وی در ادامه با اشاره به اینکه قرآن یکی از مصادیق شرک را تبعیت بیچون و چرا و بیمنطق از روحانیون میداند گفت: امام صادق (ع) با استناد به همین آیات به ما هشدار داد. به تعبیر قرآن آنها روحانیون را به جای خدا نشاندند، درحالی که به آنها امر شده بود خدای واحد را بپرستند. به همین دلیل است که قرآن به صراحت، حتی در مورد پیامبر اسلام(ص) میگوید، تو حق سیطره و اجبار دیگران را نداری.
بدترین سیطرهها سیطره معنوی است
این استاد دانشگاه با اشاره به ظهور جاهلیت بعد از پیامبر(ص) گفت: بدترین سیطرهها، سیطره معنوی است، چرا که قلب را جذب میکند و عقل را پس میزند. بیانی از پیامبر نقل شده که فرمودند من در بین دو جاهلیت قرار گرفتم، جاهلیت اول اعراب و جاهلیت دوم که آن بزرگتر از جاهلیت اول است. چرا که شرک را در قامت ایمان و تحت امر خلیفه نشان میدهد. کار حسین(ع) هم در ادامه کار پیامبر است، اما خطیرتر و سختتر، چراکه با جاهلیت دوم روبهروست. امام حسین(ع) فرمودند امروز دین است که به اسارت رفته است و او تلاش کرد تا دین از اسارت خارج شود.
وی در ادامه با توضیح شاخصهای الهیات اموی گفت: همانگونه که گفتم، دستگاه مدرسین، فقها و حتی زهاد و عباد در دوره اموی تلاش کردند یک ادبیات فربه دینی را برای نظام اموی تولید کنند. در متون دینی اموی، معاویه به عنوان یک قدیس و کاتب وحی معرفی شده است. او کسی است که با رومیان کافر جنگید و توانست فتوحات را گسترش دهد. در این ادبیات، معاویه عامل وحدت، و حسین(ع)، عامل تفرقه است. معاویه به عنوان نجاتدهنده جامعه اسلامی معرفی شده است. بخش مهمی از جامعه این حرفها را پذیرفته بودند و فقها و مدرسان این افکار را در بین مردم تبلیغ میکردند.
ظریفیان تصریح کرد: خدای امویها برخواسته بود و قرآن در رابطه با این افراد میگوید که آیا ندید که چگونه هوای نفسشان را خدا کرده بودند؟ خدایی که فقط به آنها ارجاع میداد. آنها در طول تاریخ برای این خدا حدیث، کلام، مدرسه، فقیه و مجتهد درست کردند و بعد این خدای خودساخته را باور کردند و مانند جاهلیت، حسین(ع) و یارانش و صدها انسان بزرگ را پای این خدا قربانی کردند. خدای اموی، خدای جبر است. خدایی که لباس خلافت را به تن یزید میکند. این خدا به امویها عزت داد و اجازه قتل حسین را صادر کرد. خدایی که جنایت میکند و به نوامیس مسلمین اجازه تجاوز میدهد.
خدای امویها چه میگوید؟
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه نماینده خدای امویها بر زمین مافوق انسان است نه انسان مافوق، گفت: در حالی که انبیا انسان مافوق بودند که عین عدل بودند. خدای امویها میگوید خلیفه یکپارچه حق است و مردم برده خلیفه هستند. خدای امویها با هیچ سنجش و متری مورد ارزیابی قرار نمیگیرد، در حالی که دین با دو اصل اساسی خدای خود را مورد ارزیابی قرار میدهد. عدل و اخلاق که خدا خودش را موظف به آن کرده است. اما خدای اموی نه با عدل و نه با اخلاق خودش را قابل اندازهگیری نمیداند.
ظریفیان در ادامه با اشاره به اینکه قله الهیات امام حسین(ع) در دعای عرفه است، گفت: نقطه کلیدی قیام امام حسین(ع) در همین دعای عرفه است. خداشناسی ایمانی که ما گاه کمتر به دنبال آن میرویم. در نگاه امویها هرکس به خدا ساختگی آنان بیعت نکند، کافر شرعی است و حکمش قتل است. اما معتقدم که مصاف اصلی در کربلا دو نوع الهیات و دو نوع خداست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید که حضرت عباس(ع) در عین اینکه علم میآموخت آن را هضم کرد؛ این یعنی خدا را فهم کرده است.
وی در ادامه به الهیات امام حسین(ع) پرداخت و اظهار کرد: خدای امام حسین(ع) نجاتبخش و رهاییبخش است و برخلاف امویها خدایی حقیقی است. این خدا وجودی است که با همه وجود میتوان آن را احساس کرد. این خدا ایمان است که رحمتش برای همه انسانهاست. خدای حقیقی که امام حسین(ع) ابعاد زمینی و آسمانی آن را به ما نشان میدهد. در الهیات نجات و الهیات رهایی، بحث مفصلی است که در دنیای سنت و مدرن مورد بحث قرار گرفته است. در قرآن بحث نجات ۷۵ بار به همراه مشتقاتش آمده است و در عین اینکه قرآن تکیه میکند که خدا عامل نجات است. بنیاسرائیل نمونه یک جامعه دینی است و آسیبهای و فرصتهای یک جامعه دینی را نشان میدهد و در ادبیات قرآن آمده است که خدایا من را از این فرعون و عملش نجات بده؛ حضرت نوح هم این را میخواهد. در واقع یک موضوع عمومی است که عمدتاً اقوامی را نام میبرد که جای خدا نشستهاند. دعاهای قرآنی میخواهد که انسان را از این عمل و منطق نجات دهد.
این استاد تاریخ دانشگاه تهران بیان کرد: الهیات حسین(ع) در برابر این نگاه که، فرعون بر مردم سیطره پیدا کرده به دو نکته تکیه میکند و آن فنا و بقا در خدای حقیقی است. در شعر اقبال لاهوری هم به این نکته اشاره میکند که کار حسین همین بود که میخواست خدای حقیقی را به ما نشان دهد. توحید نجاتبخش امام حسین(ع)، توحید حقیقت است که انضمامی است. یعنی برخلاف توحید امویها که اگر خواستی موحد باشید باید از طاغوت و خلیفه طبیعت کنید در این توحید موحدشدن مبارزه با طاغوت است. اما حسین وقتی که از مدینه خارج شد کارش را با خدای حقیقی آغاز کرد و بعد در مکه خطبههایی را برای روحانیون خواند که شما باعث ایجاد این خدای برخواسته شدید و آن را مدلل کردید.
الهیات نجات و رهاییبخش
ظریفیان ادامه داد: دومین ویژگی الهیات نجات و رهاییبخش، رنج متعالی است. رنج متعالی یعنی به میزانی که به خدا نزدیک میشویم و آن را وجدان میکنیم، از چشم و گوش خدا برای کاهش رنج دیگران، رنج پیدا کنیم و نسبت به کاهش رنج دیگران تلاش کنیم. قرآن میگوید اساس پیغمبری رنج متعالی است که از همه مردم بیشتر دل میسوزاند. در این رنج به میزانی که رشد میکنید از فرقه و حتی از دین بیرون میآیید و دعایتان هم برای کاهش رنج همه انسانها اوج پیدا میکند. اما الهیات اموی فقر، فاصله و تنازع ایجاد میکند؛ لذا اگر میخواهیم ببینیم که چقدر به حسین(ع) نزدیک شدهایم باید ببینیم که چقدر برای رنج دیگران، مشکلات آنها و جهل آنها غصه میخوریم. حسین خودش را فدا کرد برای اینکه جهل، جنگ و فاصله طبقاتی را کاهش دهد.
وی سومین ویژگی الهیات نجات و رهایی بخش امام حسین(ع) را نجات کثرت دانست و اظهار کرد: نجات کثرت به این معنی است که حقیقت مراتب دارد و تشکیکی است. نجات، متکثر به این معنی است که حسین هرگز کسی را به خودش نخواند و دست کسانی را گرفت که فاصله زیادی با الهیات او داشتند. مانند حر که فرمانده سپاه یزید در سالیان دراز بود، اما الهیات نجات دست حر را میگیرد و یا زهیر که ارتباط منطقی با حسین نداشت، اما حسین دست او را گرفت و یا فرد مسیحی و هرکسی که اهل وفاست و رنج دیگران میبرد، حتی اگر نداند که خداپرست است. میل به نیکی و احسان در الهیات حسین(ع) نجات پیدا میکند و مورد غفران خدا قرار میگیرد.
حادثه کربلا یک حادثه شیعی نیست
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه حادثه کربلا یک حادثه شیعی نیست و در طول تاریخ، انسانهای بزرگی را دچار تحول کرده است، گفت: ما امروز با حسین(ع) چه میکنیم؟ آیا بعد از عاشورا اخلاقیتر میشویم؟ الهیات حسین الهیات رهایی بخش و محبت است. در الهیات امام حسین(ع) عدالت و دین جدا نیست. در این الهیات نجات بخش، خدا یکسویه با بندگانش حرف نمیزند، بلکه یک رابطه دوسویه است که هم بنده میگوید و هم خدا و در نهایت یک رابطه وجودی ایجاد میشود. در این رابطه دوطرف با هم حرف میزنند.
ظریفیان در پایان گفت: مصاف عاشورا، مصاف دو الهیات بود و به تعبیر نیچه، خدا در جامعه اموی اسیر شده بود و کار امام حسین(ع) این بود که خدا را زنده کرد. اگر حسین قیام نکرده بود بسیاری از خدای ما خداهای ما امروز خدای اموی بود. حسین(ع)، خدا را حیات بخشید و آن را زنده کرد. او با اسارت اهل بیتش و کشته شدن خود و یارانش، دین را از اسارت نجات داد. او با رنج متعالی حاضر شد همه هزینه اسارت و شهادت را بدهد تا دین را از اسارت نجات دهد. رمز قرآن، الهیات حسین(ع) بود و به همین دلیل است که نام حسین همچنان مانده است و ادامه دارد.
انتهای پیام