انسان؛ برجسته‌ترین مقام در آثار عطار
کد خبر: 4210808
تاریخ انتشار : ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۲
یک عطارپژوه تبیین کرد

انسان؛ برجسته‌ترین مقام در آثار عطار

رضا اشرف‌زاده گفت: طبق سخن عطار نیشابوری، هنگاهی که انسان را سایه خدا در زمین دریابیم، مقام انسان برجسته‌ترین مقام در آثار عطار است.

رضا اشرف‌زاده، عطارپژوهبه گزارش ایکنا از خراسان رضوی، رضا اشرف‌زاده، عطارپژوه، در مراسم بزرگداشت عطار نیشابوری که به همت مؤسسه آموزش عالی عطار مشهد و با حمایت دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی امروز، 28 فروردین‌ماه، در محل تالار ابن هیثم دانشگاه فرهنگیان مشهد برگزار شد، با خواندن ابیاتی از منطق الطیر عطار سخن خود را آغاز و اظهار کرد: «نام او سیمرغ سلطان طیور/ او به ما نزدیک و ما زو دور دور/ در حریم عزتست آرام او/ نیست حد هر زفانی نام او/ صد هزاران پرده دارد بیشتر/ هم ز نور و هم ز ظلمت پیش در/ دائما او پادشاه مطلق است/ در کمال عز خود مستغرق است/ او به سر ناید ز خود آنجا که اوست/ کی رسد علم و خرد آنجا که اوست/ نه بدو ره، نه شکیبایی ازو/ صد هزاران خلق سودایی ازو». 

اشرف‌زاده ضمن سپاس از دست‌اندرکاران برگزاری مراسم بزرگداشت عطار نیشابوری و نکوداشت وی به عنوان عطارپژوه ویژه و خوش‌آمدگویی به حاضران این محفل، ادامه داد: بر خود لازم می‌دانم در این محفل یادی کنم از مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی کسی که الفبای عطار پژوهی ر ا به من آموخت.

وی صحبت از عطار را به بیان نکاتی از عقاید و افکار او معطوف و بیان کرد: «مرحبا ای عندلیب باغ عشق/ ناله کن خوش خوش ز درد و داغ عشق/ خوش بنال از درد دل داوود وار/ تا کنندت هر نفس صد جان نثار/ حلق داوودی به معنی برگشای/ خلق را از لحن خلقت ره نمای/ چند پیوندی زره بر نفس شوم/ همچو داوود آهن خود کن چو موم/ گر شود این آهنت چون موم نرم/ تو شوی در عشق چون داوود گرم».

مولوی؛ شاگرد معنوی و عرفانی عطار نیشابوری 

اشرف‌زاده به نقل قولی از لویی ماسینیون، شرق‌شناس اشاره کرد و عطار را تئوریسین عرفان خواند و گفت: به این معنا تحولاتی که تفکر عرفانی که مشهور به عرفان خراسانی است را به وجود آورده است، پس از سنایی غزنوی که مقدماتی از عرفان همچون زهد اسلامی در آثارش دیده می‌شود، عطار نیشابوری و آثارش نقطه‌ای بسیار برجسته است که اگر وجود نداشت، نه مولوی و نه مثنوی را داشتیم. مشابهت‌های بسیاری میان دیوان عطار با دیوان شمس چه از نظر تفکر و چه از نظر شیوه بیان غزل می‌توان یافت. بنابراین به نوعی مولوی شاگرد معنوی و عرفانی عطار نیشابوری است و اگر چهار مثنوی عطار نیشابوری را نداشتیم، شاید مثنوی را هم شاید نداشتیم. چنانکه در نتایج رساله دانشجویان دوره دکترا آمده تقریباً 120 مورد از نوآوری‌های عطار نیشابوری در عرفان اسلامی مستخرج شده که امید است به چاپ رسد.

وی با اشاره به منطق‌الطیر عطار، افزود: هدهد در منطق‌الطیر نماد پیر و راهنما است که گروه عظیمی از پرندگان را به سمت کوه قاف حرکت می‌دهد تا جلوه جمال سیمرغ را ببینند. بهانه‌ها در این راه فراوان است، زیرا کار هرکسی نیست «بس که خشکی بس که دریا بر ره است/ تا نپنداری که راهی کوته است/ شیرمردی باید این ره را شگرف/ زانک ره دور است و دریا ژرف ژرف» راه بسیار خطرناک است و انسانی دلاور می‌خواهد «عاشقی کار هوسناکان نیست» «عشق جز شیوه بی باکان نیست» «مرد باید که برانگیزد گرد/ گر تو این درد نداری، برگرد».

تبیین چیستی نسبت پرندگان با سیمرغ در منطق‌الطیر

اشرف‌زاده ادامه داد: یکی از پرندگان از هدهد که راهنمای این راه خطرناک است «گر مرد رهی درون خون باید رفت / از پای فتاده سرنگون باید رفت» «راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست/ آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست» سوال می‌کند، و او درباره راه رسیدن به خدا صحبت می‌کند، آن را راهی پر خون می‌داند «دلبرِ جان‌ربای، عشق آمد/ سر بُر و سِرنمای، عشق آمد/ عشق با سربریده گوید راز/ زانکه داند که سَر بود غمّاز/ خیز و بنمای عشق را قامت/ که مؤذّن بگفت قدقامت/ آب آتش‌فروزِ عشق آمد/ آتشِ آب‌سوز عشق آمد/ عشق بی‌ چار‌میخ تن باشد/ مرغ دانا قفس‌شکن باشد»، سوال می‌کند که نسبت ما با سیمرغ چیست که می‌خواهیم وارد راهی خطرناک شویم که اولین قدم آن سرنهادن و کشته شدن است. در واقع پرسش اصلی چیستی نسبت انسان با خدا است.

عشق؛ محور اصلی آثار عطار

وی افزود: هدهد پاسخ را در سه مرحله ارائه می‌دهد. «هدهد آنگه گفت ای ‌اصلان/ عشق کی نیکو بود از بددلان/ ای گدایان، چند از این بی‌حاصلی/ راست ناید، عاشقی و بد دلی/ هر که در عشق، جانی پاک شد/ پایکوبان آمد و غمناک شد». اولین حرفی که عطار از زبان هدد پاسخ می‌دهد این است که برای رسیدن به خدا، اول عشق لازم است. به همین دلیل عشق محور اصلی آثار عطار است و به همین علت وادی‌های هفت‌گانه عطار را هفت شهر عشق می‌نامند. این تحول بزرگی است که توانست عرفان را که از حدود نیمه دوم قرن سوم در دنیای اسلام به وجود آمد به سمت عرفان ذوقی خراسان بکشاند. این موضوع در نگاه ابو نصر سراج در توضیح مقامات عارفانه و عناوین او همچون زهد، فقر، صبر، توکل و رضا ورع که همه زاهدانه، خشک و عبوس هستند، قابل تأمل است.

تبدیل مقامات به وادی در کلام عطار

این عطار‌‌پژوه اظهار کرد: یکی از اقدامات مهمی که عطار انجام داده، تبدیل کلمه مقامات به وادی است. مقام جای ایستادن و توقف است، یعنی باید در منزلی توقف کند و تا آن مرحله را به کمال درونی و نفسانی طی نکند، حرکت به مطلب بعدی وجود ندارد. عطار این مقام را تبدیل به وادی می‌کند، واژه «وادی» در تصور عمومی به معنای بیابان است، اما وادی آکنده بین دو کوه است که منتهی به بیابان بی‌فریاد می‌شود. اینگونه نیست که این دره سنگلاخ بماند، بیابان بی‌فریاد، بیابان بی‌انتهایی است که در آنجا هر چه فریاد بکشی، به گوش کسی نمی‌رسد، بنابراین هر وادی عطار از سختی آغاز و به بی‌انتهایی تمام می‌شود. به عنوان مثال وادی طلب به این معناست که شوق و طلب باید در وجودت باشد تا بتوانی حرکت کنی و یک لحظه نباید از این شوق دست برداری «گرچه وصالش نه به کوشش دهند/ هر قدر ای دل که توانی بکوش».

وی بیان کرد: اگرچه عطار می‌گوید «ذره‌ای عشق از همه آفاق به» و انسانی نیست که داغ عشق الهی را بر دل نداشته باشد، اما این عشق از زبان و حرکت دل فراتر نمی‌رود. آنچه که عطار نیشابوری به دنبال عشق بر آن تأکید می‌کند، اینکه عشق باید درد داشته باشد، شوق داشته باشد و تعدادی که این درد و شوق عشق را دارند، بسیار اندک است. عطار می‌گوید «ذره درد از همه عشاق به/ عشق مغز کاینات آمد مدام/ لیک نبود عشق بی‌دردی تمام/ قدسیان را عشق هست و درد نیست/ درد را جز آدمی درخورد نیست».

اشرف‌زاده افزود: در نگاه عطار، عاشق باید سوزنده باشد. سوزنده تا سوزان بسیار متفاوت است. سوزنده کسی است که با کلامی که می‌زند، آتش در دل مردم روشن می‌کند و با شوقی که ایجاد می‌کند، آن‌ها را به سوی هدف خلقت می‌کشاند.  

وجود انسان؛ آیینه‌ جلوه جمال الهی

وی درباره مطلب دومی که از زبان هدهد و در پاسخ به سوال چیستی نسبت ما با سیمرغ می‌دهد، بیان کرد: «تو بدان کانگه که سیمرغ از نقاب/ آشکارا کرد رخ چون آفتاب/ صد هزاران سایه بر خاک او فکند/ پس نظر بر سایه پاک او فکند/ سایه خود کرد بر عالم نثار» هنگامی که سیمرغ حقیقت تجلی کرد، سایه‌هایی بر زمین انداخت که همان مخلوقات هستند و انسان، سایه پاک است. بنابراین طبق سخن عطار نیشابوری، هنگاهی که انسان را سایه خدا در زمین دریابیم، مقام انسان برجسته‌ترین مقام در آثار عطار است.

این عطار پژوه گفت: آخر سخن آنکه ای انسان اگر می‌‎خواهی حقیقت خود را بدانی، وجودت آیینه‌ای است که می‌تواند جلوه جمال الهی را نشان دهد و جلوه الهی را در دل خود ببینی. چنان که از زبان هدهد در پاسخ سوم به سوال پرنده آورده است «چون کسی را نیست چشم آن جمال/ وز جمالش هست صبر لامحال/ با جمالش عشق نتوانست باخت/ از کمال لطف خود آیینه ساخت/ هست از آیینه دل، در دل نگر/ تا ببینی روی او در دل نگر» در واقع خداوند برایت از دل آیینه‌ای ساخته است و هنگامی از کدورت‌ها، بدبینی‌ها، برتری‌جویی‌ها و شهرت‌ها پاکش کنی، می‌توانی جلوه جمال الهی را در کنار ببینی. 

انسان؛ برجسته‌ترین مقام در آثار عطار

انتهای پیام
captcha