یک ریشسفید ذینفوذ و دارای اعتبار بین مردم، نقش تحریکی برای تحقق انقلاب مطابق نظر اندیشهورزانی نظیر شهید بهشتی و بنیصدر داشت.
بدیهی است که این یک فرضیه باطل و [با عرض پوزش] مزخرف است و حتی دشمنان انقلاب هم تردیدی ندارند که انقلاب اسلامی ایران براساس اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) صورت گرفت و افرادی نظیر شهید بهشتی شاگردان مکتب خمینی محسوب میشوند همچنانکه به تعبیر مقام معظم رهبری «این انقلاب بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.»
فرضیه دوم:
از نظر آقای غنینژاد، انقلاب اسلامی ایران براساس اندیشههای امام راحل صورت گرفته است اما به خلاف اظهاراتی که در برنامه مناظره بیان میدارد نظر اصلیاش این است که اندیشه امام راحل هم متأثر از چپ و مارکسیستی بود ولی به تعبیر آقای درخشان، آقای غنینژاد میترسد که این موضوع را به وضوح بیان کند و نمیخواهد خود را در مقابل امام(ره) قرار دهد لذا وانمود میکند که امام(ره) با واضعان قانون اساسی فرق داشتند. در غیر این صورت آقای غنینژاد باید به این سؤال پاسخ دهند که بهزعم آقای غنینژاد مشکل ساختاری اقتصاد ایران از قانون اساسی است و قانون اساسی هم مطابق اندیشههای سوسیالیستی نگاشته شده است پس امام چگونه انقلاب را از دست چپیها نجات داد؟
جمعبندی
واقعیت این است که همانطور که دکتر غنینژاد در فقره آخر کلام خود بیان داشتند حضرت امام(ره) مالکیت خصوصی را قبول داشتند، اما این بدین معنا نیست که مالکیت دولتی را قبول نداشت، بلکه همانطور که قبلاً عرض شد از نظر امام خمینی(ره) مالکیت دولت و حاکمیت اسلامی بر برخی اموال نظیر انفال، جزء لاینفک آموزههای اقتصادی قرآن و سنت میباشد و حضرت، اما به خلاف لیبرالها نقش دولت را در سیاستگذاری و تنظیمگری اقتصاد برجسته و مسئولانه میداند. کما اینکه برخلاف ادعای دکتر غنینژاد، شهید بهشتی به هیچ وجه نگاه سوسیالیستی نداشت بلکه بهعنوان اسلامشناس برجسته و شاگرد مکتب حضرت امام(ره) بر مالکیت خصوصی تأکید داشته و در جایجای قانون اساسی بهویژه در اصل ۲۲ و ۴۳ و ۴۷ به آن تصریح کردهاند.
علاوه بر این شهیدبهشتی در «نفی دولتی شدن بیش از حدّ اقتصاد» در دیداری که با دو تن از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق اکثریت که در سال ۱۳۶۰ داشت و فرخ نگهدار نیز جزو آنها بود و فیلم این دیدار در سالهای گذشته برای اولین بار از سوی بنیاد نشر آثار شهید بهشتی منتشر شد صریحاً نقاط اشتراک و افتراق خود را با آنها ذکر میکنند. در آن دیدار دکتر بهشتی تصریح میکند که نگاه شما تودهایهای سوسیالیست مبنی بر دولتی کردن اقتصاد از سوی ما قابل قبول نیست هرچند ما با سر مایهداری لجامگسیخته بیبند و بار نیز مخالف هستیم. عین جملات ایشان این است: «ما سخت طرفدار غیردولتی بودن اقتصادیم، تا آنجا که بشود. در اقتصاد دولتی فاجعه وجود دارد. بدترین نظام مزدوری را برای یک جامعه میآورد.»
سخن آخر:
آقای دکتر غنینژاد و همنوعان که به صراحت اعلام میدارند یک لیبرال هستند باید توجه داشته باشند که بررسی اسناد نشان میدهد امام خمینی(ره) در طول حیات مبارکشان غیر از یکی دو سال آخر، حداکثر ده بار از واژه لیبرال استفاده کرده و نسبت به آنها برائت تند و تیزی کردهاند، اما در ایام پایانی عمر مبارکشان، بارها از این واژه در ادبیات و نامههایشان بهره گرفتند که این مهم بیانگر خطری است که ایشان در انتهای دهه ۶۰ از نفوذ لیبرالها در بدنه انقلاب اسلامی احساس کردند.
آنچه در ادامه میخوانید هشدارهای امام در باره خطر نفوذ لیبرالها در عرصه تصمیمگیری و تصمیمسازیهای ارکان نظام است که با هوش، عرفان، درایت و سیاست خود آنها را همردیف با منافقین بهعنوان دو بال تربیتیافته غرب و شرق میداند:
۱- حضرت امام در آخرین روزهای پایانی سال ۶۷ بر عدم ورود لیبرالها در عرصه تصمیمگیری و تصمیمسازی هشدار دادند و فرمودند: «صریحاً اعلام میکنم تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند... (صحیفه امام، ج۲۱، ص ۲۸۶)
۲- «آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرالها و زراندوزی و احتکار سرمایهداران و حیله مقدسمآبان مقاومت نکرده است»؟ [همان، ج۲۱، ص ۸۶]
۳- لیبرالها و اندیشه التقاتی
اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همانگونهای است که خود فکر میکنند. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خدای ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین میافتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. [همان، ج۲۱، ص ۹۹].
۴- نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها بهگونهای غلط عمل کنیم که حزباللَّه عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. [همان، ج۲۱، ص: ۲۸۴]
۵- ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها را میخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است، ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر. من به آنهایی که دستشان به رادیو-تلویزیون و مطبوعات میرسد و چه بسا حرفهای دیگران را میزنند صریحاً اعلام میکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادی امریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند... [همان، ج۲۱، ص: ۲۸۶].
۶- کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچگونه گذشتی طرد خواهند کرد. [همان، ج۲۱، ص: ۳۲۷]
۷- منافقین و لیبرالها و بیدینها
امروز غرب و شرق به خوبی میدانند که تنها نیرویی که میتواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خوردهاند و تصمیم گرفتهاند که به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچکدام از اینها نشد، ایادی خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بیدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان، چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ میدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند؛ و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجه میزنند. [همان، ج۲۱، ص ۳۲۶]
۸- از بین رفتن صلاحیت رهبری منتظری به جهت حمایت از لیبرالها
جناب آقای منتظری؛ با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند.
انتهای پیام