به گزارش ایکنا از کرمان، شبهای قدر که فرا میرسد حال و هوای دیگری در شهر وجود دارد. مردم سعی میکنند نهایت استفاده را از این شبها ببرند و با راز و نیاز با خداوند و دعا و تضرع، بخشش گناهان و تقدیری خوب از خداوند طلب کنند. مساجد، تکایا، بقاع متبرکه، و... مملو از مردمی است که سر به آستان حق نهاده و قرآن به سر تقدیری را آرزو میکنند که از یک لحظه آن آگاه نیستند. امسال شرایطی فراهم شد تا شب قدر را در کنار کسانی بگذارنم که شاید بیش از دیگران چنین شبهایی را غنیمت بدانند. زندان مرکزی کرمان، جایی که از پس دیوارهای بلند آن صدای الغوث الغوث را میتوان شنید.
عکس | مراسم احیا در زندان مرکزی کرمان
درهای ندامتگاه مرکزی کرمان در دومین شب از لیالی پر برکت قدر به روی من گشوده شد تا روایتگر لحظاتی باشم که کمتر از آن گفته میشود. اینجا همه یک رنگ و یک دل در کنار هم نشستهاند فارغ از اینکه چه جرمی مرتکب شده و یا محکومیت آنها چه مدت است. حتی مسئولان زندان نیز مراسم احیا را در کنار مددجویان و محکومان برگزار کردند. قرآن بر سر نهاده و با اشک و ناله فرصتی دیگر از خداوند طلب میکنند. در ابتدای ورود به محوطه زندان صدای دعا نظرم را جلب کرد، تعدادی از سربازان در نمازخانه زندان مراسم شبهای قدر را برپا کرده بودند.
کمی آن سوتر ندامتگاه بانوان بود. اولین جایی که وارد شدم همین قسمت زندان بود. تمیزی، محیط آرام و امکانات این قسمت چیزی فراتر از تصوراتم از زندان بود. وارد نمازخانه که شدم چهرههایی را دیدم که بعضی همسن مادران ما و بعضی همچون خواهران کوچکتری بودند که حضورشان در زندان روحم را اذیت میکرد. بانوانی که هر کدام با جرایم متفاوت صدای الغوث الغوث سر میدادند و یَا مُجِیبَ دَعوات میخواندند. چیزی که در دعاهای آنها مشهود بود، طلب بخشش از خداوند بود حتی آزادی را آرزوی دوم خود میدانستند.
بعضی دستهای خود را بالا برده و از ته قلب خدا را صدا میزدند، بعضی نیز به آرامی اشک میریختند. گروهی نیز زیر لب آرام زمزمه میکردند. به خود اجازه دادم تا خلوتشان را بشکنم و از حال و هوایشان در شب قدر بپرسم.
یکی از محکومان مادر ۳۷ سالهای بود که دو سال را در زندان سپری کرده و بزرگترین حاجتش را آزادی و حضور کنار فرزندش میدانست. او معتقد بود شرکت در جلسات مذهبی زندان تغییر بزرگی در او ایجاد کرده و از خداوند میخواست که پس از آزادی بتواند بهتر از گذشته زندگی کند و انسان مفیدی برای جامعه باشد.
بانوی ۲۹ سالهای که حضور خود در مراسم احیا را شکر نعمت میدانست، گفت: با دل شکسته به این جلسه آمدم. قبلًا هم در مراسم مذهبی شرکت میکردم اما حال و هوای مراسم اینجا متفاوت است؛ بسیار خوشحالم که توانستم یک شب را برای خداوند و امام علی(ع) شب زندهداری کنم و آرزو دارم تمام زندانیها آزاد شوند.
در بین زندانیان محکومانی نیز بودند که شرایط اقتصادی و ورشکستگی آنها را به این ندامتگاه آورده بود. آنها که امیدشان تنها به معجزه خداوند و همراهی نیکوکاران و مردم بود. نکته قابل توجه اینکه که تمام محکومان برای این مددجویان آرزوی آزادی داشتند و به گفته یکی از زندانیان، برای آزادی محکومان مالی، خود زندانیها نیز کمکهایی انجام میدادند.
پس از قرائت دعای جوشن کبیر و مراسم سخنرانی، آیین مدیحهسرایی و قرآن به سر آغاز شد. مجلسی در مدح مناقب و نحوه شهادت امام علی(ع) بود. در این زمان همه بانوان اشک میریختند دلهای شکستهای که «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ» و «الهی العفو» میخواند و صدای یا حسین(ع) و گریهها همچنان ادامه داشت.
پس از ندامتگاه بانوان سری هم به قسمت آقایان زدم. در تمام بندهای زندان مراسم در حال برگزاری بود اما مراسم اصلی زندان مرکزی کرمان در سالن ورزشی برگزار شده بود. جمعیت زیادی از زندانیان در این سالن در حال خواندن دعای جوشن کبیر بودند.
گروهی نیز با پذیرایی سعی میکردند خدمتی را به امام علی(ع) داشته باشند و اینگونه خواسته و حاجت خود را طلب میکردند. صدای بعضی از زندانیان به ویژه جوانان بلندتر بود کسانی که آیندهای روشن را برای خود متصور بودند و از خداوند میخواستند تا فرصتی دوباره برای زندگی به آنها اعطا کند.
در این بین جوانی که تسبیحی در دست داشت و بلندتر از دیگران خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَبِّ میخواند نظرم را به خود جلب کرد. از میان جمعیت بیرون آمد تا گفتوگوی کوتاهی داشته باشیم. او از محکومانی بود که سالهای زیادی در زندان حضور داشت و میگفت: بسیار دلم گرفته، از خداوند میخواهم فرصت دیگری برای بندگی به من بدهد. شرکت در این مراسم مرا سبک میکند و برای ادامه زندگی انگیزه میگیرم امیدوارم سریعتر آزاد شوم و به خانه بازگردم.
جوانی۲۴ ساله و با جرم قتل میان جمعیت ایستاده و بیتوجه به اطراف نماز میخواند. او که تحت تأثیر برنامههای فرهنگی زندان تغییر کرده، میگوید: پیش از زندان اعتقادات محکمی نداشتم در زندان متوجه شدم تمام راهها به رویم بسته است. مثل من اینجا زیاد است. در کلاسهای زندان شرکت کردم و به این نتيجه رسیدم تا ارتباطی با خدا نداشته باشم نجات پیدا نمیکنم و از روزی که با خدا بودم کمکهایش را دیدهام. بزرگترین خواستهام نیز شفای مادرم است. از خداوند میخواهم که مرا پاک نگه دارد تا دوباره به مسیر قبل برنگردم.
رامین ۴۳ ساله، ۱۲ سال است که دوران محکومیت خود را در زندان میگذراند. او که شب قدر خود را با پذیرایی و خدمت به سایر زندانیها سپری میکند، به خبرنگار ایکنا گفت: از بچگی به امام حسین(ع) ارادت داشتم؛ اگرچه گناهکاریم اما همه ما مسلمانیم شرایط اینجا مانند بیرون نیست اما خودمان را وفق میدهیم و امشب سلامتی فرزندم و آزادی را از خداوند خواستارم.
او که تجربه سالها حضور در زندان را دارد، ادامه داد: ماه رمضان در زندان شرایط خاص خود را دارد و شبهای قدر امسال نیز بهتر از سالهای گذشته برگزار شد. برگزاری چنین اقدامات فرهنگی و مذهبی در زندان بسیار تأثیرگذار بوده و زندانیان زیادی در این مراسم شرکت میکنند.
یکی دیگر از محکومان ۳۵ ساله بود و ۱۴ سال در زندان حضور داشت. او که در این مدت موفق به حفظ ۵ جزء قرآن شده بود، گفت: پیش از زندان درکی از مراسم این چنینی نداشتم اما کمکم جذب برنامههای فرهنگی مذهبی زندان شدم و امسال اولین سالی است که روزههایم را کامل گرفتهام و حال عجیبی دارم. از خدا میخواهم حال و آرامش و درکی که امروز نسبت به خداوند دارم حفظ شود حتی آزادی برایم مهم نیست و تنها دوست دارم حال امروزم ماندگار باشد.
گزارش از عطیه باقری، دبیر ایکنای کرمان
انتهای پیام