وحدت امت اسلامی در وضعیت امروزین جهان اسلام، ضرورتی اجتنابناپذیر در تعیین سرنوشت مسلمانان در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است و لزوم بازنگری در فرآیند آن و بازشناسی تهدیدها، چالشها، امکانات و فرصتهای مربوط به این مهم از ملزومات تحقق وحدت اسلامی به شمار میرود. تاریخ مسلمانان حکایت از آن دارد که ممالک اسلامی در قرون و اعصار گذشته، با وجود برخورداری از امکانات بالقوه و بالفعل مادی و معنوی نتوانستند به اتحاد و انسجام پایدار دست یابند. در این میان، نظام کفر جهانی با ایجاد و حمایت از گروههای تکفیری در برپایی جنگهای نیابتی به نام اختلافات مذهبی، کمر به نابودی امت اسلام بسته است. بر این اساس و بهمنظور آسیبشناسی گفتمان وحدت اسلامی و تقریب مذاهب، خبرنگار ایکنا از اصفهان گفتوگویی با علیرضا فرهنگ، دکترای ادیان و مذاهب انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ چرا با وجود پیشرفتهای شگرف بشر در علوم گوناگون، خصوصاً علوم انسانی، معضل نزاع و درگیری بین پیروان ادیان و مذاهب حل نشده است؟
یکی از بزرگترین مشکلات موجود در جهان دینداری از گذشته تا امروز، تفرق، تشتت، تقابل، تکفیر و جنگهایی بوده که در بین ادیان یا مذاهب داخلی آنها وجود داشته است؛ یعنی تقابل و نبرد میان دو گروهی که هرکدام به تناسب عقاید و اندیشههای خود صاحب میزانی از حق هستند. حافظ شیرازی نیز به این معضل تاریخی اشارهای داشته و علت وقوع این تنشها را درک نکردن حقیقت ادیان از سوی پیروان آنها دانسته است: «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند». عارفان دیگری همچون ابن عربی، مولوی، هاتف اصفهانی و... نیز معتقدند که تمام ادیان در پی بیان حقیقتی واحد در شکلهای گوناگون هستند.
تقابل و نبرد بین دو حق در اسطورههای باستانی نیز قابل مشاهده است؛ نمونه بارز آن جنگ تروا، یکی از بزرگترین جنگها در اسطورهشناسی یونان به شمار میرود که هومر آن را در ایلیاد در سده ۹ پیش از میلاد به تصویر کشید. هر دو طرف این نبرد حق را بیان میکردند؛ اما به زبان و شکلی متفاوت و لذا توانایی مفاهمه با یکدیگر را نداشتند. به این نوع مقابله که درواقع نبرد دو حق در مقابل یکدیگر است، تراژدی گفته میشود.
مواجهه مذهب بزرگ شیعه و مجموعه مذاهب اهل تسنن نیز از این دست است. این دو مذهب با پرورش ثمرهها و دستاوردهای علمی و تقدیم اندیشمندان، اولیا و عرفای بزرگ به جهان نشان دادهاند که در حقیقتی عمیق و متعالی ریشه دارند؛ اما مسئله مغفول در وحدت و همزیستی مسالمتآمیز این دو مذهب، تمرکز نکردن بر حقانیتهای موجود در هر دو است؛ چرا در بسیاری از مواضع درباره این حقانیتها توافقی صورت نمیگیرد؟
ایکنا ـ رویکردهای متداول در تحکیم وحدت میان دو مذهب بزرگ اسلامی و تحقق گفتمان تقریب مذاهب را چگونه ارزیابی میکنید؟
تاکنون برای تحکیم وحدت اسلامی از دیدگاهها و روشهای دیگری استفاده شده است. یکی از این دیدگاهها، رویکرد مصلحتاندیشانه با محوریت مسائل سیاسی به این موضوع بوده که در بین دولتها متداول است. با اینکه این دیدگاه ثمرات کاربردی محسوسی دارد، اما نتایج آن عمیق و ماندگار نیست، سطحی است و صرفاً در مقاطع کوتاهی مفید واقع شده؛ چراکه نگاه مبنایی به این موضوع ندارد. گاهی فرمانروایان و بزرگان مذاهب به بهانه مصلحتاندیشیهای سیاسی بر اختلافات مذهبی سرپوش میگذارند، ولی قلباً عقاید و اصول طرف مقابل را باطل میپندارند. هرچند ممکن است آنها با این روش به اهداف کوتاهمدت خود برسند، اما مردم جامعه رنگ و بوی نفاق را از این نوع تعامل دریافت میکنند و این مسالمت ظاهری را نمیپذیرند. به نظر میرسد رویکرد معرفتی که توان ایجاد تفاهمی عمیقتر را داراست، میتواند به تحقق گفتمان وحدت و تقریب مذاهب کمک شایانی کند.
ایکنا ـ راهکار عملیاتی شدن گفتمان وحدت اسلامی و تقریب مذاهب چیست؟
اولین مبنا در حوزه معرفتی وحدت و تقریب مذاهب، پذیرش وجود حقهای متعدد در کنار یکدیگر است. تلقی عمومی جامعه در داوری بین دو پدیده، انتخاب یکی بهمثابه حق و دیگری بهمثابه باطل است؛ زیرا عموم افراد جامعه معمولاً به پذیرفتن دو حق در دو شکل متفاوت عادت ندارند. این امر محتمل است که در اختلافات ایجادشده بین دو طرف ممکن است هر دوی آنها به میزان مساوی یا متفاوت، ذیحق باشند. اختلاف بین مذاهب نیز همینگونه است. یک مذهب مجموعهای متشکل از اندیشهها، باورها و عملکردهای گوناگون به شمار میرود و منحصراً شامل یک باور جزئی و خاص نیست که بتوان آن را سیاه یا سفید مطلق دانست و نگاه صفر و یکی به آن داشت. در این مجموعه، بعضی از قسمتها میتواند حق باشد و بعضی دیگر ناحق.
حتی گاهی برای داوری بین دو مذهب باید این نکته را نیز لحاظ کرد که تعیین اولویتهای استحقاقی در شرایط مختلف، متفاوت خواهد بود؛ در این صورت ممکن است پدیدهای در شرایط خاصی حق تلقی شود، ولی در شرایطی دیگر، استحقاق اولویتی خود را از دست بدهد و پدیده مقابل به حق نزدیکتر شود؛ مثلاً در دینی، محور و اساس، مهربانی و محبت است که قطعاً این محور در شرایط خشن جامعه آن روز، کاملاً حق و بهجا بوده؛ اما محور دین دیگری بر زهد قرار گرفته باشد؛ چراکه اقتضای جامعه شهوتران و مصرفگرای آن روز چنین ایجاب میکرده که زهد، محور حقانیت قرار گیرد.
خداوند در آیه ۲۱۳ سوره بقره چنین بیان کرده است: «مردم در آغاز یک دسته بودند و (تضادی میان آنها وجود نداشت). خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی را که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل کرد تا در میان مردم به آنچه اختلاف داشتند، داوری کند.» همانطور که این آیه نیز بیان میکند، بعثت انبیا بهموازات بروز اختلافات بین مردمی که امت متحدی بودند، محقق شد.
هنگامی که جمعیت بشر در حدود ۱۰ هزار سال پیش رو به فزونی نهاد، مردم نیازهای طبیعی، اجتماعی و اقتصادی متفاوتی پیدا کردند. این نیازهای متفاوت، دیگر با یک نظام ثابت، پاسخ داده نمیشد؛ برای نمونه در مطالعه تاریخ ادیان با ادیان قدیمی مواجه میشویم که اغلب باورها و مناسک آنها متناسب با جامعه دامداری آنها بود و مناسک آنان همچون قربانی، اعیاد و مناسکی برای کوچ، پشمچینی، موسم تولد دامها، تقویم قمری و نظام مردسالار کاملاً با شرایط زیستی آنها سازگاری داشت. همینطور در جامعهای با اکثریت کشاورز، مناسک دینی با این شغل مرتبط بود و قربانیهایی از جنس گیاه، مناسکی برای فصول کشت و برداشت، تقویم شمسی، نظام زنسالار و... از خصوصیات دینی آنها محسوب میشد و به هیچ وجه امکان اجرای دین و نظام جامعه کشاورز در جامعه دامپرور و بالعکس وجود نداشت.
همانطور که ملاحظه شد، شرایط مختلف و متنوع زندگی بشر بر روی کره زمین، نیاز به دین و آیینهای مختص هر شرایط را باعث میشود و لذا وجود ادیان گوناگون به این معنا نیست که یکی حق و دیگری باطل است. با این رویکرد، اینکه فقط یک دین یا مذهب را در هر زمان، یگانه دین حقیقی برای کل بشریت بدانیم، با شرایط متنوع تاریخی و جغرافیایی بشر مورد تردید است.
ایکنا ـ شواهد و دلایل قرآنی این مطلب را بیان کنید.
قرآن نیز در آیه ۶۴ سوره آلعمران، خود از اهل کتاب دعوت میکند تا حول مشترکات ادیان گردهم آیند، بر سر آن توافق کنند و زیست مسالمتآمیزی در کنار یکدیگر داشته باشند. در آیه ۲۵۸ بقره نیز به مؤمنان فرمان میدهد که در بین پیامبران هیچ تفرق و جدایی قائل نشوند و از بیان برتری پیامبری نسبت به پیامبر دین دیگر احتراز کنند. مؤمنان موظفند که بین رسولان تفاوتی قائل نباشند؛ چراکه همه آنها یک حقیقت را بیان میکردند.
خداوند در این خصوص در آخرین سوره نازلشده بر پیامبر(ص)، یعنی سوره مائده، فصلالخطابی در آیات ۴۴ تا ۴۸ بیان کرده است. پروردگار در این آیات، ابتدا بیان میکند که ما توراتی را که در آن نور و هدایت وجود دارد، نازل کردیم و یهودیان باید به آن حکم کنند. سپس در ادامه چنین میفرماید که ما انجیل را فروفرستادیم که در آن نور و هدایتی است و اهل انجیل باید به آن حکم کنند تا برحق باشند. بعد خطاب به پیامبر(ص) چنین میگوید که ای پیامبر، ما بر تو نیز کتاب قرآن را فروفرستادیم که تأییدکننده کتب آسمانی قبلی است و تو باید به آن عمل و حکم کنی.
قرآن در پایان این آیات زیبا و شگفتانگیز بیان میکند: «برای هر گروه از شما شریعت و راهی قرار دادیم که با شریعت دیگر متفاوت است و اگر خداوند میخواست، همه شما را امتی واحد میکرد؛ ولی خدا قصد داشته در آنچه بر شما نازل کرده است، شما را بیازماید.» سپس خداوند امر میکند: «در نیکیها از یکدیگر پیشی بگیرید.» یعنی پیروان یک دین در کثرت نیکیها و خوبیها میتوانند برتری یابند، نه صرفاً بهواسطه داشتن یک دین. ملاک برتری صاحبان ادیان، میزان سبقت و مسابقه آنها در انجام خیرات است.
خداوند در ادامه این آیات چنین سخن میگوید: «بازگشتگاه همه شما به سوی خداست و آنگاه او، شما را به دلایل تفاوتهای موجود در بینتان آگاه خواهد کرد.» بدیهی است که این اختلافات، حکمتهای آگاهانهای دارد که بندگان از آن آگاه نیستند و در آخرت که چشم انسانها به حقایق روشن خواهد شد، دلایل این تفاوتها نیز مشخص میشود. خداوند در این آیات بر فوریت انجام کار خیر و استفاده از فرصت زندگی برای سبقت گرفتن در انجام نیکیها تأکید کرده است. خداوند هیچگاه به مشغول شدن به درگیری و نزاع با پیروان دیگر ادیان برای اثبات حقانیت دینی دستور نداده است. حقانیت هر دین و مذهبی با میزان انجام نیکیها تحقق مییابد، نه با طرد و تکفیر و نابودی پیروان دیگر ادیان و مذاهب.
ایکنا ـ برخی از مسلمانان ادعای تحریف کتب آسمانی پیشین و یا منسوخ شدن آنها را مطرح میکنند. این ادعا چقدر صحت دارد؟
این ادعاها نادرست است. قائلان به تحریف کتب آسمانی دیگر ادیان باید پاسخ دهند که چرا خداوند در آیات متعدد قرآن از عبارت «مصدقاً لما بین یدیه» به معنی تصدیق کتاب تورات و انجیلی که در دست مردم بوده است، استفاده میکند و چرا قرآن در آخرین کلمات نازلشده بر پیامبر(ص) در آیات ۴۴ تا ۴۸ سوره مبارک مائده، کتب آسمانی انجیل و تورات را کاملاً تأیید میکند؟
از این تأییدات الهی بر این دو کتاب آسمانی میتوان چنین نتیجه گرفت که واژه تحریف که در بعضی از آیات قرآن برای این کتب استفاده شده، به مفهوم تحریف معنایی است و نه تحریف لفظی؛ چنانکه عالمانی همچون آیتالله معرفت در کتاب «تحریفناپذیری قرآن» و علامه مصطفوی در «تفسیر روشن» نیز به این نکته اشاره کردهاند.
واژه تحریف که در بعضی از آیات قرآن برای تورات و انجیل استفاده شده است، به تفسیر نادرست پیروان این ادیان از آیات کتب آسمانی خود اشاره دارد، همانگونه که گروههای افراطی مسلمان نیز تفسیرها و تعبیرهای نادرستی از آیات قرآن بیان میکنند و طبق این تفسیرهای نادرست به خود اجازه دادهاند به جان دیگر مسلمانان و پیروان سایر ادیان تجاوز کنند و آنها را به قتل برسانند.
منسوخ شدن دیگر ادیان پس از ظهور اسلام نیز موضوع نادرستی بوده که در هیچ کجای قرآن تأیید نشده است. خداوند بلندمرتبه، خود در قرآن چنین میفرماید: «ای اهل کتاب، به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما یکسان است که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم...»
در قرآن دیگر ادیان الهی همواره مورد تأیید قرار گرفتهاند و هیچگاه ادعای منسوخ شدن این ادیان پس از ظهور اسلام مطرح نشده است؛ در حالی که خداوند حتی منسوخ دانستن یهودیت را پس از ظهور مسیحیت نیز نپذیرفته و در آیه ۱۱۳ سوره بقره میفرماید: «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی نزد خدا ندارند و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان موقعیتی ندارند (و بر باطلند) در حالی که هر دو گروه کتاب آسمانی را میخوانند (و باید این تعصبها را کنار بگذارند).»
خداوند در سوره واقعه تعداد زیادی از پیشگامان روز پاداش را که از همه سبقت گرفتهاند، از پیشینیان و تعداد کمی از آنها را از پسینیان میداند؛ یعنی گذشتگان، انسانهای باایمانتری بودهاند؛ پس چطور میشود که دین آنها برحق تلقی نشود و دین منسوخی اعلام شود؟
علاوه بر این در دین مبین اسلام، الگوی ایدهآل برای مسلمانان، ابراهیم است که در زمان گذشته و نه در آینده میزیسته است. خداوند به مسلمانان میفرماید: «شما بر آیین پدرتان ابراهیم هستید.» (۷۸ حج) ابراهیم دو هزار و ۶۰۰ سال قبل از نزول اسلام زندگی میکرد.
در آیه پایانی سوره بقره دعا میکنیم: «خدایا آن باری را که بر دوش پیشینیان گذاشتی، بر دوش ما مگذار؛ آن باری که طاقتش را نداریم، بر ما حمل مکن.» این آیه نیز نشانگر توانمندی معنوی بیشتری در پیشینیان است؛ پس ارتقای مرتبه معنویت با پیشرفتهای مادی و ظاهری ارتباطی ندارد و شرایط مختلف دنیوی، آزمونهای متفاوتی در مقابل انسان قرار میدهد تا در نهایت باتقواترین آنها، کریمترین آنان نزد خداوند انتخاب شوند، «ان اکرمکم عندالله اتقاکم.»
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام