به گزارش ایکنا، کانال مصطفی ملکیان یادداشتی درباره «چیستی سعه صدر» منتشر کرده است که متن آن از نظر میگذرد؛
«سعه صدر، یعنی آمادگی برای شنیدن هر سخن و رأی و عقیدهای. یعنی اینكه انسان ذهن خود را باز نگه دارد و این وقتی حاصل میشود كه انسان دو چیز را بپذیرد:
یكی اینكه هر سخنی ممكن است حق باشد و دیگر اینكه هر سخنی ممكن است باطل باشد.
قبول این سخن خیلی ساده است و شهود انسان آن را همراهی میكند و انسان بهوضوح میتواند تصدیقش كند و بهمحض قبول آن ذهن انسان باز میشود، چون انسان به دو دلیل ذهن خود را میبندد، یكی به این دلیل كه فكر میكند سخن دیگران باطل است و محال است كه باطل نباشد، اما اگر گزاره اول را پذیرفته باشد میداند كه ممكن است سخن دیگران حق باشد، بنابراین به سخن دیگری اجازه ورود میدهد.
دلیل دوم این است كه فكر میكند سخنش حق است و محال است كه حق نباشد، اما اگر گزاره دوم را پذیرفته باشد میداند كه ممكن است سخنش باطل باشد و سخن دیگری حق، بنابراین به سخن دیگری اجازه ورود میدهد. اگر انسان در مقام عمل به این دو نكته ملتزم باشد همواره پرونده آرا و نظرات خود را باز میگذارد؛ گزاره اول برای این است كه الزاماً سخن دیگران را باطل ندانیم و گزاره دوم برای این است كه الزاماً سخن خود را حق ندانیم. این را به هركس كه بگویید تصدیق میكند، اما اندكی به آن عمل میكنند و البته كسانی كه به آن عمل نمیكنند بهانههایی هم درست میكنند، مثلاً میگویند كه آدمهای شرابخوار كه دیگر ممكن نیست سخنشان درست باشد!
نتیجه عملی سعه صدر آمادگی برای گفتوگوست. در عالم ذهن و معرفت كفایت مذاكرات معنی ندارد و همیشه ممكن است شخص جدیدی ظهور كند و حرفی بزند كه انسان مجبور شود در تمام مذاكرات سابق خود تجدیدنظر كند. البته گفتوگو با جر و بحث، گپ زدن، مذاكره و آشتیجویی فرق میكند. در واقع، گفتوگو یعنی نوعی سكوت درونی داشتن و با سكوت درونی وارد دنیای دیگری شدن و جهان را از چشم او دیدن و سپس بازگشتن به عالم خود و داوری كردن.
تا اینجا درباره سعه صدر در برابر دیگران سخن میگفتیم، اما انسان در برابر واقعیتها هم باید سعه صدر داشته باشد. یعنی سعه صدر اقتضا میكند كه به قرائن و شواهد منفی علیه سخن خود توجه كنیم و كافی نیست كه به یكی دو تا واقعیتی كه سخن ما را تأیید میكنند توجه كنیم؛ كدام سخن است كه هیچ واقعیتی آن را تأیید نكند؟ به قول ارسطو، تمام سعه صدر وقتی است كه سخنی را بگوییم و از شنونده بخواهیم قرائن و شواهد خلاف آن را پیدا كند و نشان دهد، والا وقتی تعداد جامعه آماری بالا میرود پیدا كردن مورد تأیید برای ادعایی هرقدر هم گزاف چندان دشوار نیست. به لحاظ منطقی هم دلیلش واضح است و آن اینكه یك قضیه موجبه كلیه را یك سالبه جزئیه نفی میكند، اما هزار موجبه جزئیه آن را اثبات نمیكنند. اگر كسی ادعا كرد كه همه كلاغها سیاهاند نشان دادن یك كلاغ سفید برای نفی آن كافی است، اما برای اثبات اینكه همه كلاغها سیاهاند نشان دادن هزار كلاغ سیاه هم كافی نیست. به عبارت دیگر، قدرت سخن از یافتن موارد مثبت نیست، بلكه از نیافتن موارد منفی است.
سعه صدر یك ثمره دیگر هم دارد و آن این است كه نشان میدهد كه جهان هستی چنان است كه بیش از یك تفسیر میپذیرد و بنابراین، اگر همه انسانها هم با صداقت و جدیت چشمهای خود را باز كنند و نگاه كنند لزوماً به یك تفسیر نمیرسند. فقط متنهای ریاضی و منطقیاند كه تنها یك تفسیر برمیدارند، اما وقتی وارد علوم تجربی طبیعی میشویم سخنان ذوتفاسیر میشوند و وقتی وارد علوم تجربی انسانی میشویم تفسیربرداری سخنان بیشتر میشود و همین طور درباره علوم تاریخی، تفسیری، عرفان، دینی و مذهبی و ادبی و هنری كه به نهایت میرسند. در واقع اقتضای آنها اینطور است. این نكته را انسان درباره متون مكتوب و ملفوظ بهخوبی درك میكنیم، اما درباره جهان هستی هم همینطور است و اینطور نیست كه اگر انسان خود را از غرض خالی كند و با صداقت و جدیت با جهان هستی مواجه شود تفسیر واحدی بیابد، این بدین معناست كه باید نسبت به سخن دیگران باز بود و به تفسیر خود وابسته نبود. تمام این فضیلتهایی كه به عنوان زیرمجموعه سعه صدر گفتیم با جزم و جمود ناسازگارند.
انتهای پیام