به گزارش ایکنا، حجتالاسلام رسول جعفریان یادداشتی درباره اظهارات حجتالاسلام صدیقی در هفته قبل، به رشته تحریر درآورده است و از زاویهای جدید به تحلیل این مسئله پرداخته است که گزیده متن آن از نظر میگذرد؛
«ظرف این دو هفته، حکایتی را آقای صدیقی نقل کرد که سبب شد تا اعتراضاتی علیه او صورت گیرد. خوب، ایشان و بسیاری دیگر، موارد مشابهی از این حکایات شگفت را طی این سالها نقل کردند که گاه سبب اعتراض میشد، گاهی هم دیگران از کنار آنها به سادگی عبور میکردند. البته انتشار آن از طریق صداوسیمای رسمی کشور، همچنین ارتباط داستان با آیتالله مصباح، و برخی از مسائل دیگر، این حساسیت را مضاعف کرده بود، ایشان هم عقبنشینی مختصری کرد.
این را یادآور شدم تا بیان کنم که در فرهنگ ما، این قبیل حکایات الی ما شاءالله بوده و هست و در اغلب موارد، مردم یا با طیبخاطر آنها قبول میکنند، یا آن که بسا با یک تعجب از کنار آن عبور میکنند و جرئت این که در آنها شک کنند، ندارند.
به عبارت دیگر، ما مردم از روزگاران خیلی قدیم به این قصهها عادت کردهایم و طی حکومت هفتصد هشتصد ساله تصوف در ایران، صدها و هزاران از این حکایات را مرتب شنیده و در «تذکرةالاولیاء»ها و شرح حال مشایخ و علما آوردهایم. راستش این پدیده شگفتی نیست و نباید از آن تعجب کنیم. ما بخش مهمی از افکار و ایدههایمان را از خواب، پیشگویی، آن هم فقط به نقل از «ثقه»، یا این که فلان عالم بزرگ نقل کرده و ... گرفتهایم. چرا از این مورد تعجب میکنیم؟ بین اینها چه فرقی وجود دارد؟
راستش این است که ما برای بسیاری از امور، دلیل نمیخواهیم، و نسبت به بسیاری از موارد مشابه، شیفتگی هم داریم و خودمان آنها را حکایت میکنیم. منابر ما پر از این قبیل داستانها بوده و هست، شعرای ما، اشعار زیادی درباره این قصهها به عنوان مثل یا حکایت آورده و از آنها نتایج اخلاقی گرفتهاند. بسیاری از کتابهای اخلاقی ما مملو از این قصههاست. بسیاری از روضهخوانهای ما این قبیل داستانها را برای عاشورا ساخته و پرداختهاند که از میان آنها یک ملاآقا دربندی کافی است که صدها مورد را از منابع غیر معتبر عرضه کند و در فرهنگ ما رواج یابد.
اگر بناست فکری در این باره بشود، مسئلهای است که میشود روی آن فکر کرد، و الا منبری پیشگفته که بارها و بارها از این قصهها گفته، چرا باید پاسخگوی این یک مورد باشد؟ او اصلاً شک در درستی آن نداشته که گفته است. اعتراضات سبب شد بنده خدا بهت زده شود و آن طور عذرخواهی محتاطانه بکند. گفت که شاید غسال برایش توهم پیش آمده، اما این که خودش از یک ثقهای آن را شنیده و به خود حق داده نقل کند چندان اشتباه نمیداند. بنده هم در توییتی که نوشتم، گفتم که فقط بهتزده شدم.
از اتفاق، امروز مشغول مرور بر یک نسخه خطی قاجاری بودم. حکایتی را در آن دیدم که بسیار شگفت بود، اما مطمئن هستم، از حالا به بعد که آن را در اینجا مینویسم، خیلی از منبرها بعد از این، آن را نقل خواهند کرد و آثار اخلاقی بر آن مترتب خواهند کرد. این واقعیت جامعه ماست. دیدهاید که بارها افرادی گفتهاند که فلانی چهل سال قبل گفته است که فلان شخص امیر یا شاه یا حاکم میشود. بسیاری، بدون آن که دلیلی بخواهند باور میکنند. اگر اعتراضی هم بشود، میگویند، مگر کوری و نمیبینی که در فلان مورد شد. اگر داستان خوابها را به اینها اضافه کنیم، معرکه خواهد بود.
ما و حاکمانمان قرنها به این حکایات خو کرده و زندگی کردهایم و از آنها بهره بردهایم. این بخش قابل توجهی از تاریخ تفکر در میان ماست. ما همین هستیم، دنبال چه می گردیم؟»
انتهای پیام