به گزارش ایکنا، سرویس معارف خبرگزاری ایکنا، در هفتهای که گذشت مطالب متعددی را منتشر کرده است که در ادامه مهمترین آنها را بررسی میکنیم.
غلامعلی حداد عادل: مفهوم نور در عین حال که قابلیتهای فلسفی مهمی دارد میتواند در درون جهانبینی اسلامی، رابطه انسان و خدا را هم در بربگیرد. اما از جهت فلسفی، میدانیم که حکمای ما درباره وجود، هم به اصالت وجود، هم به وحدت وجود و هم به تشکیک وجود قائل بودند. نور بهترین مصداق این سه اصل است و کسانی هم که در خارج از حکمت سهروردی میخواهند این مفاهیم را توضیح دهند از تمثیل نور استفاده و آن را جانشین مفهوم وجود میکنند. این انتخابی هوشمندانه بوده که در حکمت اسلامی تحت تأثیر معارف قرآنی و بسط فلسفه اسلامی صورت گرفته و به موقعِ خودش در ایجاد حکمت متعالیه ملاصدرا مؤثر افتاده است.
ملاصدرا توانسته تجربه حکمای مشایی نظیر فارابی و ابن سینا از یک سو و تجربه سهروردی را از سوی دیگر، یکجا در حکمت متعالیه جمع کند و جامعیتی به این حکمت دهد که در چهار پنج قرن اخیر همچنان استمرار داشته باشد. امیدوارم پژوهشگران، استادان و دانشجویان محترم این نکته را در کارهای علمی خود به میزان بیشتری مورد توجه قرار دهند تا پشتوانهای برای پیشرفت فلسفه اسلامی مخصوصاً در مقایسه با فلسفه غربی باشد.
مریم اشرفی گودرزی: تاثیر حماسهآفرینی در عاشورا، آنهم از سوی بانوانی که رنج سفری طولانی، شدت مصیبت روز عاشورا، اضطراب روزهای قبل از آن و مرارت مردافکن پس از این واقعه و اسارت را تحمل کردند، آنچنان با خطابهها و مرثیهسراییها، پیام عاشورا را ابلاغ کردند که کوفه را غرق در پشیمانی و آماده قیام کرد و در شام کاخ یزید را به لرزه درآورد و با روشنگری و تسلط بر شرایط کار را به جایی رساند که به گواهی تاریخ، اولین مجلس روضه شهادت عزیزانشان در اندرونی منزل یزید برپا شد و اهل آن خانه با اسرای واقعه کربلا همنوا شدند. بانوان استواری مانند دلهم؛ همسر زهیر، ام وهب و همسر وهب، ام خلف؛ همسر مسلم بن عوسجه، ام عمروبن جناده و... نمونهای از همسران و مادران اصحاب حضرت سیدالشهدا(ع) بودند که با بانوان بنیهاشم مانند حضرت زینب، ام کلثوم، رباب، سکینه و فاطمه بنت الحسین خود را راهی میدان نبرد در رکاب فرزند رسول خدا(ص) کردند و بر شهادت ایشان با افتخار صبر پیشه کردند.
حجتالاسلام محمد سروش محلاتی: جامعه ما جامعهای منکرزده است چون کسانی که درصدد امر به معروف و نهی از منکر برمیآیند کسانی هستند که غالبا درک درستی از این فریضه الهی ندارند و امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه، خود زمینهای است که در جامعه منکر افزوده شود و گسترش پیدا کند. اگر این امر به معروفهای جاهلانه نباشد قهرا منکر به صورت طبیعی کاهش پیدا خواهد کرد. جهل در زمینه امر به معروف و نهی از منکر میتواند آثار فراوانی داشته باشد. یکی از موارد جهل این است؛ انسانی که خود را مهیا میکند منکری را از بین ببرد تشخیص درستی از این نداشته باشد که کجا باید اقدام کرد، کجا باید ایثار کرد و از خطر استقبال نمود و در چه مواردی وقتی انسان احساس خطر میکند باید کنارهگیری کند و وظیفهای ندارد. متاسفانه بسیاری از ما بر اثر یک برداشت غلط فکر میکنیم در برابر هر منکری باید سینه چاک کنیم و درگیر شویم. آمادگی داریم در برابر منکرات، خطر و ضرر را بپذیریم. آیا واقعا اسلام از ما خواسته در جامعه در برابر هر منکری آسیبها را تحمل کنیم تا نهی از منکر کرده باشیم؟
حجتالاسلام احمدحسین شریفی: از واقعه عاشورا و قیام عاشورا در طول تاریخ اسلام قرائتهای مختلفی عرضه شده است. برخی از این قرائتها صدها سال در جامعه شیعی حاکم بودند. برخی قرائتها نوپدید و جدید هستند. برخی دقیق و درست هستند، برخی ناقص و نادرست هستند. در آینده نیز با قرائتها و تحلیلهای متنوع دیگری درباره عاشورا مواجه میشویم. بحث ما درباره چرایی تنوع قرائتها از واقعه عاشورا است.
یکی از دلایل تنوع قرائتها و خوانشها ضعف روششناسی مطالعات تاریخی است. روشهای مختلفی برای فهم پدیدهها وجود دارد. معرفتشناسان چهار روش عمده را در این رابطه مطرح میکنند که عبارتند از روش عقلی، روش تجربی، روش نقلی و روش شهودی. در این میان اعتبار روش عقلی و برهانی و روش شهودی مورد اتفاق همگان است. در مورد روش تجربی بحثهای مختلفی وجود دارد. ضعیفترین و کم اعتبارترین روش، روش تاریخی و نقلی است که با مشکلات خاص مواجه است.
محمدحسن آسایش: گاهی در جامعه، جمعیتی را مورد تحقیق قرار میدهیم. اگر افرادی که در این پژوهشها شرکت میکنند خودشکوفا باشد و در وضعیت روانی مطلوبی باشند به احتمال زیاد نگرش آنها به ایمان، یک نگاه مثبت است و از ارزشها و مذهب خودشان دفاع میکنند. برای مثال در جامعه اسلامی افرادی داریم که از دین و مذهب به عنوان پشتوانه سلامتِ روان دفاع میکنند. حال سؤال این است که چرا فلاسفهای که از روانشناسی یا مباحث علم النفس در اسلام یا فلاسفهای که در غرب در مورد روح صحبت میکنند هر کدام ادله و دفاعیات خاص خود را دارند؟ نکات ظریفی را میتوان در این مورد مشاهده کرد. ما ممکن است بتوانیم رابطه بسیاری از متغیرها را کشف کنیم؛ از جمله رابطه بین ایرانی بودن و لائیک بودن یا مسیحی بودن، رابطه بین آمریکایی بودن و مسیحی بودن، ایرانی بودن و مسیحی بودن و ... است.
واقعیت این است که در جامعه دیندار و مسلمان، افرادی داریم که بسیار عصبی و خودشیفته هستند و برخی انحرافات روانی دارند بنابراین چگونه میتوان توجیه کرد که اگر شخصی مسلمان و دیندار باشد لزوماً سالم است. آیا در جامعه دانشگاهی و مسلمان ما افرادی وجود ندارند که مشکلات روحی و روانی دارند. ما با چند تحقیق نمیتوانیم استدلال کنیم و ادله بیاوریم که اگر کسی لزوما مسلمان یا دیندار باشد آدم سالمی است و شواهدِ نقض زیادی برای این موضوع داریم. نکته دیگر اینکه در بسیاری از افراد جامعه مشاهده میکنیم که بسیار متدین و متعصب هستند اما از لحاظ روانی در وضعیت مناسبی نیستند و حتی در روابط با فرزندان خود دچار مشکل جدی هستند.
سیدروحالله دهقانی فیروزآبادی: مقام معظم رهبری فرمودند انقلاب اسلامی، شروع حرکت برای رسیدن به نظام اسلامی واقعی است و ما هنوز در مسیر نظام اسلامی واقعی تا ظهور حضرت حجت(عج) قرار داریم بنابراین رکن اصلی این سه ستون، استقلال است و یکی از مهمترین ابعاد استقلال هر کشوری استقلال در حوزه علم، فرهنگ، فناوری، نوآوری و زنجیره ارزشی است که از این عناصر بیرون میآید. جهاددانشگاهی به عنوان یکی از ستونهای انقلاب اسلامی بر خود واجب میداند به سمت این اصل از استقلال حرکت کند تا روزی فرا برسد که کشور از هر نظر مستقل باشد.
برای رسیدن به استقلال در حوزه مأموریتی جهاد، باید دانست که در همه دنیا مسیری طی شده و همه کشورها به دو چیز یعنی عِده و عُده نیاز دارند. اگر میخواهیم به مرجعیت علمی جهان و منطقه برسیم باید این مسیر را برویم. اول باید نیروی انسانی توانمند داشته باشیم و دوم اینکه نیازمند تجهیزات و امکانات هستیم. در مسابقه عِده و عُده، حتماً جمهوری اسلامی در مواجهه با دشمنان زمین خورده است چون هم عِده و هم عُده کمی دارد.
سعید طاووسی مسرور: متأسفانه یکی از غفلتهای ما در شناخت امام حسین(ع) این است که بیشتر به شش ماه پایانی عمر آن حضرت توجه داریم یعنی از زمان مرگ معاویه در رجب سال ۶۰ تا روز عاشورای سال ۶۱ در صورتی که ایشان ۵۷ سال زندگی کرد و در مقاطع مختلف زندگی خود نقشآفرینیهایی داشته است. اگر آنها مورد دقت قرار نگیرد یک شناخت ناقص از امام حسین(ع) خواهیم داشت.
در خیلی از آثار هم این نقص دیده میشود. مثلا در کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه اثر استاد رسول جعفریان در فصلی که به امام حسین(ع) اختصاص دارد، در حجم حدود چهار صفحه به کل زندگی آن حضرت قبل از مرگ معاویه پرداخته شده است و ادامه فصل اختصاص به بررسی حیات آن بزرگوار در زمان یزید دارد. اساسا در آثاری که به شکل مقتل تنظیم میشوند این بخش از زندگی امام حسین(ع) حذف میشود، مثلا در این زمینه میتوانم به مقتل چهل منزل با حسین(ع) اثر آقای رنجبران اشاره کنم. اگر قدری عقبتر بیاییم برخی از مقاتل زندگی آن حضرت در دوره معاویه را هم مورد توجه قرار میدهند.
آیتالله محمدحسن احمدی فقیه یزدی: معاویه با ترفندها و حیلههای مختلف، صلح را به امام حسن(ع) تحمیل کرد و امام(ع) هم به شرطی که بتواند شرارت معاویه را کمتر کند پذیرفت، ولی نه تنها شرارت او کمتر نشد، بلکه جنگهای محدود و خفیفی را علیه امام به راه انداخت و برنامهریزی کرد که بتواند خلافت را به سلطنت تبدیل و موروثی کند و همین کار را کرد و یزید را جانشین خودش کرد.
انتخاب یزید به خلافت بر خلاف عهدنامه صلح با امام حسن(ع) بود و از طرفی یزید هم شمشیر را از رو بست تا حتی مظاهر اسلامی را، که گاه در جامعه رعایت میشد، از بین ببرد و این جمله معروف از سوی یکی از بزرگان خاندان اموی گفته شد: «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل». همه چیز بازی است و نه وحیای نازل شده و نه خبری از عالم غیب است. چنین نگاهی به خلافت و حکومت قطعا برای امام حسین(ع) قابل تحمل نیست و امام جامعه وظیفه دارد که دین را حفظ کند. البته معاویه و یزید، برخی برنامههای ظاهری مانند نماز جماعت و جمعه را برپا میکردند تا عوام را فریب بدهند، ولی در عمل راضی به بردن نام پیامبر(ص) هم نبودند. کار به جایی رسید که برخی برای تقرب الی الله به جنگ با امام حسین(ع) آمدند. در واقع شستوشوی مغزی شده بودند.
انتهای پیام