به گزارش ایکنا از فارس، به نقل از روابط عمومی حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع)، حجتالاسلام والمسلمین ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) عصر پنجشنبه، 15 تیرماه در چهل و دومین جلسله از سلسله مباحث «ولایت فقیه» گفت: شاید اصلیترین بحث در همه اعصار، از عصر پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) گرفته تا عصر غیبت، توجه به اصل ولایت است.
وی افزود: این همان نقطه مرکزی و نقطه ثقلی است که متأسفانه جهان اسلام به راحتی از آن گذشت و در بستر تاریخ بلندی که بر اسلام و مسلمانان گذشته است، مصیبتهای زیادی را به همین دلیل متحمل شد.
کلانتری در ادامه به بیان هفتمین دلیل قرآنی نظریه «ولایت فقیه» پرداخت و گفت: دستورالعملهای اجتماعی قرآن خطاب به عموم مؤمنان، ادله قرآنی دیگری در اثبات نظریه «ولایت فقیه» است.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: در سورههای مدنی قرآن، حدود صد خطاب با عبارت «یا ایها الذین امنوا» وجود دارد. قرآن کریم در گروهی ازآیات، عموم مؤمنان را به انجام اموری مکلّف ساخته است و تکلیف اجتماعی عامی را با صیغه جمع، متوجه عموم مؤمنان میکند. عمل به تکالیف موضوع این آیات در گرو ایجاد شکل خاصی از حاکمیت سیاسی است که عالِمترین افراد به دین خدا و عادلترین و پرهیزگارترین مؤمنان در رأس آن قرار گرفته باشند.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) در ادامه به بیان این آیات پرداخت و گفت: پیرامون دستورالعملهای اجتماعی قرآن خطاب به عموم مؤمنان، به آیات بسیاری میتوان اشاره کرد که در این جلسه، 10 مورد از آنها ذکر میشوند. نخستین مورد، آیه ۱۹۰ سوره بقره است. «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ؛ و در راه خدا، با كسانى كه با شما مىجنگند، بجنگيد، ولى از اندازه درنگذريد، زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمىدارد». در این آیه، صیغه امر جمع با لفظ «قاتِلُوا» و «وَ لا تَعْتَدُوا » بهکار رفته است. این آیه، تکلیف و امر به جهاد و خطاب به عموم مؤمنان است.
وی در توضیح دومین آیه گفت: خداوند متعال در آیه ۶۰ سوره انفال میفرماید «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ؛ برای مقابله با آنان [=دشمنان] آنچه را در توان دارید آماده کنید و (همچنین) اسبهای ورزیده تا بوسیله آن دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید». در اینجا نیز صیغه امر و جمع بهکار رفته است. « تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم». فلسفه داشتن قدرت در اسلام همین است. قدرت، برای اینکه آن را نقداً بهکار ببریم نیست، بلکه جنبه بازدارندگی قدرت در مقابل دشمن، مطرح است.
کلانتری ادامه داد: سومین آیه شامل دستورالعملهای اجتماعی قرآن، آیه ۱۹۴ سوره بقره است، «فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ؛ هر کس بر شما تعدی کرد همانند آن بر او تعدّی کنید». در این آیه شیوه مقابله به مثل با متجاوز بیان شده است. حضرت امام(ره) در جنگ تحمیلی این جمله را زیاد بهکار میبردند. « فَاعْتَدُوا» صیغه امر است و خطاب به عموم صحبت میکند. باید شما هم علیه دشمن وارد شوید. چهارمین مورد، آیه ۱۹۳ سوره بقره است. «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ؛ و با آنان (کافران) پیکار کنید تا فتنه باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد». بحث جنگ با کفار است یعنی سران کفر و شرک را به قتل برسانید تا فتنه ریشهکن شود. چرا که دائماً توطئهچینی میکردند و نقشه میکشیدند تا جامعه اسلامی روی آرامش نبیند. این چهار آیه، در مورد جهاد و دفاع و مقاتله فی سبیلالله است که امر به عموم مردم و مؤمنان است.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) در ادامه به آیه ۳۸ سوره مائده به عنوان پنجمین آیه شامل دستورالعملهای اجتماعی قرآن اشاره کرد و گفت: خداوند متعال در این آیه شریفه میفرمایند «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ دست مرد دزد و زن دزد را به کیفری که انجام دادهاند، به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید و خداوند توانا و حکیم است». « فَاقْطَعُوا» صیغه امر خطاب به عموم مؤمنان است. امری است که اقتضای آن، وجوب است. قطع یَد سارق یکی از حدود الهی در قرآن است.
به گفته وی، آیه ششم، آیه ۲ سوره نور است «الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّه؛ هر یک از زن زناکار و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی بازدارد». «فَاجْلِدُوا» صیغه امر است. در این آیه قرآن کریم میفرماید مبادا به خاطر رحم و عطوفت، حدّ الهی را رها کنید. دو آیه اخیر در باب حدود الهی است.
کلانتری ادامه داد: آیه هفتم، آیه ۱۷۸ سوره بقره است «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الأْنْثى بِالأْنْثى؛ ای افرادی که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما واجب شده است، آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن». این آیه در باب قصاص است. گاهی دستورات الهی با واژه « كُتِبَ عَلَيْكُمُ» و گاهی با صیغه امر میآید که بیانگر وجوب است.
وی بیان کرد: هشتمین آیه، آیه ۴۵ سوره مائده است، «وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الأْنْفَ بِالأْنْفِ وَ الأْذُنَ بِالأْذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ و بر آنان [= بنی اسرائیل] در آن [= تورات] مقرر داشتیم که جان در برابر جان وچشم در برابر چشم و بینی در برابربینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان میباشد و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد [= از قصاص بگذرد] کفاره (گناهان) او محسوب میشود و هر کس بدانچه خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است». این آیه نیز در خصوص قصاص است. خداوند در بحث قصاص، بخشش را نیز مطرح میکند؛ در حالی که در بحث مفاسد روابط نامشروع میفرماید به هیچوجه کوتاه نیایید.
کلانتری در ادامه به آیه ۳۳ سوره مائده، به عنوان نهمین آیه در این زمینه اشاره کرد و گفت: خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْض؛ کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند و اقدام به فساد در روى زمین مىکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پاى آنها، بهعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند». جزای دوگروه از افراد در این آیه بیان شده است، کسانیکه محاربه با خدا و رسول(ص) میکنند و آنان که سعی میکنند در زمین فسادکنند، نه اینکه بالفعل فساد میکنند، بلکه باند فساد تشکیل میدهند. باند ارتشاء تشکیل داده و به تعبیر امروز، یک سلسله مفاسد را سازماندهی میکنند. نگاه قرآن این است که با این افراد باید برخورد شدید شود.
این استاد حوزه و دانشگاه در توضیح دهمین آیه که شامل دستورالعملهای اجتماعی قرآن است، گفت: در آیه ۱۰۴ سوره آل عمران آمده است: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و باید شما امتی باشید که به خیر دعوت میکنند و به معروف امر و از منکر نهی میکنند و اینان رستگارانند.
وی ادامه داد: این آیه نیز امر است. « وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ...» دو گونه میشود آن را معنا کرد؛ یکی اینکه، «شما باید امتی باشید که دعوت به خیر میکنید و...» و ترجمه دیگر، «و باید از میان شما گروهی باشندکه...». در برخی جوامع اسلامی، ترجمه دوم را رسمیت دادهاند و گروههای خاصی را به عنوان آمران به معروف و ناهیان از منکر تشکیل دادهاند. در واقع، دولتها و حاکمیتهای سیاسی این کار را انجام دادهاند. در دستگاه دیوان اسلامی در تاریخ اسلام، گروه مخصوص و مکان مخصوصی وجود داشته که کارشان همین بوده است. در ترجمه اول، میگوید همه امت، باید چنین باشند. در ترجمه دوم میگوید، حتماً باید در بین خودتان چنین گروهی را تشکیل دهید. در هردو صورت امر است. امری عمومی که برای همه انسانهای امت پیامبر اکرم(ص) است. که باید به تناسب نیازهای زمان، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه اجتماعی انجام شود.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی ضمن دستهبندی محتوایی آیات ذکر شده پیرامون «دستورالعملهای اجتماعی قرآن خطاب به عموم مؤمنان» گفت: این آیات فقط بخشی از آیات قرآن است که در آنها تکالیفی مهم متوجه عموم مؤمنان شده است. آیات یک تا 4 مربوط به حوزه جهاد و دفاع است، آیات ۵ و ۶ مربوط به حوزه حدود و آیات ۷ و ۸ مربوط به حوزه قصاص، آیه ۹ مربوط به چگونگی برخورد با محاربان و مفسدان اجتماعی و آیه۱۰ مربوط به نظارت اجتماعی است. تردیدی نیست که هر 5 حوزه یعنی جهاد، حدود، قصاص، برخورد با محاربان و مفسدان و نظارت اجتماعی، از امور حساس و خطیر اجتماعی بهشمار میآیند که با جان، مال و آبروی عموم مردم و از جمله مؤمنان ارتباط مستقیم دارند. جان، مال و آبروی انسانها در نگاه اسلام از چنان اهمیتی برخوردارند که منابع اصیل اسلامی درباره رعایت آنها توصیههای فراوانی کرده و همگان را به توجه ویژه به آنها فرا خواندهاند.
وی اضافه کرد: امر به معروف و نهی از منکر از مسائل بسیار مهم جامعه اسلامی است که در حوزه فردی و حوزه اجتماعی که محل بحث ما میباشد، مطرح است البته حوزه فردی نیز از حیث انجام واجب الهی دارای اهمیت است، لکن در اینجا مدنظر ما نیست. این آیات، نمونههایی از مفاهیم مد نظر ماست و با تفحص دقیق در قرآن، به آیات بیشتری میتوان دست یافت.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) در ادامه به چگونگی استدلال به آیات مذکور بر نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت پرداخت و گفت: توجه به پنج نکتهای که در ادامه میآید، چگونگی استدلال به آیات ذکر شده را در موضوع ولایت فقیه روشن میکند. نخستین نکته این است که تکالیف الهی موضوع این آیات، تکالیفی فرازمانی هستند، بدین معنا که مؤمنان در همه عصرها و از جمله عصر غیبت مکلّف به جهاد فی سبیل الله، اجرای حدود و قصاص، مقابله با محاربان و مفسدان و امر به معروف و نهی از منکر هستند. فرازمانی بودن این تکالیف هم مقتضای جهانی و جاودانه بودن قرآن کریم و هم معلول فلسفه وجودی آنهاست.
کلانتری اظهار کرد: اولین نقطه برخوردی که نظام جمهوری اسلامی با فرهنگ غرب پیدا میکند در همین مسئله اعتقاد به فرازمانی بودن قرآن و اعتقاد به اعتبار جاودانه احکام الهی در بستر تاریخ است. غرب نمیتواند آن را بپذیرد. آنچه در غرب حکومت میکند، قانون تدوین شده بر اساس امیال بشری است. تردیدی نیست که حفظ امنیت جامعه اسلامی از تعدّی کافران با تشریع اصل جهاد و جلوگیری از تجاوز به اموال و نوامیس شهروندان با تشریع حدود و احقاق حقوق الهی و همچنین حقوق مسلّم مومنان با تشریع قصاص، حفظ جامعه از تاخت و تاز محاربان و مفسدان با برخورد جدّی، و حفظ سلامت اخلاقی و روانی جامعه با اصل امر به معروف و نهی از منکر، تأمین میشود. تأمین این امور که بخشی از فلسفه تشریع اینگونه تکالیف است اختصاص به عصر نزول قرآن نداشته، بلکه جامعه اسلامی در همه عصرها محتاج همین ساز و کارهای مشروع برای نیل به فلسفه وجودی آنهاست.
وی اضافه کرد: ما امروز هم مشابه عصر پیامبر اکرم(ص) معتقد به وجوب جهاد با شرایط خودش هستیم، یعنی « مَعَ أمامٍ عادِل» با حضور امام معصوم، یا با حضور «مَن أذِنَ لَهُ الأمام» کسیکه از ناحیه امام إذن دارد. معتقد به اجرای حدود و قصاص و مقابله با مفسدان فی الأرض و محاربان هستیم. این تکالیف الهی، فرازمانی به نص صریح قرآن است.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: دومین نکته این است که بیگمان تکالیف اعلام شده در اینگونه آیات که به حوزههای جهاد، حدود، قصاص، مقابله با محاربان و اقسامی از امر به معروف و نهی از منکر، اختصاص دارد، از نوع تکالیف اجتماعی است، نه تکالیف فردی. تفاوت این دو نوع تکلیف در این است که در تکالیف اجتماعی، تکلیف الهی متوجه عموم مؤمنان به عنوان یک جمع به هم پیوسته است در حالی که در تکالیف فردی تکلیف الهی متوجه فرد فرد مؤمنان است. تکالیف واجبی از قبیل نماز، روزه، حج و ... در شمار تکالیف فردی قرار دارند. در تکلیف فردی گفته میشود، «أَقِمِ الصَّلَاةَ» با صیغه مفرد، و در تکالیف اجتماعی «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ» (سوره حج، آیه 78) با صیغه جمع.
وی ادامه داد: تکالیف اجتماعی آنگاه به مرحله تنجیز و فعلیت میرسند که جمع لازمی از مؤمنان واجد سه شرط بلوغ، عقل و قدرت، در یک واحد اجتماعی گردهم آمده باشند. چنین اجتماعی از آن جهت که مومن به همه تکالیف الهی است و از شرایط لازم برای انجام تکالیف اجتماعی نیز برخوردار است موظّف است تکالیف اجتماعی اسلام و از جمله جهاد، حدود، قصاص، مقابله با محاربان و نظارت اجتماعی را نیز همانند تکالیف فردی سرلوحه کار خود قرار داده و از آنها تخطّی نکند.
کلانتری افزود: در چنین جامعهای مؤمنان از آن جهت که اعضای یک جامعه بهشمار میآیند مخاطب تکالیف اجتماعی قرار میگیرند و هر یک به عنوان عضوی از آن جامعه واحد مکلّف است در کنار سایر اعضای آن جامعه نسبت به اِعمال این تکالیف اهتمام ورزد. بسیار روشن است که در عینیت یافتن تکالیف فردی، شکل گرفتن جامعه ای از مؤمنان شرط نیست، بلکه هر فرد مؤمن در هر کجای کره خاکی آنگاه که شرایط فردیاش یعنی بلوغ، عقل و قدرت، فراهم گردد شخصاً موظّف به انجام تکالیف فردی الهی خود است.
وی پیرامون سومین نکتهای که چگونگی استدلال به آیات ذکر شده را در موضوع ولایت فقیه روشن میکند، گفت: با شکل گرفتن یک واحد اجتماعی، آنچه در گام نخست عقلاً و شرعاً ضرورت مییابد سامان دادن به ساختار سیاسی و نظام حاکمیتی است. افزون بر عقل و شرع، سیره عقلای عالَم نیز همواره بر این حقیقت استوار بوده که با شکلگیری واحد اجتماعی، در گام نخست به ایجاد ساختار اجتماعی اقدام کرده است. مبنای این مهم آن است که تکالیف و دستورالعملهای اجتماعی در بستر خاص خود به اجرا میرسند و در متن جامعه عینیت مییابند. ساختار سیاسی و نظام حاکمیتی، مقدمهای واجب برای نیل به اجرای دستورالعملهای اجتماعی است و ایجاد چنین ساختاری، بستر لازم را برای جریان صحیح اینگونه دستورالعملها فراهم میسازد.
کلانتری تصریح کرد: به بیان دیگر از به سامان رسیدن یک واحد اجتماعی کوچک یا بزرگ، تکالیف اجتماعی متعددی متولد میشود و این تکالیف بیش از هر چیز مستلزم آن است که ساختار لازم اجرایی برای آنها تعریف شود. در صورتی که پیش از پرداختن به این تکالیف، ساختار سیاسی لازم طراحی و ایجاد نشود هر اقدامی توسط شهروندان جامعه برای عمل به تکالیف اجتماعی به هرج و مرج و نابسامانی در آن جامعه منتهی میشود بنابراین، تعریف و ایجاد ساختار سیاسی، لازمه بیّن تکالیف اجتماعی است که از به سامان رسیدن یک جامعه متولد میشوند.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در توضیح چهارمین نکته گفت: تکالیف و دستورالعملهای اجتماعی اسلام نیز از این قاعده کلّی مستثنا نیست. تنها تفاوتی که در این مهم میتوان سراغ داشت این است که تکالیف اجتماعی اسلام آنگاه به مرحله اجرا میرسند که نظام سیاسی مستقر در جامعه اسلامی اولاً آگاه به اسلام و همه دستورالعملهای ثابت و متغیّر آن با توجه به نیازها و مقتضیات زمان باشد، ثانیاً معتقد و مؤمن به اسلام به عنوان دین کامل و جاودانه الهی باشد و ثالثاً ملتزم به رعایت و اجرای همه تکالیف فردی و اجتماعی اسلام باشد.
وی ادامه داد: با استقرار چنین حاکمیتی، بیگمان همه دستورالعملها و تکالیف اجتماعی مؤمنان، در مسیر صحیح اجرا قرار میگیرند و جامعه مؤمنان از آثار و برکات اینگونه تکالیف به درستی بهرهمند میشوند.
کلانتری پیرامون پنجمین نکتهای که چگونگی استدلال به آیات ذکر شده را در موضوع ولایت فقیه روشن میکند، گفت: این نکته که عملا نتیجه این مبحث است به این موضوع اشاره دارد که تردیدی نیست که چنین حاکمیتی، یعنی حاکمیت آگاه به همه دستورالعملهای ثابت و متغیّر اسلام، مؤمن به اسلام به عنوان دین کامل الهی و ملتزم به رعایت و اجرای همه تکالیف فردی و اجتماعی اسلام، آنگاه در متن جامعه به وجود میآید که در رأس هرم آن، عالمترین و مؤمنترین فرد به دین خدا و تواناترین فرد در اجرای دین خدا قرار داشته باشد. بیگمان چنین کسی در عصر حضور نبی اکرم(ص) شخص آن حضرت، در زمان حضور اوصیای گرانقدر پیامبر(ص) آن حضرات و در عصر غیبت امام معصوم(عج)، عالمترین به دین خدا، با تقواترین و عادلترین و تواناترین اشخاص زمان خود، یعنی «فقیهان جامع شرایط» خواهند بود.
انتهای پیام