به گزارش ایکنا، محسنحسام مظاهری خاطرهای از مواجه خود با آیتالله مصباح یزدی را به رشته تحریر درآورده است که متن آن از نظر میگذرد؛
«کتاب را از دستم گرفت. به عربی عبارتی با این مضون گفت که چه هدیهی نیکویی! و آن را روی پیشانیاش گذاشت. چند ثانیهای به طرح جلد کتاب نگاه کرد و بعد آن را گشود و همان ایستاده تورق کرد. در این فاصله من هم توضیح مختصری دربارهی مطالب کتاب دادم. حین توضیح میدیدم که چهرهاش گشوده شد. خیلی تشویقم کرد و گفت که مشتاق است کتاب را بخواند. برایم دعا کرد و خداحافظی کردیم. این نخستین و تنها دیدار من بود با آقای مصباح، حدود دوازده سال پیش، در دفترش. در قم، مؤسسه امام خمینی(ره).
«رسانه شیعه» تازه چاپ شده بود و چند نسخه از آن را زده بودم زیر بغل، رفته بودم قم که شخصاً برسانم دست برخی علما و مراجع شیعه. برخی را موفق شدم و رساندم. برخی دفترشان بسته بود. برخی را هم نیافتم. آقای مصباح تنها کسی بود که هم توانستم شخصاً ملاقاتش کنم و هم با خوشرویی پذیرایم شد. از دیگران هیچ واکنش و پاسخی دریافت نکردم.
البته بیانصافی نشود، یک نفر دیگر هم پاسخ داد. دو سه هفته بعد، بستهای با پست سفارشی از دفتر یکی از مراجع پرآوازه و مؤلف دهها کتاب در موضوعات مختلف به دستم رسید با نامهای رسمی و مهر و امضا شده با این مضون که حاجآقا فرصت مطالعه این کتاب را ندارند! و جالبتر اینکه همراه نامه کتاب اهدایی خودم را پس فرستاده بودند! یعنی حتی ارزش نگهداشتن در کتابخانه یا اهدا به دیگری را هم نداشته لابد.
در بین علمایی که آن روز تابستانی سراغشان رفتم، آقای مصباح کسی بود که از نظر اندیشه و مواضع سیاسی دورترین فاصله را با او داشته و دارم. بااینوجود طعم خوش برخورد آن روزش هنوز زیر زبانم است.»
انتهای پیام