۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و سی و ششمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در اوصاف اهل اخلاص» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿۴۰﴾
أُولَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ ﴿۴۱﴾
فَوَاكِهُ وَهُمْ مُكْرَمُونَ ﴿۴۲﴾
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿۴۳﴾
عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ ﴿۴۴﴾
يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ ﴿۴۵﴾
بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ ﴿۴۶﴾
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنْزَفُونَ ﴿۴۷﴾
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ ﴿۴۸﴾
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ ﴿۴۹﴾( صافات49-40)
خوشا بندگان پاک و خالص(40) که ایشان را رزق و روزی معلوم است(41) و میوههای گوناگون بهشتی برایشان مهیّا است و در آن مقام، عزیز و مکرّمند(42) در باغهای پرنعمت(43) بر تختهای متقابل تکیه زدهاند(44) (و حور و غلمان) با جامهای شراب پاک گرد ایشان میگردند(45) شرابی سپید که نوشندگان را از آن لذت و مسرت است(46) و آن شراب را نه خماری ونه دردسری و نه مستی و مدهوشی در پی خواهد بود(47)و در بزم ایشان حوران سیهچشم بهشتی حضور دارند که دیده جز از حریف خویش فرو پوشیدهاند(48) و در سفیدی و لطافت گویی بیضه مکنونند(49).
سخن در مورد امیران ملک اخلاص است. اخلاص فرشته زیبارویی است که تمامی مردمان عاشق اویند و به راستی چه بهشتی است حضور انسانی که پاک وخالص و بیریاست. نظامی در شب معراج خویش به باغ سبز و خرم دل و دیدار با حوران و پریان و ساقیان سیمین ساق، برای رفع تحیّر اصحاب ظاهر، پرده از بعضی تمثیلات خود برمیدارد که:
سبزه نظر بود و فلک تاب او
باغ سخن بود و سرشگ آب او
و آنکه رخش پردگی خاص بود
آینه صورت اخلاص بود
این قطعه همچون گردنبند مرواریدی است که در نمایشگاه بهشت بر گردن مخلصان میآویزند. زیبایی الفاظ و تناسب معانی و ارشارات و لطایفی که در هر یک آمده است در همین عرصه خاک نیز میتواند آدمی را به بهشت وارد کند و چه سعادتی است که آدمی به راهی رود که خداوند عالمیان سرانجام آن را به چنین زیبایی بیان کرده است.
چگونه میتوان وصف چنین مجلسی را که خداوند از حضور مخلصان در این آیات ترسیم کرده است تفسیر کرد مگر آنکه سخن یکی از همین مخلصان را که در آن بزم حضور داشته در شرح این آیات بیاوریم و او مولانا جلالالدین بلخی شهریار شاعران جهان است:
بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری
بیا به محفل شیرین ما چه میشوری
حیات موج زنان گشته اندر این مجلس
خدای ناصر و هر سو شراب منصوری
به دست طره خوبان به جای دسته گل
به زیر پای بنفشه، به جای محفوری
هزار جام سعادت بنوش، ای نومید
بگیر صد زر و زور، ای غریب زرزوری
هزار گونه زلیخا و یوسفند اینجا
شراب روح فزا و سماع طنبوری
میان بحر عسل بانگ میزند هر جان
صلا که باز رهیدم ز شهد زنبوری
فتادهاند به هم عاشقان و معشوقان
خراب و مست، رهیده ز ناز مستوری
بیا ای شیخ و در خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
شراب بیخمارم بخش ساقی
که در وی هیچ درد سر نباشد(حافظ)
از این پنج شین روی رغبت متاب
شب و شاهد و شمع و شهد و شراب (فردوسی)
قاصرات الطرف زنانی باشند که چشم به هر کس باز نمیکنند تا یار و محبوب و محروم خود را بیابند. مولانا در حکایت زیر ذوق عالم جان را که برای هر کسی حاصل نیست همان دختران قاصرات الطرف خوانده که تا خصم یعنی حریف خود را نیابند چشم برنکنند.
ابلهان گفتند مجنون را ز جهل
حسن لیلی نیست چندان، هست سهل
بهتر از وی صد هزاران دلربا
هست همچون ماه در شهر، ای کیا
گفت صورت کوزه است و حسن می
می خدایم میدهد از نقش وی
مر شما را سرکه داد از کوزهاش
تا نباشد عشق او تان گوش کش
کوزه میبینی ولیکن آن شراب
روی ننماید به چشم ناصواب
قاصرات الطرف باشد ذوق جان
جز به خصم خویش ننماید نشان
قاصرات الطرف باشد آن مدام
وین حجاب ظرفها همچون (خیام)
وعده این شراب و آن حوریان تنها برای بهشت نیست بلکه عاشق را در همین جهان آن وجود و مستی حاصل است و آن حوریان و پریان که فرزندان و نوادههای اعمال مستیبخش آنهاست همینجا در گرد ایشان هستند و ایشان از آن عشرت و شرابنوشی، در رمضان معنویت در پیش چشم مردمان برخوردارند و نادر کسی باید که از آن باخبر شود.
و من بین احشاء الدنان تصاعدت
ولم یبق منها فی الحقیقة الا اسم (ابن فارض)
آن شراب از دل شاربان کامل جوش برآورد و چنان به سرعت در مسامات قابلان جذب شد که جز نامی از آن نماند.
انتهای پیام