هم‌نوایی حسینی‌های اردوگاه موصل با اسرای کربلا + صوت
کد خبر: 4163084
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۳
به‌انگیزه سالروز بازگشت آزادگان؛

هم‌نوایی حسینی‌های اردوگاه موصل با اسرای کربلا + صوت

ماه محرم برای اسرای ایرانی اردوگاه موصل یک که روزگار اسارت و غربت را طی می‌کردند رنگ و بوی دیگری داشت، گاه صدای سینه‌زنی از روی سوز و حرارت اسیری و غریبی به یکباره آنچنان قوی می‌شد که گویی به عرش آسمان هفتم می‌رسید.

اسرای ایرانی

سعید پناهنده یکی از هزاران آزاده دفاع مقدس است که در سال ۶۱ بعد از دو سه عملیات موفقیت‌آمیز، در مرحله اول عملیات رمضان به اسارت رژیم بعث عراق در آمد و سه هزار روز از دوران نوجوانی و جوانی خود را در اردوگاه‌ موصل با انبوهی از خاطرات تلخ و شیرین سپری کرد. به‌ویژه انس و الفت این «معلم تجوید» اردوگاه موصل یک با قرآن و توفیقش برای حفظ قرآن کریم در دوران اسارت باعث شد رنج‌ها و مصائب این دوران سخت برایش شیرین شود. 

۲۶ مردادماه و سالروز ورود آزادگان قهرمان به میهن اسلامی که با ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت أباعبدالله الحسین(ع) و یاران ایشان مصادف است، بهانه‌ای شد تا با این پرسش به سراغ سعید پناهنده برویم که حال و هوای حسینی اردوگاه اسرای ایرانی در محرم و صفر چگونه بود؟


بیشتر بخوانید 


سعید پناهنده، آزاده و جانباز دفاع مقدس اهل شهر کیان در گفت‌وگو با ایکنا از چهارمحال‌وبختیاری با اشاره به اینکه اسرای ایرانی گلچینی از جای‌جای ایران و با فرهنگ‌ها و سنت‌های متفاوت در کنار هم قرار گرفته‌ بودند، اظهار کرد: آنان اما یک انگیزه و هدف واحد یعنی انگیزه دفاع از وطن و جهاد در راه خدا داشتند. محرم که فرا می‌رسید مذهب باعث اتحاد بیشتر ما می‌شد و ارادت و اعتقاد به امام حسین(ع) باعث می‌شد که با شیرازه مذهب با هم پیوند بخوریم و این ایام را پاس بداریم. در این ایام همه ما به مولایی اقتدا می‌کردیم که اوج ایثار و جان‌باختگی در راه دفاع از دین بودند. 

وی با ذکر اینکه ماه محرم برای اسرا که روزگار اسارت و غربت را طی می‌کردند رنگ و بوی دیگری داشت، ادامه داد: ما طعم اسارت را چشیده بودیم و با اسیران قافله کربلا هم‌نوایی داشتیم و ایام عزای حسینی تکاپوی بیشتری در اردوگاه ایجاد می‌شد. در جریان برنامه‌های عزاداری تنها در طول مدتی که سرباز شیفت از سالن ما رد می‌شد و می‌رفت تا به سالن‌های دیگر سرکشی کند و بازگردد فرصت داشتیم لذا دعاهای کوتاه می‌خواندیم و توسل‌هایمان در همان مدت زمان کوتاه برقرار می‌شد، دو نفر از ما در دو سر آسایشگاه نیز مسئول بودند تا با آینه‌های شکسته کوچکی که در اختیار داشتیم سالن را دید بزنند تا اگر سرباز عراقی آمد، به ما اطلاع دهند. 

کد

پناهنده بیان کرد: در همین فرصت‌های کوتاه ارتباط برقرار و اشک‌ها جاری می‌شد و صدای ولوله اسرای عزادار حسینی از اردوگاه موصل به عرش آسمان می‌رسید. به یاد دارم مداحانی با صدای خوش، آقای رفیعی از کاشان و رضا بیات از تهران و حسین آقا از اصفهان داشتیم که گل می‌کاشتند و محفل عزای حسینی با صدای ملکوتی این مداحان روح‌افزا و تعالی‌بخش می‌شد.

این حافظ قرآن کریم برپایی شیوه‌های متفاوت عزاداری و سینه‌زنی منطبق بر آداب و رسوم شهرهای مختلف ایران را از نکات قابل توجه محافل حسینی در اردوگاه اسرا دانست و توضیح داد: به یاد دارم «چلاب‌زنی» خوزستان و «واحدزنی» بوشهر را در اردوگاه داشتیم و همرزمان این استان‌ها هر چه در ذهن از نوحه‌ها و نواها داشتند می‌خواندند و جوان‌ترها که می‌توانستند دم بگیرند و عزاداران را رهبری کنند، وسط میدان می‌آمدند و سینه‌زنی می‌کردند. برای اینکه عزاداری خوبی داشته باشیم، به یاد دارم پیش‌تر این شیوه‌های خاص را تمرین می‌کردیم و هماهنگ می‌شدیم. 

وی ادامه داد: یک نوحه‌خوان اندیمشکی با نام مرحوم سعادت‌الله بُنی داشتیم که خوب دم می‌گرفت و می‌خواند و همه همصدا می‌شدیم؛ گاه صدای سینه‌زنی از روی سوز و حرارت اسیری و غریبی به یکباره آنچنان قوی می‌شد که گویی به عرش آسمان هفتم می‌رسید؛ به برکت این توسل‌ها و بعد از هر دعا و هم‌نوایی و ذکر مصیبت سیدالشهدا(ع) و اشک و روضه، روح تازه‌ای در کالبد اسرای ایرانی دمیده می‌شد و همگی بانشاط و شادمان بودیم، حس برادری ما تقویت می‌شد و به برکت خون شهدای کربلا هر محرم در این محافل تازه می‌شدیم و جانی دوباره می‌گرفتیم. 

پناهنده با اشاره به اینکه در اردوگاه موصل حدود یک سال با اسرای عملیات رمضان بودیم و بعد از آن اسرای عملیات والفجر نیز اضافه شدند، گفت: عراقی‌ها برای جلوگیری از عزاداری اسیران در محرم، آمپول‌هایی تحت عنوان واکسیناسیون مقابل آفت‌ها به ما تزریق می‌کردند و این باعث می‌شد بچه‌ها از دو تا ۱۰ روز و بیشتر در بستر بیماری بیفتند و توان عزاداری نداشته باشند و تاسوعا و عاشورا را از دست بدهند. آنان همچنین اگر متوجه عزاداری ما می‌شدند، ممانعت می‌کردند و کتک می‌زدند و اجازه سینه‌زنی و عزاداری نمی‌دادند.

معرفت‌افزایی در خفقان اردوگاه موصل 

این آزاده دفاع مقدس بیان کرد: مصطفی پیرمرادیان که امروز در قامت هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان مشغول فعالیت است در آن دوران دانشجوی ترم سوم رشته تاریخ بود که در والفجر مقدماتی به اسارت درآمد در دهه محرم تفسیری در خصوص عاشورا برای ما ارائه می‌داد و بر معرفت و شناخت ما نسبت به مکتب حسینی می‌افزود؛ از هر آسایشگاه یک مسئول فرهنگی تعیین شده بود که به این جلسات می‌آمد و هر آنچه می‌آموخت را به هم‌بندی‌های خود انتقال می‌داد. پیرمرادیان درواقع در غیاب مرحوم حجت‌الاسلام ابوترابی این جلسات سخنرانی را به دست می‌گرفت و یا به‌صورت جمعی برای همه اسرا و یا گروهی سخنرانی می‌کرد تا افراد این مطالب و اطلاعات را به غایبان انتقال دهند. 

پناهنده با ذکر یکی از خاطرات در روز عاشورا، بیان کرد: به یاد دارم یکی از صبح‌های عاشورا یا تاسوعا به تمام اردوگاه حلیم دادند تا شاید با این کار اسرا را راضی کنند تا دست به عزاداری و سینه‌زنی دست نزنند و شورش نکنند و از اردوگاه بیرون نزنند. برخی اسرا این حلیم را نمی‌خوردند اما برخی دیگر معتقد بودند که دادن حلیم ارتباطی با عزاداری ما ندارد. لذا سربازان عراقی با هر ترفندی تلاش می‌کردند شور و حرارت زایدالوصف اسرا در محافل عزاداری را خاموش و از برپایی این برنامه‌ها با کتک و شکنجه و ایجاد رعب و وحشت در اسرا جلوگیری کنند. 

وی افزود: عراقی‌ها خوب فهمیده بودند که ایرانی‌ها با هر مجلس عزاداری برای امام حسین(ع) درمان می‌شدند، خون تازه‌ای در رگهایشان جریان می‌یافت، روحیه می‌گرفتند و خستگی اسارت از تنشان خارج می‌شد و آنان می‌خواستند این حالت سرحالی و شادابی را از بچه‌های ما بگیرند.

کد
انتهای پیام
captcha