به گزارش ایکنا از اصفهان، اولین نشست از سلسلهنشستهای علمی و فرهنگی با موضوع «تداوم و تغییر در روابط ایران و افغانستان (با تأکید بر چرایی و پیامد بازگشت طالبان به قدرت)»، روز گذشته، 29 آذرماه در محل سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
نفیسه واعظ شهرستانی، دانشیار دانشگاه و مدیر دپارتمان دیپلماسی رسانهای انجمن مطالعات غرب آسیا در این نشست اظهار کرد: موقعیت ژئوپلیتیک افغانستان بهصورتی است که با ایران، پاکستان، ترکمنستان، ازبکستان و باریکهای از کشور چین همسایگی دارد؛ نزدیکترین فاصله این کشور محصور در خشکی با آبهای بینالمللی از طریق پاکستان و ۵۰۰ کیلومتر است؛ بنابراین میتوان گفت افغانستان از جمله کشورهاییست که از حقارت جغرافیایی رنج میبرد، هرچند که از رود تهی نیست.
وی ادامه داد: افغانستان به جای استفاده از آب هریرود که مورد استفاده ترکمنستان هم نیست، در مسیر رود هیرمند که نقطه اختلاف با ایران است، سدسازی کرده که مشکلات فراوانی به دنبال دارد. جغرافیای افغانستان عمدتاً کوهستانی است، در منطقه هزارهجات ۶ ماه از سال برف میبارد، مردم این نواحی به دنبال فقر تکنولوژیک نتوانستند بر جغرافیا غلبه کنند و در این مدت، ارتباط آنها با محیط بیرون قطع میشود. تضاد شدید بین مناطق کوهستانی، سنگلاخی یا کویر بر روحیات این مردمان تأثیر بسیاری داشته، بهطوری که یک فرد افغان در یک لحظه بسیار پرتلاش و آرام است و در لحظهای دیگر میتواند بسیار پرخاشگر و خشن باشد.
مدیر دپارتمان دیپلماسی رسانهای انجمن مطالعات غرب آسیا بیان کرد: از نظر قومیت، مردم این کشور در نواحی نزدیک به ترکمنستان، ازبکستان و چین از نژاد زرد و مردم هزارهجات و هرات از نژاد سفید هستند. به انسجام رسیدن اقوام کشور افغانستان بسیار دشوار است و فقط در دوره ۱۰ سالهای که شوروی به این کشور حمله کرد، به انسجام رسیدند. از نظر دین، ۹۹ درصد مسلمان و از این میزان، ۲۵ درصد از این مسلمانان، شیعه هستند.
وی درباره وقایع تاریخی میان ایران و افغانستان تصریح کرد: چند واقعه تاریخی بر روابط ایران و افغانستان تأثیر داشت، از جمله اینکه در ابتدا اصلاً مسئله افغانستان مطرح نبود، بلکه قندهار مطرح بوده است. هرگاه شاه ایران از قدرت قابل توجهی برخوردار بود، مثل شاه عباس بلافاصله مسئله قندهار را با قدرت حل میکردند، کمااینکه شاه عباس با توپخانهای که به قندهار برد، حاکمیت این نواحی را برای ایران تثبیت کرد. هرگاه حکومتها در ایران قدرت کمتری داشتند، حاکمیتهای این نواحی دوباره سر برمیآوردند.
واعظ شهرستانی افزود: در دوران ضعف و اواخر حکومت صفوی، محمود افغان وارد ایران شد و پایتخت باشکوه صفوی را تسخیر کرد. بعد از آن، هفت سال مردم اصفهان را در قحطی قرار دادند که تا چند دهه بعد بر خلقوخوی این مردم تأثیر گذاشت، سپس با ظهور نادرشاه و به دنبال فتوحاتی که وی داشت، افغالها را در نبرد مورچهخورت از کشور بیرون راند. احمدخان ابدالی که در سپاه نادر حضور داشت، با تجربیاتی که به دست آورد، بعد از مرگ نادرشاه، هرات را تسخیر کرد و خود را «احمد شاه درانی» نام نهاد و به این ترتیب، استقلال افغانستان را پایهگذاری کرد.
وی بیان کرد: در دوران قاجار و حدود سال ۱۸۳۸ که ایران از درگیری با سپاهیان روس فارغ شده بود، محمدشاه قاجار بر سر مسئله هرات با طوایف افغان حاکم بر آنجا درگیر شد تا اینکه در سال ۱۸۵۸ و در نیمه قرن ۱۹ در دوره ناصرالدینشاه، با فشارهای وارد شده از سوی انگلستان، شاه اعلام کرد که از حاکمیت هرات منصرف شده است و طی عهدنامه صلح پاریس، افغاستان از ایران جدا شد. جالب این است که بعد از جدایی از ایران، مردم این کشور یک روز خوش ندیدند؛ زیرا بلافاصله بعد از جدایی از ایران طی عهدنامه صلح گندمک، افغانستان رسماً تحتالحمایه انگلستان شد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه افغانستان در سال ۱۹۲۱ و بعد از جنگ جهانی اعلام استقلال کرد، توضیح داد: در دوران رضاشاه، امانالله خان به ایران آمد و سه کشور ایران، افغانستان و ترکیه جریان مدرنسازی را شروع کردند. در دوران محمدرضاشاه، عمده اختلافات ایران و کشور همسایه، افغانستان بر سر رود هیرمند و روابط دو طرف سرد بود. زمانی که شاه ایران ژاندارم منطقه شد، به افغانستان پیشنهاد داد که با پول هنگفت نفت برای توسعهیافتگی کمک کند و رقم زیادی هم هزینه شد. در دروان جنگ سرد، ایران در بلوک غرب و افغانستان در بلوک شرق قرار داشت.
وی درباره دوران تهاجم شوروی به افغانستان اظهار کرد: با شروع این تهاجم، موج زیادی از مردم افغانستان به ایران پناهنده شدند؛ زیرا بسیاری از آنها پولی برای مقاومت در مقابل شوروی نداشتند. کشورهای غربی با اعطای پول، مردم افغاستان را به مجاهدانی برای مقابله با شوروی تبدیل کردند. اگر این هزینهها انجام نمیشد، در همان ابتدای کار تهاجم شوروی به پایان میرسید، ۱۰ سال بیهوده ادامه نمییافت و در ادامه تعداد کمتری به ایران مهاجرت میکردند.
واعظ شهرستانی تأکید کرد: بعد از فروپاشی شوروی و اندکی آرام گرفتن کشور افغانستان، سهمخواهی گروههای مختلف این کشور برای به دست گرفتن حاکمیت آغاز شد. در سال ۱۳۷۳، گروه تندرویی به نام طالبان اعلام موجودیت کرد. رنجی که امروز مردم افغانستان متحمل میشوند، باز هم در نهایت به قدرتهای بزرگ بازمیگردد؛ زیرا در جریان مهاجرتها گروهی از مهاجران که شیعه بودند، به ایران آمدند، گروهی که بلوچ، پشتو و سنی بودند، به پاکستان رفتند و گروه نظامی، تحصیلکرده و ثروتمند به اروپا رفتند؛ پس مهاجران تنگدستتر به ایران آمدند.
وی ادامه داد: طالبان از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۰ دولت تشکیل داد و با مرگ احمدشاه مسعود، دیواره مقاومت فروریخت؛ سپس با وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر و مسئول شناختن بنلادن که در افغانستان پناه گرفته بود، بهانه اشغال افغانستان برای آمریکاییها ایجاد شد. در دوران ۲۰ ساله پس از اشغال، حامد کرزای و اشرف غنی بر افغانستان حکومت کردند. در نهایت در سال ۱۴۰۰ تا امروز نیز شاهد بازگشت طالبان به قدرت هستیم.
این استاد دانشگاه در توضیح چهار الگوی مهاجرت در جهان بیان کرد: الگوی اول، مهاجرت زیارتی است که افراد به شهرهای زیارتی میروند و در آنجا ساکن میشوند؛ گروهی از مهاجران افغانستان که شیعه بودند، بر اساس این الگو به مشهد و عتبات عالیات رفتند. الگوی دیگر، مهاجرت اقتصادی است که بر اساس آن، افراد در جستوجوی کار هستند. افغانستان کوهستانی و سنگلاخی است و منابع آن استخراج نشده، بنابراین در این کشور کار وجود ندارد و مردم آن برای کار به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.
وی ادامه داد: الگوی بعدی، مهاجرت اجتماعی است که در آن، افراد به دنبال کسب رفاه به کشور دیگر مهاجرت میکنند؛ مهاجران بسیاری از افغانستان به همین دلیل به ایران آمدند. الگوی آخر، مهاجرت سیاسی است؛ حق همه مردم دنیاست که وقتی جانشان در خطر باشد، مهاجرت کنند؛ به این گروه پناهنده گفته میشود. مهاجر با برنامهریزی به کشور دیگر میرود، ولی پناهده فقط جان خود را برمیدارد و فرار میکند. تقریباً همه دورههای انتقال قدرت در افغانستان با کودتا انجام شده که با خشونت همراه بوده و هر بار، گروهی از مردم را مجبور به فرار میکرده است.
واعظ شهرستانی درباره محورهای تداوم در روابط دو کشور همسایه ایران و افغانستان توضیح داد: در خصوص اولین مورد میتوان گفت که همسایگی با کشوری پیشامدرن و مشکلات امنیتی، برای ایران دردسرهایی داشته است. از جمله شاخصهای کشور پیشامدرن عبارتند از ساختار تصمیمگیری قبیلهای و عشیرهای، سطح بهداشت نازل، تندخویی و خشونت زیاد و وضعیت اسفناک زنان، بهطوری که ۹۸ درصد آنان بیسواد بودند، حق مطالبه مهریه و ارثیه نداشتند و اگر درخواست آن را داشتند، مجازات میشدند و برای دوره طولانی باید همراه مردی معتمد فعالیتهای بیرون از خانه را انجام میدادند.
وی اضافه کرد: نرخ خودسوزی زنان افغان بسیار بالاست، زنان بیوه و کودکان یتیم در این کشور بیشترین نرخ آمار جهانی را به خود اختصاص دادهاند؛ این مسائل بحران هستند و بهواسطه مهاجران در ایران سرریز میکنند؛ میبینیم که ناگهان نرخ خشونت و نزاع در مناطقی از ایران که مهاجران افغان در آنها سکونت دارند، افزایش مییابد. در جامعه مدرن همه چیز قابل پیشبینیست، ولی در جامعه پیشامدرن اینگونه نیست. در سالهای اخیر با ظهور داعش در این کشور، افغانستان به همسایهای پیشامدرن با تراکم بحرانها برای ایران تبدیل شده است.
رئیس دپارتمان دیپلماسی رسانهای انجمن مطالعات غرب آسیا با اشاره به مداخله کشورهای خارجی بهمثابه یکی از الگوهای روابط ایران و افغانستان گفت: روابط ایران با افغانستان سالم نیست؛ زیرا دائماً کشورهای خارجی در این روابط مداخله میکنند. اولین مداخله بر سر این بود که اصلاً افغانستان قصد جدا شدن از ایران را نداشت و هنوز هم روشنفکران این کشور از جدایی از ایران ناراحت هستند؛ زیرا ایران سالهای بعد دولتی رانتیر شد و میتوانست افغانستان را هم تا حدی تأمین کند تا به وضعیت امروز دچار نباشد. مداخله بعدی، ممانعت انگستان از شکست افغانها در مقابل سپاه محمدشاه قاجار بود.
وی ادامه داد: انگلستان برای حفظ هند و مستعمره کردن آن، مانع از این میشد که ایران افغانستان را تصاحب کند. همچنین پس از استقلال افغانستان، فردی انگلیسی مرزهای بین ایران و افغانستان را مشخص کرد، بدون اینکه به قرابتهای نژادی مردم این نواحی توجه داشته باشد و همین مسئله در سالهای بعد باعث بروز اختلافات میان این مردم شد. مداخله بعدی در دوران تهاجم شوروی بود که پیش از این به آن اشاره کردیم.
واعظ شهرستانی درباره دوران ۲۰ ساله اشغال افغانستان به دست آمریکا اظهار کرد: آمریکاییها با قرار دادن پایگاههای خود در همه کشورهای همسایه ایران از جمله افغانستان، ایران را بهطور کامل محاصره کردند. همه کشورها از جمله ایران بعد از آزاد شدن افغانستان از دست طالبان، به این کشور کمک کردند تا خود را بازسازی کند، ولی از همان ابتدا شبکههای رسانهای افغانستان و وهابیان کمکهای ایران را سیاهنمایی و برعکس تبلیغ میکردند.
وی افزود: در کتاب «اسناد افغانستان» با هزار نفر از افرادی که در جنگ افغانستان حضور داشتند، مصاحبه شده که کتابی خواندنی است. در این وانمودنمایی رسانهای، آمریکاییها فاجعهای ملی را پیشرفت نمایش میدادند؛ از فسادی که در این کشور در حال وقوع بود، چیزی نشان نمیدادند و فقط به نمایش نمادهای مدرن میپرداختند. در نهایت درباره طولانیترین جنگ خود که در افغانستان بود، اعلام کردند که سررشته کار از دستشان در رفته و خونهای زیادی در این کشور دارد هدر میرود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه طالبان اولین گروه تندرو در افغانستان نبود، اظهار کرد: در دوران رضاشاه، دو یا سه پادشاه در افغانستان تغییر کردند. اولین آنها امانالله خان بود که جریان مدرنسازی را شروع کرد، ولی جامعه افغانستان این تغییرات را برنتافت و در این میان شخصی به نام حبیبالله کلکانی معروف به «بچه سقا» (سقاو) کودتا کرد و هر چه رفاه ایجاد شده بود، از بین برد و این کشور را سالها به عقب بازگرداند.
وی تصریح کرد: پراکندگیهای قومی و مذهبی که میان ملت افغانستان وجود داشت، باعث ایجاد گسلهایی شد تا در این مدت ۲۰ ساله، طالبان جای پای خود را سفت کند. این گروه در سال ۱۴۰۰ بهطور ناگهانی ظهور نکرد، بلکه فقط خبر آن در این زمان رسانهای شد که با خروج آمریکا طالبان دولت را به دست گرفت.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام