وقتی برای راقم این سطور که خود در جایگاه ستایش و سرایش بزرگ نام مردی چون استاد محمدعلی موحد هنوز از الفبای علم و معرفت شاید در شناخت «الف قامت دوست» حیران است و بسیاری از بزرگان علم، معرفت، بصیرت و دانش در ساحت ادبیت ادبیات ایران از او طی قریب به هشت دهه ممارست در حوزه شعر و عرفان فارسی گفتند، نوشتند و سرودند؛ این پرسش پیش میآید که از چه بعدی درباره استاد موحد میتوان سخن گفت که تواند یکی از هزار بازتابی بر ارجنامه نامی باشد که خود صدرنشین تمامی اساتید حوزه شعر، ادب، عرفان و پژوهش طی یک قرن اخیر است. سیلان روح این نوشتار از همین گاه و دَم آغازین مبرهن است.
آشنایی با استاد موحد برای راقم این سطور به غور و تفحص در سفرنامههای بزرگ تاریخ ادبیت ادبیات جهان و یکی از سرآمدان آن «سفرنامه ابن بطوطه» بازمیگردد.
روایت و ترجمانی بهغایت فارسی و به نهایت صحیح که دقت مصحح آن را حتی زر و زرگر نیز توان همسنگسازی نداشته و نخواهد داشت.
این شد شروعی برای زیستن و زندگی کردن تام و تمام در لابهلای آثار مردی که دوم خردادماه 1402؛ یک قرن از میلادش گذشت و خدا را شکر که عمر چنین مردی در جهان رنگباخته از فرهنگ و معرفت امروز به بیش رسیده و امید که در ساحت حق و دست هدایتگر او در بدرقه کردن صحت و سلامت بر تن و روان آدمیان و مشیت او؛ قسمت قدرت او در تولد و مرگ کماکان بر مدار صحت و سلامت و بر سَر بردن نام مردی سترگ، یادگار ادیب، پژوهشگر و نویسندهای که خود دستگیر یک؛ صد؛ هزار و هزاران بیشتر از آنچه گفته شد در حوزه علم و معرفت و ادب فارسی است.
اما آنچه نام استاد موحد را بیش از پیش نه در سرزمینی به پهناوری ایران؛ نه در فراخنای ایران فرهنگی؛ که در ساحت جهان اثیری که در آن زیست میکنیم به بزرگی منسوب، به دانش مرعوب و به صحت و قدرت پژوهش مکتوب کرده؛ باغبانی او در حوزه مثنوینامهای است که معرفت، بصیرت و هدایت انسان را در سایه گوشهنشینی، عزلت، غور و تفحص حضرت مولانا بر آیه آیه کلامالله مجید و روایات آن بر زبان شیرین فارسی در مثنوی مولانا برای آحاد بشر به ارمغان و یادگار گذاشته است.
چه آنکه تصحیح استاد موحد بر مثنوی معنوی در ساحت ترجمان جهانی فصل مهمی از ادیبان و پژوهشگران جهان در ساحت ادبیات معرفتبخش ایرانی را هدایتگر در مسیری بود که اگر قلم استاد موحد نبود قطعاً ضلالت و تاریکی بیشترین چربش را در تفحص و پژوهش بر حضرت مولانا و جاودانه اثرش (مثنوی معنوی) داشت. چنانکه گفتهاند «مثنوی معنوی مولوی/ هست قرآن در زبان پهلوی»
اما باغبانی استاد موحد بر گلستانِ معرفتبخش زبان وامدار معرفت قرآنی مولانا تنها به مثنوی معنوی ختم نشد و غور، تفحص و نقد ادیبانهاش بر مقالات شمس؛ خود آشنایی تمام برای تمامی نقادان بود که بنای قلمرو بر حوزه تفحص و استخراج علوم معرفتی در علوم قرآنی را در حال سنجش برای درنوردیدن بودند.
روی دیگر عیار سنگین سکه زربخش استاد موحد در حوزه پژوهش و نگارش برای راقم این سطور بر اشاره به خضوع و خشوعی است که در پسِ پشت تمام دانش و معرفتی که یکی از هزاران، هزاران و هزاران بیشتر از آن در نزد دیگر افراد نیست، استوار است.
خضوع و خشوع استاد خود متاعی برای یادگیری علم و معرفتی است که هر کس در پسِ پشت تحقیق برای شناخت استاد نیازمند درک دقیق این مهم است که بزرگ نامی چون استاد موحد با تمام ارج نام بودن زیست و زندگی شخصی، حرفهای، قلم و آثارش در پذیرش شاگردان و همصحبتان چنان با دستی بالا؛ چنان آغوش گرم؛ چنان سخنان نغز و چنان مهربانی لطیفی دارد که مواجهه هر فرد با استاد را در مقام این پرسش قرار میدهد که چگونه است بزرگ نامم مردی چون استاد موحد؛ اینچنین خاضع و خاشع است و دیگرانی که هنوز شاید نتوانستهاند در مسیر هدایتبخشی و معرفتافزایی جهان ادبیت ادبیات فارسی حتی قدشان بهقدر سایهنشینی در محضر استاد نیست؛ در مواجهه با شاگردان و دیگر افرادی که آنها را برای همصحبتی در مسیر درک و دریافت بیشتر و بهتر ساحت جهان معرفتافزای ادبیات میخوانند؛ از خود میرانند و چنان روی تُرُش میکنند که گویا جز آنان نه فردی برای همصحبتی و نه دانشی برای کسب وجود دارد. این خود نشان میدهد بنابر همان نقلقول و ضربالمثل معروف ایرانی که «درخت هرچه پربارتر؛ افتادهتر!»
در این نکته تردیدی وجود ندارد که برای صحبت از استاد موحد در هر ساحت و جایگاه تأثیرگذاری او در جهان ادبیات جهان و خاصه ادبیات فارسی میتوان بهقدر خود مثنوی مولانای بزرگ گفت، نوشت و سرود و باز یکی از هزار را بیان نکرد؛ اما باز هم برای راقم این سطور این فرض امری حتمی و حکمی واجب است که برای صحت و سلامت استاد از خداوندگار جانآفرین طلبی افزون داشته باشیم و برقراری مدار زندگی او و افرادی مانند او را مستمرتر در جهانی بدانیم که کمتر قدردان حکیمان، ادیبان، انسانشناسان و معرفتبخشانی چون استاد موحد است.
و آرزو و امید دیگر آنکه ازدیاد قلم استاد در کتابت آثار برای ماندگار کردن یادگارهای گرانسنگش برای نسلها، نسلها و نسلهای بعدی بشر توانی بیشتر یابد.
در پایان این سیاهه، آنچنانکه در آغاز از حضرت رودکی برای حسن مطلع این نوشتار یاد کردیم در حسن مقطعی در خور شأن و نام و یاد استاد بزرگی چون محمدعلی موحد باید از قول خواجوی کرمانی چنین گفت که: «ز ما گر خرده ئی آمد بزرگی کن وزان بگذر/ که آن بهتر که بر مستان ببخشایند هشیاران.»
امین خرمی
انتهای پیام