اخیراً اخباری مبنی بر احتمال انحلال چهار بانک خصوصی به دلیل ناترازی مالی و زیان انباشته و بدهکاری آنها به بانک مرکزی در رسانهها منتشر شده است. این مسئله نگرانیهایی را به وجود آورده است؛ برخی با دید مثبت به این تصمیم مینگرند و برخی نقدهایی به آن دارند.
مسعود دانشمند، کارشناس اقتصادی و دبیرکل سابق خانه اقتصاد ایران در گفتوگو با ایکنا، درباره ادغام بانکهای خصوصی زیانده اظهار کرد: باید علت اینکه بانکهای خصوصی دچار ناترازی میشوند مورد واکاوی و تحلیل قرار گیرد. مگر بانکها چه کار میکنند؟ به غیر از این است که پول مردم را میگیرند و با بهره 20 تا 23 درصد به من و شما تسهیلات بپردازند؟ پس چرا بانک باید ناتراز باشد؟ پاسخ به این پرسشها در این است بانکها یک سری تسهیلات کلانی پرداخت کردهاند که در وصل آنها ناتوان بوده، به عبارت بهتر سود سپردهها را به مردم پرداخت کرده ولی چون توانایی دریافت اقساط تسهیلات را ندارد دچار ناترازی شده است و در چنین شرایطی دست به برداشت از سپردهها یا منابعی که نزد بانک مرکزی دارد، میزند.
وی با تأکید بر اینکه مدیریت بانکها باید اصلاح شود و ادغام راهکار نیست، گفت: در اینجا بانک مرکزی مقصر است، زیرا در این نهاد ادارهای تحت عنوان اداره نظارت بر عملکرد بانکها وجود دارد و طبق قانون پولی و بانکی این اداره وظیفه دارد بر عملکرد بانکها نظارت داشته باشد ولی واقعاً کجای ماجرا قرار دارد؟! چرا تا به امروز نظارت دقیقی بر بانکها نداشته است؟ تمام قصور متوجه بانک مرکزی است که کار خود را به درستی انجام نداده است.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: بانک مرکزی باید بانکها را موظف میکرد تسهیلاتشان را بیمه کند تا اگر فرد یا نهاد وامگیرنده اقساط را به موقع پرداخت نکردند یا مشکلی به وجود آمد، بیمه آن را پرداخت کند ولی در این زمینه کوتاهی شد و بانک مرکزی اجباری را بکار نگرفت.
دانشمند با طرح این پرسش که فرض کنید بانکهای خصوصی ادغام شدند آیا مشکل حل خواهد شد؟ پاسخ داد: اگر این رویه در نظام بانکی ادامه پیدا کند مطمئن باشید بانکهای ادغامشده هم بعد از مدتی با ناترازی مواجه میشوند. اشکال کار در این است که بانکهای ما اصول بانکداری و مشارکت در تولید را نمیدانند و از ابزارهای نوین بانکی استفاده نمیکنند و بیشتر شبیه به دکان نزولگیری هستند و شیوه بانکداری قجری را اجرا میکنند و فقط آن زمان با چرتکه بود ولی امروز کارها با کامپیوتر انجام میشوند.
وی تأکید کرد: ادغام بانکها خروجی مثبتی ندارد مگر اینکه شیوههای نظارتی و مدیریتی را تغییر دهیم و از ابزارهای نوین بانکی مرسوم در دنیا استفاده کنیم.
دبیرکل سابق خانه اقتصاد ایران با بیان اینکه مشارکت در تولید با بنگاهداری تفاوت دارد، گفت: بنگاهداری بدین معناست بانک مستقیم وارد فعالیت تجاری و اقتصادی شده و خودش کالا را وارد و به فروش میرساند یا هر کار دیگری که میتواند انجام دهد ولی مشارکت در تولید یعنی اینکه سرمایه و تسهیلات بدون ورود مستقیم بانک به سمت تولید هدایت شود.
وی با اشاره به عدم هدایت دقیق تسهیلات بانکی به سمت تولید ادامه داد: در اینجا موضوع دیگری هم وجود دارد و آن است که تسهیلات بانکی به درستی به سمت تولید هدایت نمیشوند و انحراف در آن وجود دارد، یعنی فردی به اسم تولید از بانک وام دریافت میکند ولی با مبلغ دریافتی به جای اینکه فعالیت تولیدی انجام دهد مثلاً میرود در کانادا خانه میخرد و به این میگویند انحراف در تسهیلات. بهترین شیوه برای هدایت تسهیلات این است، بانک ابتدا کسب و کاری را که قرار است برروی آن سرمایهگذاری شود و تسهیلات به آن تعلق گیرد تحلیل و بررسی کند و اگر ارزش سرمایهگذاری داشت سپس طرفین براساس ارزش کارشان، اصل و سود سرمایه را برداشت کنند.
این کارشنانس اقتصادی اضافه کرد: از سوی دیگر باید تسهیلات بانکی به تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی به صورت نقدی پرداخت نشوند، زیرا پرداخت نقدی منشأ فساد و انحراف است و لذا بهترین شیوه همین مشارکت در تولید و راهاندازی حساب مشترک مابین بانک و صاحب کسب و کار است تا از این طریق سود و زیان حاصل از فعالیت اقتصادی به صورت دقیق و شفاف محسابه شود. به نظر من باید کارکرد بانک از نزولخواری به مشارکت در تولید تغییر پیدا کند.
دبیرکل سابق خانه اقتصاد ایران درباره افزایش اختیارات بانک مرکزی عنوان کرد: اختیارات بانک مرکزی را نباید کم و زیاد کرد بلکه باید بانک مرکزی مستقل شود ولی متأسفانه بانک مرکزی ما به صندوق و ابزار دولت تبدیل شده، در صورتی که در هیچ کشوری اینگونه نیست.
دانشمند تأکید کرد: بانک مرکزی برای اینکه بتواند مدیریت بازار پولی را در دست داشته باشد و آن را کنترل کند، باید استقلال عمل داشته باشد. متأسفانه بانک مرکزی به بچه خوب و حرف گوشکن دولتها تبدیل شده و اوامر دولتها را اجرا میکند. چرا نباید جریان نقدینگی در کشور متوقف شود؟ چون از دهه 60 تا چهار، پنج سال اخیر سالانه 20 تا 22 درصد افزایش نقدینگی داشتهایم و در پنج سال گذشته هم به بیش از 30 درصد رسیده است. اگر بانک مرکزی استقلال داشت چنین اتفاقاتی رخ نمیداد.
وی در پایان درباره تعارض میان دیدگاه فقهای اقتصاد اسلامی و اقتصاد لیبرال گفت: در مشکلات نظام بانکی هم لیبرالها و هم فقها سهم دارند و هریک مقصر هستند. نه بانکداری لیبرالی راه به جایی برده و نه بانکداری فقهایی و هر دو اینها «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» بانکداری مقولهای نیست که با «ایسم» بتوان آن را اداره و اصلاح کرد. باید به مدل بانکداری موفق در دنیا نگاه و از آن الگوبرداری کرد.
گفتوگو از سعید امینی
انتهای پیام