«رود سپید» شاعر نیشابوری در وصف جانباختگان منا
کد خبر: 3379104
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۵

«رود سپید» شاعر نیشابوری در وصف جانباختگان منا

گروه هنر: یکی از شاعران نیشابوری در سوگ منا شعری با موضوع «رود سپید» سرود.

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، یکی از شاعران نیشابوری در سوگ منا شعری با موضوع «رود سپید» سرود.

به نقل از اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نیشابور، ایمان کرخی یکی از شاعران نیشابوری شعری در وصف جانباختگان منا سرود.

در لحظه ای که سبزتر از استجابت است

در تنگنای رود منا از قفس رهید

دریای عشق، قطره ی روح تو را چشید

رود سپید، عاشق دریا به پیش رفت

از شوق کعبه سر به بیابان گذاشتند

زینب سرود:  هر چه که دیدم جمیل بود

تو تشنه مردی و جگر ما کباب شد

مردن چه واژه ای ست برای عروج تو؟

بگذار دور پیکر پاکت بگردم و

تو وصل نور واحد هستی و شدی و ما

تو در وصال یار خودت آرمیده ای

در راه رجمِ نفس به پایان رسیدی و

وقتی نماز سرخ تو را دید باورم

دیدم که بت پرستم و در خود پرستی ام

آن ردّ مهر روی جبینم به عاریه است

این ذکر لق لق دهن است و قراقل است

افشاگری نخواه ازین بیشتر کنم

وای از دمی که قهر خدایی بجوشدا

آن سعود رجم خدا می شود به خشم

از این به بعد تا خود آل سعود هست

«آل سعود» گفتم؟ شرمنده ام ببخش

آل نحوس نحس که بی عقل و نانجیب

گفتند: از قضا و قدر بود هرچه بود

مشتی عرب امانت ما را فروختند

از این هیون کور دل سوسمار خور

تو تشنه بودی و جگر ما کباب شد

یک چند روزی است نمازم نماز نیست

حس می کنم که تشنه نبودند زائران

در من هزار هیئت زنجیر زن به پاست

باز این چه رستخیز عظیم است کز منا

سوغات دوستان من از قرن بیستم

زخمی که روی صورت مولا علی نشست

زخمی به عمق چاه که مولا در آن گریست

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

تو تشنه بودی و جگر ما کباب شد

آن روکش سفید که بر پیکر شماست

هر کس که دید عکس تو را گریه اش گرفت

هر کس شنید راز تو را از درون شکست

شادم که روح سبز تو شاد است نازنین

چون تو غریق حضرت حق بوده ای چنان

  روح ات شکفت و گفت که دنیا ملامت است

روح ات که دید لحظه ی دیدار، حاجت است

این است گفت آنچه که نامش زیارت است

عشاق، زخم هر چه ببینند رحمت است

در راه دوست خار مغیلان محبت است

زیبایی وصال خدا در اطاعت است

با این که آب بود گلم، این مصیبت است!

پرواز تو چقدر شبیه شهادت است

حاجی شوم که دور تو گشتن عنایت است

غمناک از آن که بودنمان غرق ظلمت است

عشق بزرگ، جان عزیزش غرامت است

دنیا هنوز در تب بهت است و حیرت است

دیدم نمازهای من از روی عادت است

جانم عزیز بوده و دینم جهالت است

این جا نماز سبز که دارم غنیمت است

این روزه   روزه نیست، مگر استراحت است!

الله را عزیزم، با یار غیرت است

این لحظه ای که می شنوی یک روایت است

امروز اگرچه حادثه در حد صحبت است

دیگر به رجم حضرت شیطان چه حاجت است

«آل نحوس» در خور این بی لیاقت است

آل نحوس نحس که هم بی کفایت است

متشکریم، این همه از حسن نیت است!

آرام اگر کنون بنشینم خیانت است

شیر شتر نخواسته باشیم راحت است

با این که آب بود گلم! این مصیبت است

حس می کنم که قبله ز ما  در خجالت است

حس می کنم که آتش دل کم حرارت است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه حالت است؟!

سوغات دوستان من احساس غربت است

زخمی عمیق از ستم جاهلیت است

زخمی که روی شانه ی بانوی عفت است

زخمی همیشگی که به دوش رسالت است

بر بال هر فرشته از این غم جراحت است

با این که آب بود گلم، این مصیبت است!

بر بی گناهی همگی تان علامت است

هر کس که دید گفت چه خوش قد و قامت است

هر کس شنید راز تو را خوش سعادت است

این شعر هم قصیده ی عرض ارادت است

امروز یاد روی تو بودن عبادت است

ایمان کرخی ـ مهر 94

captcha