تأکید قرآن بر پرهیز از استبداد رأی/ طبل زدن هنگام طلوع و غروب رسم آیین میترایی است
کد خبر: 4133358
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۹
آیت‌الله هادوی تهرانی:

تأکید قرآن بر پرهیز از استبداد رأی/ طبل زدن هنگام طلوع و غروب رسم آیین میترایی است

استاد درس خارج حوزه قم، گفت: میترایی‌ها چون به خورشید علاقه داشتند موقع طلوع و غروب خورشید طبل می‌زدند و برخی می‌خواستند در حرم حضرت معصومه(س) هم در قم این کار را کنند که بنده با این تبیین جلوی آنها را گرفتم.

مهدی هادوی تهرانیبه گزارش ایکنا، آیت‌الله هادوی تهرانی در ادامه سلسله‌مباحث تفسیر سوره مبارکه نمل، که در مسجد اعظم قم در حال برگزاری است، به تفسیر آیات 17 به بعد پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:

در آیه 30 سوره ص خداوند سلیمان را نعمت و هبه الهی به داود برشمرد و او را نعم العبد خوانده و در آیه 15 سوره نمل اشاره کرده است که داود و سلیمان از اینکه خدا آنان را بر سایر مردم برتری بخشید شکرگزار بودند. در آیه 17 «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ» فرموده است که برای سلیمان لشکریان او محشور شدند که از جن و انس و پرندگان بودند و اینها از نظم خود خارج نمی‌شدند. علامه در اینجا گفته است که چرا ابتدا جن و بعد انسان را ذکر کرده و پاسخ داده که چون تسخیر جن کار دشواری است که سلیمان به امر و اذن خدا انجام داده و سپس انس را به تناسب با جن آورده و در نهایت پرندگان را ذکر کرده است.

در سوره مبارکه بقره بیان شده است که در لشکر سلیمان افرادی از جن ولی از شیاطین بودند و در تسخیر سلیمان و برای او کار می‌کردند و این از اسرار الهی است، زیرا خداوند برخی اوقات کارهای خود را توسط افراد بد پیش می‌برد. سلیمان هم در لشکریانش شیاطینی بودند که تحت سیطره او کار می‌کردند.

وضع مادی افراد نشانه برتری معنوی آنان نیست

گاه ممکن است برخی افراد حافظ دین باشند، ولی ذاتاً افراد معنوی و خوبی نباشند و این هم از اسرار است؛ یعنی این‌طور نیست که هر کسی در دنیا به امکانات و مقامی برسد، لزوماً از نظر معنوی هم در مرتبه بالاتری است. به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی ممکن است رؤسایی در پایین و مرئوسانی در رتبه بالای معنوی باشند و حتی این امر در مقامات به ظاهر دینی وجود دارد، بلکه چشم ظاهربین ما اینگونه می‌بیند.

نزدیک به 40 سال قبل بنده در بالاسر حرم امام رضا(ع) نماز می‌خواندم و پیرمردی به بنده رو کرد و گفت خوابی دیده‌ام و آن را تعریف کرد و وقتی مقداری با او صحبت کردم دیدم که به مراتب از برخی صاحبان معرفت بالاتر است. «حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَايَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَايَشْعُرُونَ»﴿۱۸﴾؛ برخی مفسران وقتی به این آیه رسیده‌اند در مورد وادی مورچگان بحث کرده‌اند که کجاست؟ برخی گفته‌اند در شام، برخی طائف و یمن را مطرح کرده‌اند، ولی بنده احتمال می‌دهم که مراد سرزمین مخصوصی به نام وادی مورچگان نیست، بلکه لشکریان سلیمان وارد سرزمینی شدند که مورچه‌های زیادی داشت؛ یعنی نقطه جغرافیایی مهم نیست، در حالی که گاهی مفسران آن‌قدر خود را درگیر این مسائل می‌کنند که اصل بحث رو به غفلت می‌رود.

وقتی به این وادی رسیدند یکی از مورچگان گفت ای مورچه‌ها وارد خانه‌های خود شوید تا مبادا سلیمان و لشکرش شما را له کنند در حالی که ما را نمی‌بینند؛ علامه در قصه نطق پرندگان فرموده است که مورچه‌ها صدا ندارند، ولی تحقیقات امروز نشان می‌دهد که حتی درختان به هم پیام می‌دهند و مورچه‌ها راهی برای ارتباط با خود دارند که ما نمی‌دانیم.

شگفتی مورچه‌ها

تحقیقات نشان داده در جایی که شته زیاد است مورچه هم زیاد است، زیرا این شته‌ها را مورچه‌ها روی درختان می‌گذارند تا آنها از درختان بخورند و بعد آنها را به داخل لانه‌های خود می‌برند و از شیره آنها استفاده می‌کنند. سلیمان از حرف این مورچه لبخندی زد؛ «فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَپ»﴿۱۹﴾؛ این تعبیر نشان می‌دهد که سلیمان زبان او را فهمید؛ سلیمان بلافاصله برای شکرگزاری نعمت خدا گفت خدایا شکر از این نعمتی که به من و به والدین من دادی. علامه طباطبایی درباره اینکه چرا اشاره به مادر سلیمان شده فرموده است که در برخی مصادر یهودی تعبیرات زشتی در مورد مادر سلیمان وجود دارد که او زن کسی به نام عوریا بود و داود(ع) نعوذبالله شوهر او را فریب داد تا این زن را به چنگ بیاورد و سلیمان از این زن به وجود آمده است و این آیه چنین تهمتی را از حضرت داود، سلیمان و مادر ایشان رفع می‌کند.

سلیمان با آن همه مقامات روحی و معنوی و علمی این‌چنین در برابر خداوند خاضع و خاشع است و آن وقت برخی طلاب تا اینکه ضرب ضربا را یاد گرفتند تصور می‌کنند که سینه آنان گنجایش چنین علمی را نداشته است، در صورتی که باید بدانیم هیچ نمی‌دانیم؛ امام صادق(ع) به ابوحنیفه فرمود تو یک حرف از قرآن را هم نمی‌فهمی، در صورتی که ابوحنیفه از نظر علم ظاهری از خیلی افراد بالاتر بود بنابراین نباید زود گرفتار غرور شویم.

«وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ»﴿۲۰﴾؛ سلیمان از لشکر پرندگان تفقدی کرد و تفقد یعنی فرمود: «مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ»؛ یعنی اشراف علمی او آنچنان است که وقتی یک پرنده را در بین لشکریان فراوان پرندگان ندید متوجه شد و سراغ او را گرفت و بعد فرمود: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ»﴿۲۱﴾ من عذاب شدیدی برای هدهد در نظر گرفته‌ام یا سر او را خواهم برید، زیرا غیبت غیرموجه دارد، مگر اینکه دلیل موجه برای غیبت خودش بیاورد.

«فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ»﴿۲۲﴾؛ زمان اندکی گذشت و هدهد آمد و گفت من چیزی می‌دانم که تو خبر نداری و برای تو خبر یقینی از سبا آورده‌ام. در ادامه با آب و تاب مواردی که مشاهده کرد بیان می‌کند که در آیه بعدی می‌خوانیم: «إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ»﴿۲۳﴾؛ من زنی را یافتم که مالک قوم سباست و همه چیز به او داده شده و او صاحب عرش و تخت پادشاهی بزرگی است.

خورشیدپرستی آیین میترا

«وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَايَهْتَدُونَ»﴿۲۴﴾؛ اینها خورشید را پرستش می‌کنند؛ به پرستندگان خورشید فرقه میترایی‌ها گفته می‌شود که در ایران و منطقه کرمانشاه هم بوده‌اند و مهمترین معابد میترایی در این منطقه کشف شده است. البته همه کسانی که اهل بت‌پرستی هستند توجیه می‌کنند که پرستش ما پرستش نمادی از خداوند مانند خورشید است و چون خورشید خیلی نورانی است به آن توجه کردند. میترایی‌ها چون به خورشید علاقه داشتند موقع طلوع و غروب خورشید طبل می‌زدند و برخی می‌خواستند در حرم حضرت معصومه(س) هم در قم این کار را کنند که بنده با این تبیین جلوی آنها را گرفتم.

از آداب دیگر میترایی‌ها این بود که مردگانشان را در کوزه‌هایی به صورت نشسته شبیه بچه در رحم مادر قرار می‌دادند و در معبد میترا نگهداری می‌شدند. هدهد می‌گوید اینها خدا را نمی‌پرستند و شیطان اعمالشان را برای آنان زینت داده و شیطان آنها را از راه خدا منحرف کرده است و هدایت نمی‌شوند تا برای خداوندی سجده کنند که از هیچ آسمان و زمین را ایجاد کرده است. البته خورشید یکی از میلیون‌ها ستاره است. «أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ﴿۲۵﴾ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴿۲۶﴾»؛ خدایی که صاحب عرش عظیم است وهیچ پروردگاری جز او نیست.

«قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ»﴿۲۷﴾؛ سلیمان وقتی این ماجرا را شنید گفت من بررسی خواهم کرد که تو راست می‌گویی یا از دروغگویان هستی. این تعبیر نشان می‌دهد که واقعا سلیمان از ماجرای سبا بی‌خبر است و این تذکری به سلیمان است که اگر خدا نخواهد او چیزی از غیب نخواهد دانست. «اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ»﴿۲۸﴾ سلیمان فرمود نامه مرا برای آنان ببر و بعد برگردد در جایی مراقب باش ببین آنها با این نامه چه می‌کنند؛ «قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ﴿۲۹﴾ إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»﴿۳۰﴾؛ ملکه سبا وقتی نامه را دید خطاب به وزرا و امرایش گفت برای من نامه با کرامتی از سوی سلیمان آمده است؛ برخی مفسران در مورد تعبیر کریم در این آیه گفته‌اند نوشته‌ای که ممهور به مهر است کریم است، ولی به نظر می‌رسد نوع ادبیات جناب سلیمان و مطلبی که سلیمان نوشته است از نظر ملکه سبا ادبیات فاخر و متینی دارد که با بسم‌الله الرحمان الرحیم شروع شده است.

«أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾؛ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ﴿۳۲﴾ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ»﴿۳۳﴾؛ شما نسبت به من بزرگی نکنید و تسلیم شوید. به تعبیر علامه مراد از مسلمین تسلیم‌شدن است نه اسلام اصطلاحی.

تأکید قرآن بر پرهیز از استبداد رأی

ملکه به ملازم خود گفت که شما نظر دهید زیرا من بدون رای شما اقدام به کاری نکرده‌ام؛ برخورد این زن نشان می‌دهد که او اهل مشورت بوده است و استبداد رای ندارد. البته وزرای او گفتند که ما نیرو و قوت زیادی داریم و با این حال این زن گفت: «قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ»﴿۳۴﴾؛ پادشاهان وقتی وارد یک شهر و منطقه شوند آنجا را خراب و شهروندان آنجا را ذلیل می‌کنند. «وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»﴿۳۵﴾؛ ملکه گفت هدیه‌ای برای سلیمان می‌فرستم که آیات نشان می‌دهد این هدیه مالی و بسیار ارزشمند بوده است؛ وقتی این هدیه به سلیمان رسید او فرمود آیا شما فکر کردید که به مال شما نیاز دارم؟ آنچه خدا به من داده بیش از چیزی است که شما دارید و شما به این نوع هدایا دلخوش هستید. «فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ﴿۳۶﴾»

«ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ»﴿۳۷﴾؛ برگردید و ما با لشکریانی خواهیم آمد که هیچ چیزی جلودار آن نیست و نمی‌توانید با آن مقابله کنید و من این قوم(سبا) را از دیارشان بیرون خواهم کرد.

در آیه بعد شکل داستان تغییر می‌یابد «قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»﴿۳۸)؛ سلیمان فرمود که چه کسی می‌تواند قبل از آنکه ملکه سبا و قومش تسلیم شوند تخت او را برای من بیاورد؟ «قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ»﴿۳۹﴾ عفریتی از اجنه گفت که من آن را می‌آورم قبل از اینکه شما از جای خود بلند شوی؛ در مورد عفریت گفته‌اند موجودی شرور تلقی می‌شود، ولی چون در تسخیر سلیمان است تعبیر قرآن این بوده که او هم قوی و هم برای این کار امانتدار است.

منظور از «الذی عنده علم من الکتاب»

«قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»﴿۴۰﴾؛ کسی که علمی از کتاب داشت گفت من آن را برای تو می‌آورم قبل از اینکه چشم بر هم بزنی. در این آیه و در مورد «الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ» مطالب مختلفی بیان شده؛ از جمله فخررازی گفته است که منظور خود سلیمان است و سلیمان گفت من آن را می‌آورم قبل از یک چشم برهم زدن، ولی علامه طباطبایی آن را غلط می‌داند و معتقد است که این فرد کسی غیر از سلیمان است و ایشان بیشتر به آصف بن برخیا، وزیر سلیمان نظر دارد. وقتی دید تخت در یک چشم برهم زدن پیش اوست بلافاصله به شکر خدا پرداخت و فرمود این از فضل پروردگار است و اگر انسان شکر کند به نفع اوست.

در حقیقت فرصت‌ها و ثروت‌ها و مقامات اجتماعی و شهرت و علم همه نعماتی از سوی خداوند و فضل اوست تا ببیند چه کسی شکرگزار است و چه کسی ناسپاس خواهد بود. سلامتی هم از نعمت‌های بزرگ خداست و روزه گرفتن شکرگزاری این نعمت است و هر کسی که سلامت جسمی دارد باید از این فرصت بهره ببرد. البته کسانی که عذر شرعی دارند حکم متفاوتی دارند.

انتهای پیام
captcha