حجتالاسلام محمد فرمیهنی فراهانی، پژوهشگر و استاد تاریخ اسلام در گفتوگو با ایکنا از خوزستان به بیان اقدامات حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت رسول خدا(س) پرداخت و این اقدامات را در راستای ویژگی هدایتگری معصومین(ع) برشمرده است. بخش اول این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
حجت الاسلام فرمیهنی فراهانی با بیان اینکه از بزرگترین ویژگیهای ائمه اطهار(ع) و به عبارت دیگر هدف از وجود چنین انوار مقدسی، هدایتگری، تبیین معارف الهی و تمییز راه حق از باطل است، گفت: امیرالمؤمنین(ع) در تبیین این ویژگی میفرماید: «خداوندا تو آگاه هستی که به خاطر رسیدن به دنیا و حکومت در آن با باطل نجنگیدیدم، بلکه فقط برای این بود که معالم دین تو را ایراد کنیم و اصلاح را در بلاد تو ظاهر گردانیم تا کسانی که مظلوم شدند در ایمنی باشند و حدودی که تعطیل شده برگردانده شود.»
فرمیهنی فراهانی افزود: به عبارت دیگر ائمه اطهار آمدهاند تا آن پیام الهی را که در بردارنده معارف ناب است به مردم ابلاغ کنند. لذا در قرآن از آنان تعبیر به ائمهای شده است که هدایت به امر الهی می کنند.
این محقق افزود: وجود مبارک حضرت فاطمه(س) که از ارکان خمسه طیبه اهل بیت(ع) است نیز از این ویژگی مستثنی نیست و باید افعال، گفتار و تاییدات ایشان را در این راستا تفسیر کرد. حال می خواهد این تحرکات دینی و اجتماعی در زمان حیات رسول خدا(ص) انجام شده باشد، یا بعد از رحلت ایشان.
وی ادامه داد: در ایام بعد از رحلت رسول خدا(ص) تا شهادت حضرت فاطمه(س) از سوی ایشان حرکات و اقداماتی انجام شد که توجه به آنان حائز اهمیت بوده و در راستای همان هدف هدایتگری ائمه اطهار است. ایشان با اقداماتی که انجام دادند، جریان نفاق را به خوبی به تمام مسلمین و نسلهای بعدی معرفی کردند و به صراحت فرمودند (خطبه فدکیه) که بعد از رسول خدا(ص) نفاق ظاهر گشته و شیطان از پناهگاه خود بیرون آمد. اهمیت این اقدامات زمانی روشن میشود که جریان مقابل امیرالمومنین(ع) و حضرت فاطمه(س) که تعبیر به دستگاه خلافت یا جریان سقیفه میشود در چهارده قرن بعد از تشکیل سقیفه به دنبال این است که اقدامات انجام شده به وسیله ایشان را سانسور کند یا اینکه اینگونه بنماید که این اختلافات برای همان روزهای اولیه بعد از رحلت رسول خدا(ص) بوده و با گذشت زمان میان امیرالمومنین و خلفا و حتی حضرت فاطمه(س) و خلفا، صلح و دوستی برقرار شد و حضرت با رضایت کامل از شیخین از دنیا رفتند و حتی ابوبکر بر ایشان نماز خواند و در سالهای بعد نیز امیرالمومنین با دستگاه خلافت رابطه خوبی برقرار کرد و به یکی از مشاوران امین و مورد اعتماد خلفا بدل شد و حتی اقدام به وصلت خانوادگی نیز با آنان کرد.
این پژوهشگر تاریخ در ادامه به بیان و بررسی اقدامات حضرت فاطمه(س) در قبال جریان سقیفه و غصب خلافت پرداخت و گفت: یکی از اقداماتی که در این ایام به وقوع پیوست، پیش بینی رسول خدا(ص) از ظلم ها، آزار و اذیتها و در پایان پیش بینی ایشان از شهادت حضرت فاطمه (س) است. طبق معمول زندگانی بشری، مخصوصا بزرگان و صاحبان کمال، علم و معرفت، در آخرین لحظات عمر خویش به امور مهم وصیت کرده و رهنمون می کنند. چنانکه امیرالمومنین به ایتام وصیت کردند.
وی افزود: در این ایام می بینیم که رسول خدا(ص) آینده امت اسلامی، دین الهی آنان و سلامتی خاندان گرامیش که از طرف خداوند مامور به احترام آن هستیم، برایشان مهم بوده و امت را به آن سفارش می کنند. یکی از اقدامات ایشان، گریستن به هنگام دیدن حضرت فاطمه(س) است، چنانکه این عباس نقل میکند، رسول خدا هنگام وفات بسیار گريستتند تا اینکه اشكهای مبارکشان، محاسن ایشان را تر کرد. وقتی از علت گریه از ایشان سوال شد، فرمودند: بر ذریه خویش میگریم، به خاطر آنچه که امّت من بر آنان روا می دارند. دختر خویش فاطمه را مینگرم که در نبود من مورد ستم واقع میشود، و مرا ندا میهد، هیچ یک از افراد امتم او را یاری نمیدهد. ابن عباس در ادامه می گوید، هنگامیکه حضرت فاطمه این سخنان را شنید سخت گریستند. رسول خدا نیز در تسلای حال او فرمودند: بشارت بر تو که زود به من ملحق می شوی. تو اولین شخص از اهل بیت من هستی که به من ملحق میشوی.
فرمیهنی فراهانی ادامه داد: زمانی که رسول خدا(ص) از دنيا رفت، حضرت فاطمه(س) به عزاداری در فراق ایشان پرداختند و گریه و ناله سر دادند. این بانوی گرامی تا لحظات آخر عمر مبارکشان در فراق رسول خدا عزادار بودند و شبانه روز در ماتم وی میگریستند. فضه خادمه در این مورد میگوید: «حضرت صديقه طاهره، روز هشتم بعد از رحلت رسول خدا با زنان بنیهاشم، سر قبر ایشان رفته و با حالتی اندوهناک خطاب به ایشان فرمودند: ای پدر! با رفتنت دنيا روشنیهايش را از ما دریغ کرد، و ما را از نعمتها و خوشیهایش محروم کرد. دنیا، نیکویی و زیبایی تو روشن بود و با رفتنت روز سيه شده و آیندهای شب و تاریک در انتظار ماست... حزن و اندوه، همیشه با ما ملازم است... سپس ایشان فريادی زده و گریهای کردند که نزديك بود روح از بدن مطهرش خارج شود.»
وی گفت: ایشان پس از رسول خدا(ص) همیشه سر مبارکشان بسته (مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ)، بدنی بیمار گونه، قامتی خم، چشمی گریان و دلی سوخته داشتند. در حالیکه همواره بيهوش میشد و به دو فرزند گرامیشان، حسنين(ع) میفرمودند: «پدری كه شما را احترام میکرد و همیشه شما را در آغوش خویش جای میداد کجاست؟ کو آن پدربزرگی که پر مهر تر از همه بر شما بود، كسی كه اجازه نمیداد بر زمين راه برويد، وا حسرتا كه دیگر نمیبینم که پدربزرگتان درب خانهام را بگشاید و شما را بر دوش خویش بنشاند، کسی که همیشه این کار را میکرد.»
این استاد حوزه گفت: تعبير «مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ» در اين گزارش به معنای بستن سر است. اين پوشاندن سر، غير از حجاب مرسوم بوده است، كه بر همه زنان واجب است، زيرا اين خصوصيت، برای بعد از رحلت رسول خدا(ص) آمده است. رسم زنان عرب بر اين است كه در مصيبت عزيزانشان پارچهای سياه جهت عزا بر سر میبندند.
وی گفت: هنگامیكه عمر به همراه کارگزاران دستگاه خلافت، درب خانه حضرت فاطمه(س) آمد تا اميرالمؤمنين(ع) را به اجبار، جهت بیعت به مسجد ببرد، حضرت فاطمه(ص) در حالیکه پشت در نشسته و عصابه بر سر داشتند و بدن شريفشان در عزای پدر گرامیشان بيمار و نحيف بود به عمر فرمودند: «ما با تو چه کار داریم، چرا اجازه نمیدهی به عزاداریمان بپردازیم»
این محقق گفت: خانه حضرت فاطمه در میان مسلمین دارای حرمت خاصی بود و در قرآن و سنت به حرمت این خانه اشاره شده است. بعد از نازل شدن آیه «فِى بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» (نور، 36) بر رسول خدا(ص) و تلاوت این آیه در مسجد به وسیله ایشان، شخصی پرسید منظور از این خانهها کدام خانههاست؟ حضرت فرمود: خانه پیامبران الهی. در این هنگام ابوبکر درحال اشاره به خانه امیرالمومنین و حضرت فاطمه عليهما السلام پرسید: اين خانه نیز از آن خانه ها حساب میشود؟ رسول خدا فرمودند: بله، بلکه از برجستهترین آنها نیز هست. این روایت در «در المنثور» ذکر شده است.
وی ادامه داد: رسول خدا(ص) به مدت ۹ ماه موقع هر نماز نزد درب خانه حضرت فاطمه(س) میآمد و بر ایشان و همسر گرامیش سلام میکرد و آیه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (احزاب، 33) را تلاوت میکرد. همین حرمت بود که ابوبکر در اخر عمر میگفت، ای کاش درب خانه فاطمه را باز نمیکردم و به آن هجوم نمیبردم، اگر چه جهت جنگ بر روی من بسته شده بود.
فرمیهنی فراهانی اظهار کرد: در نقلهای تاریخی آمده است، عمر، عثمان، خالد بن وليد، مغيرة بن شعبة، ابوعبيد جراح، سالم مولی ابوحذيفة، قنفذ به راه افتادند تا نزد خانه امیرالمومنین رفته و او را به زور جهت بیعت بیاورند؛ به خانه که نزديك شدند، حضرت فاطمه (س) آنها را مشاهده کرد و درب را بست و یقین داشت كه بدون اجازه وارد خانه نمیشوند. ولی عمر درب را كه شاخه خرما بود با لگد شکست و وارد خانه شد و امیرالمومنین را به زور از خانه بیرون آوردند. حضرت فاطمه (س) پشت درب نیز به افشاگریهای خویش پرداختند و فرمودند: عمر از ما چه میخواهی؟ ما را با مصيبی كه گرفتارش شدهايم تنها بگذار. عمر گفت: درب را بگشا و الا درب را آتش میزنم. حضرت فاطمه فرمود: از خداوند متعال نمیترسی كه بدون اجازه وارد خانه ما شوی؟ عمر بازنگشته و آتش خواست و آتش را بر در خانه انداخته و سوزاند.
این استاد حوزه افزود: از اقدامات حضرت فاطمه(س) که در راستای دفاع از ولایت و جان حضرت امیرالمومنین(ع) اتفاق افتاد ممانعت و جلوگیری از بردن ایشان به سوی مسجد بود که با واکنش تند عمر و همراهان وی مواجه شد و ضرباتی سنگین بر بدن و بازو و پهلوی گرامی ایشان وارد شد که باعث سقط فرزندشان و بعد شهادت حضرت فاطمه(س) شد. بعد از اینکه حضرت امکان ممانعت برایشان ایجاد نشد، مردم مدینه را تهدید به نفرین کردند. سلمان فارسی به ایشان عرض کرد: «ای بانو و ای سرور و مولای من! خداوند تبارک و تعالی پدرت را رحمتی برای کل جهانیان فرستاد. اینان را نفرین نکن.» فاطمه(س) فرمود: ای سلمان، میخواهند علی را بکشند و من دیگر نمیتوانم صبر کنم. مرا رها کن تا نزد قبر پدرم بروم و آنها را نفرین کنم.» عرض کردم: «علی(ع) مرا فرستاده و اینچنین میخواهد.» فاطمه(س): «حال که علی ترجیح داده، برگشته و صبر میکنم.»
فرمیهنی فراهانی ادامه داد: این بانوی گرامی در ایام کم باقیمانده از عمر شریفشان، در عزا پدر گرامی و مصیبت غصب خلافت گریستند؛ چنانکه مردم مدینه از شدت و صدای گریههای این بانوی گرامی زبان به شکوه باز کردند و از ایشان درخواست کردند تا به گریههای خویش پایان دهند. ایشان دست از این حالت گریان خویش بر نداشته، از مدینه خارج شده و به مقابر شهدای احد رفته و بعد از گریه و عزاداری به خانه مراجعت میکردند. از امام باقر (ع) روایت شده است، حضرت فاطمه سلام الله علیها هرگز بعد از رسول خدا خندان ديده نشدند. در روایتی نیز آمده ایشان هفتهای دو بار، دوشنبه و پنجشنبه به زيارت قبور شهدا مى رفتتند و بنابر روايت ديگرى از امام صادق(ع) حضرت تا پایان عمر به آنجا رفته و مشغول به نماز و دعا مىشدند.
این محقق تاریخ اسلام گفت: محمود بن لبيد از کسانی است که حضرت فاطمه سلام الله علیها را در این ایام بر سر قبور شهدای احد مشاهده کرده است و از علت گریههای فراوان ایشان سوال کرده است. وی میگوید، در بعضى از ایام که به احد رفته بودم، دیدم که فاطمه(س) به شدت سر قبر حمزه گریه میکنند، صبر کردم تا گریههایش تمام شد. از ایشان به دلیل این گریهها سوال کردم؟ فرمود: بر من است که چنین پدر مهربانی را از دست دادهام هر لحظه گریه سر دهم. محمود بن لبید میگوید، از ایشان سوال کردم که آیا رسول خدا(ص) بر امامت علی بن ابیطالب(ع) بعد از خود نیز چیزی فرمود؟ آن حضرت در جواب من فرمود: عجب بر شما آیا قصه غدیر را فراموش کردید؟ محمد بن لبيد مىگويد در جواب گفتم همین است که میگویید. مىخواهم بدانم كه آیا رسول خدا به شما چه مطلبی فرمودند؟ حضرت در جواب وی فرمودند: به خداوند متعال قسم فرمودند، على بهترين كس است كه خليفه بعد از خویش قرارش مىدهم. امام و خليفه بعد از من است و دو فرزندم و نه نفر از نسل حسين علیه السلام ائمه ابراری هستند كه از آنها تبعیت کنید، آنها از هدايت كنندگان شما هستند و اگر با آنان مخالفت کنید، اختلاف در ميان شما تا قیامت باقی خواهد بود. بعد حضرت در جواب محمود بن لبید که علت خانه نشینی امیرالمومنین را پرسیده بود، فرمودند: مثل امام مانند کعبه است و مردم باید به سوی او بیایند نه او به سوی مردم. ولی این امت کسی را که خداوند موخر کرده بود و نالایق بود را مقدم کردند و به هوای نفس و شهوت خویش عمل کرده و با نظر فاسد خلیفه انتخاب کردند.
وی گفت: در برخی اخبار آمده، ایشان بیست و هفت روز به همراه حسنین به بقیع میرفتند و در محلی که امیرالمؤمنین برای ایشان درست کرده بودند به گریستن در فراق رسول خدا(ص) میپرداختند و شبانگاه به همراه امیرالمؤمنین به خانه بر میگشتند.
این استاد حوزه افزود: ایشان حتی جهت اینکه نارضایتی خویش از وضع موجود و غصب خلافت را به گوش تمامی مردم برساند، بنا بر نقل امام صادق علیه السلام، نزد يكى از ستونهاى مسجدالنبی آمده و خطاب به رسول خدا (ص) فرمودند: بعد از تو مشکلات و داستانهایی پیش امد که اگر بودی این اتفاقات نمیافتاد. ما تو را از دست دادیم، همانگونه که زمین باران را؛ و کار مسلمانان به مشکل بر خورده است. همچنین به نقل حضرت زینب(س) هنگامیکه ابوبکر فدک را از حضرت غصب کرد و ایشان نیز از پسگیری آن نا امید شد، خود را بر روی قبر پدر انداخته و آه و ناله سوزناکی سر دادند. اشک ایشان بر قبر جاری شد و با آه و ناله شعرهای گذشته را خواندند و افزودند که با رفتن تو خیرات نیز از ما منع شد و ما دچار بدبختی گشتیم.
فرمیهنی فراهانی گفت: همانگونه که بیان شد، حضرت فاطمه(س) از تمام لحظات این ایام و فرصتهای به وجود آمده، جهت روشنگری جامعه نسبت به ظلمی که به دین، اهل بیت علیهم السلام و همسر گرامیش شده استفاده کردند. چنانکه در خبر محمود بن لبید حضرت به صراحت فرمودند که مردم روز غدیر را فراموش کردند و عواقب کار خویش را خواهند دید. داستانی که امسلمه نقل میکند، از این قبیل روشنگریها است و نکته جالب در این سخنان این است که حضرت به ریشه این اتفاقات که همان نفاق و کینههای بدر و احد است اشاره میکنند که در اینجا سر باز کرده است.
وی ادامه داد: در میان محاوراتی که بین قریش و انصار اتفاق افتاده است نیز آمده است که قریش اجازه نخواهد داد تا کسانی که خون بزرگان قریش بر گردنشان هست، به حکومت برسند. مانند این سخنان نیز در اشعار یزید بعد از واقعه کربلا مشهود است که شهدای اهل بیت را در مقابل کشته شدگان بدر و احد قرار داد. بنا بر نقل ام سلمه ره که پرسیده بود، شب را چگونه به صبح رساندید، فرمودند: «صبح کردم در حالیکه با غم و اندوه همدم بودم. رسول از دست رفت و به جانشينش او ظلم کردند. و قسم به خداوند متعال حريم او شكسته شد. بر خلاف دستور خداوند متعال و فرموده رسولش، امامت او را غصب کردند. اینها همه به دلیل کینههای بدر و خونهای ریخته شده در احد بود. اینها منافقانی بودند که کینه علی را در دل نگه داشته بودند. خلافت را که غصب کردند، به اهداف خود دست یافتند و ناگهان ابر اهالی شقاوت بر ما بارید و بلا بر ما نازل شد. ایمان از دلهایشان خارج شد و هر آنچه میخواستند، به خاطر دنیا دوستی بر ما آزار رساندند».
این محقق گفت: بلال حبشی اذان گوی حکومت اسلامی و رسول خدا بود. وی از نخستین مسلمانان بود. امیرالمومنین علیه السلام در توصیفی وی را سابقین در اسلام معرفی کردهاند. همچنین او را متصف به اخلاص و تقوی نیز دانسته اند. بعد از رحلت رسول خدا بلال از گفتن اذان خودداری کرد و گفت برای هیچ کس اذان نخواهم گفت. این رفتار، نشان از اعتراض ایشان نسبت به حکومت موجود و جریان غصب خلافت است و اینچنین مشروعیت آنان را زیر سوال برد. ولی به درخواست حضرت فاطمه، اقدام به گفتن اذان کرد. با گفتن «اللّه أكبر» حضرت به یاد پدر گرامیشان افتاده و به شدت گریستند. هنگامیکه بلال به فراز «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» رسیدند؛ حضرت فرياد بلندی زده و بیهوش شدند. مردم به بلال گفتند، اذان را متوقف کن که دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از دنيا رفت. بعد از به هوش آمدن حضرت، از بلال خواستند که اذان را ادامه دهند ولی از ترس اینکه حضرت جان دهند از گفتن اذان عذر آوردند و حضرت نیز پذیرفتند.
وی گفت: یکی از اقدامات مهم حضرت فاطمه (س) در این ایام، طلب یاری از مهاجرین و انصار می باشد. این اقدام از مسلمات تاریخ است. نکته مهم در این اقدامات توجه به سیره اجتماعی حضرت فاطمه(س) است. اینکه ایشان بنایشان بر این بود که حضور در میان نامحرم و در انظار عمومی نداشته باشند و دیده نشدن به وسیله مردان نامحرم را بهترین چیز برای یک زن برشمردهاند. ولی در این برهه از زمان، حضور علنی در جامعه را واجب دیدند و لو اگر در این اقدام مواجهه با نامحرم برای ایشان اتفاق بیافتد و یا مجبور به سخن گفتن با آنان باشند. این اقدام را نیز باید در راستای همان افشاگری و روشنگری نسبت به جریان نفاق و باطل بودن دستگاه خلافت تفسیر کرد.
فرمیهنی فراهانی گفت: بنا بر نقل سلمان فارسی، از شب پنج شنبه تا شب شنبه امیرالمؤمنین حضرت فاطمه(س) را بر استری سوار کرده و به همراه حسنین علیها السلام، شبانه به منزل تمام مهاجرین و انصار رفته و بعد از یادآوری جایگاه امیرالمومنین(ع) و حقانیت ایشان در خلافت بعد از رسول خدا از آنان طلب یاری میکردند ولی متاسفانه فقط حدود 44 نفر جواب مثبت دادند و قرار بر این شد تا فردا با سر تراشیده جهت قیام بر علیه دستگاه خلافت حاضر شوند ولی از میان آنان فقط سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر به محل قرار آمدند. این حرکت روشنگرانه حضرت فاطمه دو شب دیگر تکرار شد ولی باز به غیر از افراد مذکور کسی سر قرار حاضر نشد.
این استاد حوزه گفت: از نکات مهم این طلب یاری شبانه این است که در جواب حضرت فاطمه(س) میگفتند، اگر علی(ع) زودتر از ابوبکر طلب بیعت میکرد، با او بیعت میکردم ولی چه کنیم که دیر شده است. حضرت نیز در جواب آنان میفرمودند: ابا الحسن علیه السلام داشت به وظیفه خود عمل میکرد.
انتهای پیام