به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی شاکری، عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی، 24 بهمنماه در نشست علمی «مناسبت فلسفه و تمدن از منظر سیدجمالالدین اسدآبادی» با بیان اینکه سیدجمالالدین اسدآبادی به عنوان شخصیت آغازگر بیداری ایرانیان شناخته میشود، گفت: وی مسافرتها و فعالیتهای تبلیغی زیادی داشته است. یکی از استادان دانشگاه که در مورد سیدجمالالدین اسدآبادی در محفلی سخنرانی میکرد به فعالیتهای علمی سیدجمال در زمینه فلسفه اشاره کرد و اینکه در مصر فلسفه تدریس کرده است که این مسئله برای بنده جالب بود لذا تحقیقات جدیدی در این زمینه انجام دادم تا اقناع شوم.
وی با بیان اینکه عمدتاً کتابهای نوشتهشده در مورد وی فعالیت سیاسی و جنبه بیدارگری ایشان را متذکر شدهاند، اظهار کرد: مرحوم سیدهادی خسروشاهی، همه آثار مرتبط با ایشان را جمعآوری کرده است و در این آثار دیدم که سیدجمال عنایت زیادی به بحث فلسفه داشته ولی در تاریخ مغفول مانده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی اضافه کرد: من میتوانم مدعی شوم که جای سیدجمالالدین در فلسفه اسلامی و بین فلاسفه اسلامی هم خالی است زیرا هیچ اثری از ایشان دیده نمیشود؛ رابطه علم و فلسفه و ویژگیهای فلسفه و ... در آثار و مطالب وی وجود دارد و جا دارد که در تاریخ فلسفه اسلامی گنجانده شود، بنابراین آغازگری ایرانیان مدیون مطالب و شخصیت و تفکر فلسفی سیدجمالالدین اسدآبادی است.
شاکری با بیان اینکه او معتقد است که تمدن و مدنیت هیچ گریز و گزیری از فلسفه ندارد، اظهار کرد: سیدجمالالدین در مدرسه صالحیه قزوین تحصیل کرده است؛ این مدرسه ویژگیهای منحصر به فردی داشته است و افراد برجسته مانند ملاصفرعلی لاهیجی در آن جا فلسفه مشایی و صدرایی را تدریس میکردند و سید شاگرد آنان بوده است؛ بعداً هم مدتی به نجف رفت و شاگرد سیداحمدکربلایی و ملاحسینقلی همدانی، شیخ انصاری و سیدسعید یعقوبی بود یعنی هم شاگرد عرفا و هم فلاسفه بزرگ زمان خود بود و تحول فکری او در این مدارس و شهرها رقم خورد.
عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی افزود: وقتی به خارج از کشور و به خصوص اروپا سفرهایی انجام داد، پیشرفت و نظم و انضباطی را که دید در وی اثرگذار بود؛ مدتها فکر او مشغول بود که چه عاملی باعث تحول اروپائیان شده است لذا در آثار خود به صراحت گفته است مدنیت و تمدنی که در این کشورها ایجاد شده، از راه فلسفه است.
شاکری ادامه داد: برای اینکه نمونهای از عالم اسلام هم معرفی کرده باشد اشاره به نهضت ترجمه به خصوص در دوران مأمون عباسی و... کرده است زیرا در این دوره به ویژه متون فلسفه از یونان و بلاد دیگر وارد سرزمینهای اسلامی شد و مسلمانان به این متون ترجمهشده دسترسی یافتند و به همراه یکسری عوامل دیگر، باعث تحول در دنیای اسلام شد.
وی افزود: شواهدی که دال بر شخصیت فلسفی سیدجمالالدین اسدآبادی است موارد متعددی را شامل میشود از جمله اینکه وی در مدرسه صالحیه قزوین درس خوانده است؛ دیگر ورود به نجف و باید به این مسئله آثار فلسفی ایشان را هم اضافه کرد. وی رساله نیچریه را در مورد دهریون و طبیعیون نوشته است همچنین تدریسهایی که داشته، در تفکر فلسفی وی نقشآفرین بوده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی تصریح کرد: آقابزرگ تهرانی هم سیدجمال را از اعاظم فلسفه برشمرده است که این نشان میدهد وی حتماً آثاری از او مشاهده کرده است که چنین لقبی را در مورد ایشان به کار میبرد. تعبیر اعاظم فلاسفه تعبیر سنگینی است و ما به فلاسفهای چون ابن سینا و فارابی و ملاصدرا اعاظم فلاسفه میگوییم ولی آقابزرگ این تعبیر را به کار میبرد.
شاکری افزود: شاهد دیگر در مورد تفکر فلسفی سیدجمال تعبیرات محمدعبده از شاگردان او است؛ محمدعبده گفته است در نتیجه فعالیتهای او، تاریکیهای غفلت از ما دور شد؛ تسلط سیدجمال در تفکر فلسفی به حدی است که سیدجمال به من حیاتی بخشید که من با محمد، ابراهیم، موسی و عیسی و سایر انبیاء و قدیسان شریک هستم و این نشاندهنده شخصیت والای فلسفی سیدجمال است.
عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی اضافه کرد: شهید مطهری هم گفته است سیدجمالالدین به فلسفه اهتمام زیادی داشت زیرا میخواست نهضتی فلسفی ایجاد کند و این ترقی و پیشرفت و توسعه را در ایجاد نهضتی فلسفی در بین مسلمانان میدانست و راه آن را هم از طریق تدریس فلسفه به طلاب و شاگردانش میدانست. حتی در روزنامه خودش هم نوشته است پاسخ به شبهات فلسفی جبر و اختیار را وجهه خود قرار داده است؛ خرافهزدایی از عقاید حقه و ناب را در روزنامه منسوب به وی پیگیری میکرده است.
شاکری با بیان اینکه وی با ارنست رنان، فیلسوف مشهور فرانسوی ملاقاتی در فرانسه داشت، گفت: رنان فلسفه اسلامی را زیر سؤال برده و با آن مخالفتی جدی داشت ولی او میگوید من وقتی سیدجمالالدین را دیدم گویی برخی انبیاء و ابن رشد و ابن سینا در نظرم جلوهگر شدند. در جای دیگر هم گفته است کمتر کسی یافت میشود که تأثیری مانند تأثیر سیدجمال افغانی بر من گذاشته باشد؛ گفتوگوی من با او سبب شد تا در مورد رابطه اسلام و علم در سوربون سخنرانی کنم. من او را همتزار دانشمندان بزرگی همچون ابن سینا، ابن رشد و یا دیگر شخصیتهای بزرگ تاریخ میدانم که گویی زنده شده بودند.
استاد دانشگاه مذاهب اسلامی با بیان اینکه سیدجمال معتقد است که اگر جامعهای بخواهد به توسعه برسد لازم است که مسیر فلسفه را طی کند، اظهار کرد: اگر ملتی دچار انحطاط و بحران شده است عامل زیربنایی آن به نحو تفکر این ملت برمیگردد و روح فلسفی سبب نابودی یک ملت میشود. در کتاب بیدارگران اقالیم قبله که اثر مرحوم حکیمی است، اشاره گذرایی به بعد فلسفی سیدجمال شده ولی شرح و بسط داده نشده است؛ به نظر بنده جا دارد که درباره زیربنابودن فلسفه و اهمیت آن از منظر سیدجمال در توسعه جوامع بحث و تحقیق شود.
وی افزود: شرافت نفوس، نفی تقلیدگرایی و ... هم از منظر وی از فواید فلسفه است همچنین کارآیی که فلسفه در پیشرفت دارد؛ وی گفته است: الحکمه تنادی العلماء ...؛ حکمت به آواز بلند خود علما را ندا میدهد و حق خود را در محکمه عقل از ایشان طلب میکند؛ وی تعریف جدیدی از فلسفه ارائه کرده است که نکات عدیدهای در این تعریف وجود دارد و جدید است و وقتی این تعریف را با تعاریف فلاسفه دیگر مقایسه کنید، خواهید دید بعد اجتماعی در فلسفه او پررنگ است. مثلاً ملاصدرا به بحث استکمال نفس انسانی، ابن سینا به اعمال و احوال موجود بما هو وجود معنا کرده است؛ ارسطو شناخت موضوع بما هو موضوع را معنی فلسفه میداند ولی وی از این فضای انتزاعی بیرون آمده و رنگ اجتماعی میدهد.
وی تصریح کرد: از منظر وی چون جوامع اسلامی به خاطر دوری از حکمت و فلسفه عقب افتادهاند لذا به محوریت این بحث پرداخته و میگوید حق و حقوق حکمت در محکمه عقل ادا نشده است و برای اینکه ادا شود باید نسبت حکمت را با اجتماع برقرار کنیم. او فلسفه را نجات از توحش و بربریت و ورود به مدینه فاضله علم و دانش میداند. از منظر وی، مسیر فلسفه جای ماندن و ایستایی نیست بلکه مسیر تحول و پویایی و ... است. سفری است که انسان را از تنگناها و تاریکیها به سوی فضای وسیع آگاهی نجات میدهد یعنی سفری از تاریکی به سمت نورانیت و دوری از اوهام و مواجه شدن با حقایق عالم.
شاکری افزود: سیدجمال فلسفه را علمی کاربردی میداند که به انسان کمک میکند و در ساختارهای سیاسی و هنجارهای اخلاقی و ...مؤثر است؛ او به خوبی فهمیده است که فلسفه باید انسان را سیر و حرکت بدهد. از دید وی، فلسفه بزرگترین عامل انتقال قبایل از حالت بداوت و توحش به سوی مدنیت است. او به نهضت ترجمه به عنوان رخدادی که به وقوع پیوسته اشاره کرده و میگوید: مسلمانان به واسطه تعالیم قرآن کریم که وی آن را به گرامینامه و نسخه جامع فلسفه تعبیر میکند، به پیشرفت رسیدند زیرا قرآن دائماً انسان را به تفکر و تعقل و پیشرفت دعوت کرده و این در حالی است که در تورات و انجیل و .... این مقدار تأکید بر تفکر و تعقل وجود ندارد. وی قرآن را اولین معلم حکمت برای مسلمانان دانسته و میگوید که قرآن، فلسفه عالم کبیر است چنانچه هر چیزی از عالم صغیر انسانی در آن وجود دارد. او نتیجه گرفته است فلسفه را حد و پایانی نیست و هر درجه آن فی نفس ذاته کمال و نسبت به درجه عالیتر، ناقص است.
عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی افزود: سیدجمال در مورد اینکه چرا علم در بین مسلمانان پیشرفت نکرده است زیرا پایه علم، فلسفه است و در هر جایی که حکمت و فلسفه شکل نگرفته باشد یعنی روح فلسفی و پرسشگری و قانع نشدن و خرافهزدایی نباشد، پیشرفت و توسعه هم ایجاد نخواهد شد. از منظر سیدجمال، چون روحیه پرسشگری و تفکر فلسفی از امپراتوری عثمانی برداشته شد با شکست مواجه گردید. بنابراین فلسفه در نزد سیدجمال، جایگاه و شأن والایی دارد.
انتهای پیام