مرحوم علی صفایی حائری، نویسنده و پژوهشگر دینی در فصل سوم کتاب «روش برداشت از قرآن» با عنوان «کلید تفسیر»، پس از مباحث تسلط، طرح سؤال و حلم در برابر سؤالها، به کلید چهارم با عنوان «تفکر در قرآن» میپردازد. در این بخش، ابتدا بحث تفکر در سورهها را مطرح میکند و برای نمونه، به سورههای قیامت و ص میپردازد. بخش دوم این مبحث، تفکر در زمینه آیههاست و در اینجا نیز دو سوره بهعنوان نمونه مطرح میشود که شماره پیش رو، به تفکر در زمینه آیات سوره «صافات» اختصاص دارد.
در این سوره با کسانی روبرو هستیم با خصوصیات:
1. تمسخر، «بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ؛ بلكه عجب مىدارى و آنها ريشخند مىكنند» و «وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ؛ و چون آيتى ببينند، به ريشخند مىپردازند.» (آیات 12 و 14)
2. غرور و سرکشی، «وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ؛ و چون پند داده شوند، عبرت نمىگيرند.» (آیه 13)
3. قاطعیت، «وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ؛ و مىگويند اين جز سحرى آشكار نيست.» (آیه 15)
4. هجوم و ایجاد شک با طرح سؤال، «أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ آيا چون مرديم و خاک و استخوانهاى خرد گرديديم، به راستى برانگيخته مىشويم؟» (آیه 16)و آن هم با سؤال مجدد و تکرار، «أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ؛ و همينطور پدران اوليه ما».
بیشتر بخوانید:
در برابر اینها چه باید کرد؟
اینها با این روحیه، منکر معاد هستند و با این قاطعیت در برابر رسول ایستادهاند. چگونه باید از معاد سخن گفت؟ آیا با دلیل و برهان و یا سکوت و فرار از بحث و یا درگیری و فریاد و مباحثههای تکراری و یا با تصویر و...؟
گذشته از این سؤال، سؤال دیگر این است که از کجا باید شروع کرد؟
خداوند در این سوره، پیش از بررسی معاد، به زمینهای میپردازد که عناد را در انسان بشکند و او را به تواضع بسپارد و آن این است که از عظمت هستی تصویر میکشد، با آسمانی که ستارهها و کهکشانها زینتبخش و پاسدار آن هستند. با این تصویر از هستی وسیع و گسترده، انسان مغرور طناز مهاجم، ناچیزی و حقارتش را میبیند و آنگاه استیضاح میشود: «فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ؛ پس از كافران بپرس آيا ايشان از نظر آفرينش سختترند يا كسانى كه در آسمانها خلق كرديم، ما آنان را از گلى چسبنده پديد آورديم.» (آیه 11)
از آنها بپرس کدام در خلقت محکمتر هستند، اینها یا آنچه ما آفریدیم از آسمانها و...؟ ما آنها را از گل، آن هم گل چسبنده آفریدیم. گویا این توصیف چسبندگی(لازب)، هم سماجت را میرساند و هم حقارت را. راستی چگونه اینها با این حقارت یا سماجت، به غرور چسبیدهاند؟
این برگهایی که بر سر شاخهای اسیر بهار و پاییزند، چرا خود را در جنگل هستی نمیبینند؟ چرا در این وسعت به خود نگاه نمیکنند تا از غرورها آزاد شوند، راه خود را بیابند و حرکت خود را آغاز کنند؟
برگ هنگامی که فقط خود را میبیند و از جنگل غافل میشود، به غرور میرسد و سرود «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَی» سر میدهد، اما با توجه به وسعت هستی و روابط این برگ با شاخهها، تنهها، خاکها، جنگلها و...، دیگر غروری نیست؛ چون همین برگ محتاج این همه است و اسیر پاییز و چیزی نمیگذرد که خوراک مورچهها میشود و بازیچه نسیم؛ «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ؛ و سرانجام خدا آنان را مانند كاه جويده شده گردانيد.» (سوره فیل، آیه 5) و «...وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ...؛ و آنها را مايه عبرت و زبانزد مردم گردانيديم.» (سوره مؤمنون، آیه 44)
آیهها اینگونه، این روحهای مغرور سرسخت را میگیرند و زمین میزنند. اینگونه زیر پای آنها را خالی میکنند تا زمین بخورند، خاکمال شوند و این سماجت و لیزی آنها بریزد، تا بتوانند تصویرها را تحمل کنند، خویشتن را در دست قدرت او ببینند و افسوسها و حسرتهای خود را بشنوند؛ «وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ؛ و مىگويند اى واى بر ما اين است روز جزا» (سوره صافات، آیه 20)، «هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ؛ اين همان روز داورى است، شما و جمله پيشينيان را گرد مىآوريم.» (سوره مرسلات، آیه 38)
تنها پس از این دیدار از حقارت، این انسان مغرور میتواند آن تصویرها را بشنود، از آنها متأثر شود، خود را در کنار شعلههای آتش در جدال مستمر ببیند، «وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ؛ و برخیشان رو به برخى كنند و از هم پرسند.» (سوره طور، آیه 25)، بر گمراهی خویشتن اقرار کند، «فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ؛ و شما را گمراه كرديم زيرا خودمان گمراه بوديم.» (سوره صافات، آیه 32) و در زیر تازیانههای توبیخ، شکنجه ببینند.
مادام که این زمینهها نباشد، این تصویرها جای پایی نخواهند داشت. مادام که ریشههای غرور و کبر نسوزند و حقارت انسان در این هستی عظیم به چشم نیاید، این صحنهها تأثیری نخواهند گذاشت که اسیر طنز و تمسخر میشوند.
پس از این تصویرها، سوره با داستان آنهایی که کوشیدند، به خاطر او هجرت کردند و کوچیدند، حتی تا میان آتش رفتند و از شعلهها گل چیدند، ادامه مییابد و پیروزی و نصرت آنها گوشزد میشود، «وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ؛ و قطعا فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پيش چنين رفته است كه آنان بر دشمنان خودشان حتما پيروز خواهند شد و سپاه ما هر آينه غالبآيندگانند.» (سوره صافات، آیات 171 تا 173)
آنگاه آن مغرورهای سرکش طناز مهاجمی که در زیر تازیانهها و تصویرها ضربه خوردهاند و حتی در میان آتش رفتهاند، رها میشوند و مطورد و منفور کنار گذاشته میشوند، «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ؛ پس تا مدتى معين از آنان روى برتاب و آنان را بنگر كه خواهند ديد.» (سوره صافات، آیات 174 و 175) و سپس آخرین استفهام و تهدید در نیرومندترین پایگاهها آنها را میگیرد، «أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ؛ آيا عذاب ما را شتابزده خواستارند، پس هشداردادهشدگان را آنگاه كه عذاب به خانه آنان فرود آيد، چه بد صبحگاهى است.» (سوره صافات، آیات 176 و 177)
این سوره با آن زمینه و این روابط تمام میشود.
دیدیم که سوره با تصویری از وسعت هستی شروع و آنگاه در این زمینه، مسئله معاد مطرح میشود. میبینیم که چگونه جملهها با «فاء» تفریع و «فاء» نتیجه به هم مرتبط میشوند و جوش میخورند و این نشان میدهد که چگونه آیهها باید زمینه بگیرند و جای پا باز کنند.
محبوبه فرهنگ
انتهای پیام