در آستانه سالروز شهادت امام رضا(ع) قرار داریم؛ امامی که چندسال از عمر شریفشان را مجبور به پذیرش ولایتعهدی شدند و فصل جدیدی در زیست سیاسی شیعیان گشودند.
خبرنگار ایکنا در گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین رضا وطندوست قوچانی؛ پژوهشگر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی به تبیین برخی موضوعات از جمله دلایل دعوت مامون از امام رضا(ع) به مرو همچنین علت پذیرش این دعوت و قبولی ولایتعهدی از سوی امام(ع) پرداخته است که در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ یکی از سرفصلهای مهم در زندگی امام رضا(ع) حرکت از مدینه به مرو است، چرا خلافت وقت امام را مجبور به این کار کرد و آیا این موضوع از سوی خود مامون صورت گرفت یا مجموعه مشاوران وی او را تحریک و تشویق به این کار کردند؟
در اینکه امام علی بن موسی الرضا(ع) به ایران آمد و آمدن آن حضرت با اکراه و اجبار دستگاه خلافت عباسی بود، حرفی نیست اما اين پرسش مطرح است كه آیا عامل دعوت از آن حضرت به ایران، فکر خود مأمون بود یا طرح وزير اعظمش، فضل بن سهل؟ این یک پرسش اساسی است که در پاسخ آن باید گفت دو احتمال وجود دارد که از هر کدام دو فرضیه قابل استفاده و در مجموع چهار فرضیه قابل طرح است. احتمال نخست، ابتکار فضل بن سهل است.
یکی از احتمالهای جدی که درباره دعوت امام رضا(ع) به مرو مطرح است، این است که برخی میگویند این اقدام با ابتکار فضل بن سهل بوده است، اما اینکه آیا او در ابتکار خود، صادق بوده یا فکری شیطانی در سر داشته است، دو فرضيه وجود دارد. اول؛ ابتکار توام با صداقت؛ یکی از فرضیهها در دعوت امام رضا(ع) به مرو این است که برخی میگویند دعوت آن حضرت به مرو، به ابتکار فضل بن سهل بوده است. جرجی زیدان، دانشمند شهیر لبنانی که این احتمال را مطرح کرده میگوید: فضل بن سهل فردی شیعه بوده و روی اعتقادی که به امام رضا(ع) داشته است، از مأمون میخواهد بر خلاف پدران خود که با آل علی(ع) بدرفتاری میکردند، با علويان و از جمله علی بن موسیالرضا(ع) به ملایمت رفتار کند و آن حضرت را به ایران فراخواند و خلافت یا ولایتعهدی خويش را به وی وانهد. او میگوید، از آنجا که مأمون تحت تأثیر مدیریت فضل ايرانی بود، پيشنهاد وی را میپذيرد و بر طبق خواسته او عمل میكند. (تاریخ تمدن اسلام/ ص 798)
دوم؛ ابتکار توام با خیانت؛ فرضیه دیگری که در اینجا میتوان طرح كرد، این است که گفته شده، فضل بن سهل، نه شیعه بوده و نه طرفدار امام رضا(ع)؛ او پيش از آن كه در اندیشه تقویت اسلام و حاکمیت امام رضا(ع) باشد، در اندیشه حفظ باورهای مجوسيت و کشور خود، ایران بوده که میخواست ایران را از دنیای اسلام جدا کند و حاکمیت از دسترفته ايران را دوباره به کشورش بازگرداند. او برای تضعیف پایههای حکومت عباسی که به عنوان حکومتی اسلامی و عربی شناخته میشد، به چنین اقدامی دست زد تا بلکه در درون حکومت اسلامی اختلافی رخ دهد و او به مقاصد شیطانی خود برسد.
احتمال دیگر ابتکار مامون است؛ يكی از احتمالات دعوت امام رضا(ع) به ايران و ورود آن حضرت به دستگاه خلافت عباسی، به ابتکار خود مامون بوده است، نه فضل بن سهل. اگر این احتمال درست باشد، باید دید آیا مامون در طرح این ابتکار و اجرای آن، صداقت و نیت خدمت به آل علی(ع) داشته یا اینکه فکری شیطانی در سر میپرورانده است. بر این اساس، دو احتمال متفاوت ابراز شده که جای درنگ است.
اول؛ صداقت ابتدایی مامون؛ برخی میگویند مامون، برخلاف دیگر حاکمان عباسی، مردی پاکسرشت بوده و دلبستگی به قدرت و حکومت نداشته است. از اینرو، همواره در این اندیشه بوده که خلافت را به صاحب اصلی خود، یعنی خاندان بنیهاشم برگرداند. در پی این اندیشه بود که نذر کرد، اگر در کشمکش قدرت و در مصاف با برادرش امین، فایق آید و خلافت را كه ارث پدرش هارون بود، در اختيار بگيرد، خلافت و قدرت سياسی را به افضلِ بنیهاشم که در آن زمان امام رضا بود وانهد. پس از تحقق مفاد این نذر بود که او امام را به ایران فراخواند و خلافت را به آن حضرت پیشنهاد داد، ولی چون امام از پذیرش خلافت خودداری کرد ولایتعهدی خود را به آن حضرت وانهاد.
شيخ مفيد (در الارشاد /2/ ص261) و ابوالفرج اصفهانی (در مقاتل الطالبیّین/ ص375) از جمله کسانیاند که این احتمال را مطرح کرده، میگویند مامون از همان ابتدای امر نسبت به امام رضا(ع) سوء قصد نداشت، بلکه او در ابتدا صادق بود و نیتی خداپسندانه داشته است، ولى در ادامه تغییر عقیده داد و به لحاظ قبضهکردن قدرت از تصمیمی که گرفته بود پشيمان شد. از نوشته برخی مورخان مانند طبری، ابن اثير، مسعودی و سيوطی نیز این احتمال تأیید میشود؛ چراکه آنها میگویند: تصميم مامون مبنی بر دعوت از امام رضا(ع) به ایران ناشی از تمايلات شيعی و حقگرايی او بوده است.
احتمالی که از دیگر احتمالها معروفتر بوده و قریب به اتفاق، تاریخدانانِ شیعه بر این احتمال اصرار دارند، این است که هرچند مامون به تشیع تمایل داشته است، اما او فردی قدرتطلب و انسانی حیلهگر بوده است. اینکه او امام رضا(ع) را به مرو دعوت كرد و مقام ولایتعهدی خويش را به آن حضرت وانهاد، همه نقشه و سياست بوده که به منظور تثبیت پايههای حکومت خود، چنین نقشهای را طراحی كرد و آن را به اجرا گذاشت.
ایکنا ـ چه دلايل و شواهدی برای اثبات این احتمال وجود دارد و هدف نهایی او چه بود؟
اول؛ کاهش تنشها با حکومت؛ شرايط حاكميت مامون در چند سال نخست حكومتش به گونهای بود که جز نزدیکشدن به خاندان علوی گریزی نداشت؛ زيرا افزون بر بازماندگان اموی و طرفداران امین كه سخت با مامون مخالف بودند، گروه ديگری نيز به نام علويان بودند كه همواره با دستگاه خلافت سر ستیز داشتند و مامون در صدد این بود که راهی برگزیند تا از مخالفت علويان مصون بماند و از میزان دشمنی آنها نسبت به وی کم شود. این بود که او تصميم گرفت امام رضا(ع) را به خراسان دعوت كند. بخشی از نامه وی به عباسیان كه به تفویض خلافت به خاندان علوی اعتراض داشتند گواه این مطلب است؛ در این نامه آمده است: این مرد به صورت پنهانى مردم را بهسوی خود، فرامىخواند، و من خواستم وی را ولیعهد قرار دهم تا دعوتش برای ما باشد و به سلطنت و خلافت ما اقرار کند.
هدف دیگر مامون، ترور شخصیت امام(ع) بود؛ یعنی تلاش كرد تا به مردم بقبولاند، اگر آن حضرت تاکنون تارک دنیا بوده و از حكومت فاصله گرفته است، به این دلیل بوده که دست امام از حکومت کوتاه بود، اما اکنون که قدرت یافته و به دستگاه خلافت راه یافته، ملاحظه میکنید که چگونه غرق در دنیا و حکومت شده است. او مىخواست با تحميل خلافت بر آن حضرت، از منزلت معنوى امام كاسته شود و اعتقاد مردم به آن حضرت ضعیف و اعتمادشان سلب شود؛ چراکه خلافت در نگاه مردم، نوعى آلودگى تلقى مىشد و هرکس وارد همکاری با دستگاه خلافت میشد، از چشم مردم میافتاد و موقعیت معنوی و اجتماعی خود را از دست میداد. او در بخشی از نامه به عباسیان آورده است: خواستیم او را ولیعهد خود، قرار دهیم ... تا شیفتگانش از وى روى گردانند و باور كنند كه او آنچه ادعا داشت، نه كم و نه زیاد هیچ ندارد.
محدود ساختن امام با نظارت بر ایشان؛ امام رضا(ع) به علت فضایل بیشمار از محبوبیتی ویژه و پایگاه عمیق مردمی برخوردار بودند. این موقعیت، همان چیزی است که همواره خاندان بنیامیه و بنیعباس و مامون را نگران میکرد تا آنجا که ابونواس در اشاره به موقعیت اجتماعی و مردمی آن حضرت و هشدار به مامون نسبت به موقعيت امام، خطاب به وی گفت: هذ الذی بِجَنبِک صَنَمٌ یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ؛ این مرد که در کنار تو است، بتی است که جدا از خدا پرستش میشود. این نگرانی مامون بود که وی را بر آن داشت تا امام رضا(ع) را از مدینه به مرو فراخواند و تحت نظارت خود قرار دهد. او میگوید: از این ترسیدیم كه اگر او (امام رضا) را به حال خود واگذاریم، چنان رخنهاى در کار ما پدید آید كه نتوانیم آن را ببندیم، و چنان مشكل براى ما خلق شود كه تاب تحمل آن را نداشته باشیم.
مغلوب کردن امام با تشکیل جلسات مناظره، دیگر هدف او بود؛ مامون خواست با استفاده از دانشمندان برجسته ديگر اديان و عالمان كلامی در برگزاری مناظرات علمی با امام رضا(ع) تا حدودی شخصيت آن حضرت را بشكند و از چشم ديگران ساقط كند. سخن مامون به سلیمان مروزی معتزلی، شاهد بر این نیت مامون است: من از این جهت به شما روی آوردهام و این را از شما میخواهم که شما را خوب میشناسم و به توانِ شما در امر جدل شناخت دارم، منظور من جز این نیست که بتوانی او را با برهانی قاطع درهم شکنی. (الاحتجاج /2/ 178)
ایکنا ـ چرا امام رضا(ع) ولايتعهدی مامون را پذیرفت با اینکه از نقشههای شیطانی وی آگاهی داشتند؟
برای این موضوع هم دلایلی وجود دارد از جمله استفاده بهينه از جايگاه خلافت؛ امام تلاش کردند تا با استفاده آزاد از امکانات و تريبون عظيم دستگاه خلافت، حقايقی از معارف دینی و سنت رسول الله(ص) را که تا آن روز بيان نشده بود، بیپرده بيان کند که قصايد فراوانی که در آن فرصت توسط شاعرانی مانند دعبل و ابونواس سروده شده است مؤید این مطلب است.
موضوع دیگر رواج فضايل اهل بیت(ع) بود زیرا در زمان حکومت امويان، علمای درباری در خطبهها و منابر، آشکارا اهل بيت عصمت(ع) را دشنام میدادند و پس از انتقال قدرت به عباسيان، هرچند در خطبهها و منابر، کسی اين خاندان را سب نمیکرد، ولی كسی جرئت نداشت فضائل اين خاندان را بر زبان آورد و فرصت ولایتعهدی این شرایط را ایجاد کرد.
تثبيت قداست در ورود به دستگاه خلافت هم از دیگر اهداف بود زیرا مامون قصد داشت جایگاه امام را با ورود ایشان به مسائل اجرایی زیر سؤال ببرد ولی برعکس شد. تبديل تهديد به فرصت برای پاسخ به القائات شيطانی هم هدف دیگر امام(ع) بود زیرا در این دوره که عصر ترجمه و وارد شدن علوم بيگانگان به کشور اسلامی بود، موج فکری و فرهنگی بيگانه و الحاد و کفر بر همه جا چيره شده بود لذا امام ولايتعهدی خلیفه را پذیرفت تا فرصتی مناسب برای پاسخگويی به شبهات به دست آورد.
البته دلایل دیگری هم مانند اعترافگرفتن از مامون درباره حقانیت خود و اهل بیت(ع)؛ حفظ جان خود و شيعيان؛ پاسخ به پندار تفکيك دين از سياست و امنيت يافتن مخالفان را میتوان برشمرد زیرا پذيرش ولايتعهدی توسط امام مايه دلگرمی آن دست از مبارزانی شد که در کوهها و مخفیگاهها به سر میبردند. در زمان تصدی ولايتعهدی امام، نه تنها آنها تعقيب و مجازات نشدند که گاه مورد احترام نيز قرار گرفتند که دعبل خزاعی آن شاعر معروف از جمله اين مبارزان است که آنچنان امنيت يافت که توانست به دستگاه خلافت راه يابد و شيواترين و عميقترين اشعار خود را که در حقيقت ادعانامهای کوبنده عليه دستگاهه جور اموی و عباسی بود، در حضور آن حضرت و مامون و ديگر زمامداران دستگاه خلافت قرائت کند. البته آشکار شدن شخصيت نفاقآميز مامون دلیل دیگری برپذیرش ولایتعهدی امام(ع) است.
گفتوگو از علی فرج زاده