به گزارش ایکنا، محمدعلی مجاهدی، شاعر آئینی پیشکسوت کشور، شامگاه 14 شهریور در نشست علمی «بازتاب قرائتهای مختلف فرهنگی در شعر عاشورا»، که از سوی مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی برگزار شد، با بیان اینکه برای ورود به قلمرو شعر آئینی باید از آنچه در عصر جاهلی و بعد از عصر اسلام گذشته اطلاع داشته باشیم، گفت: هنگام بعثت و نزول تدریجی قرآن فرهنگ غالب عصر جاهلی در تعصبات شدید قومی و مفاخرات واهی قبیلهای ریشه داشت و شعر آن دوره سرشار از لذتطلبی، کامجویی و خرافه بود و شعر عصر جاهلی بر معلقات سبع میبالید.
مجاهدی بیان کرد: در چنین شرایطی شاعران عصر جاهلی خود را در برابر آیات وحی و منزل الهی دیدند که از ساختار ممتاز لفظی و غنای محتوایی کاملا متمایزی برخوردار بود، ولی طرز تلقی آنها از کلام الهی، مخیل بودن را در ذهنشان تداعی میکرد، زیرا عنصر خیال از دیرباز به عنوان مهمترین عنصر در شعر شناخته میشود. پیامبر(ص) با آگاهی کامل از پیامدهای شومی که این طرز تلقی به همراه داشت به رویارویی آنها رفت، زیرا قرآن کریم به عنوان کتاب رسالت و کتابی جاودان تا قیامت وجود عنصر خیال را، که در وهم و خیال انسان ریشه دارد، برنمیتافت.
این استاد شعر آئینی با بیان اینکه قرآن به تدریج شبهفرهنگ شعر جاهلی را از اذهان حذف کرد و معیارهای اصیل الهی در جامعه خرافی آن دوره حاکم شد، اضافه کرد: پیامبر به منظور حذف ضد ارزشها و پاسداری از حریم وحی، ارضای نیاز هنری و عاطفی جامعه اسلامی به شعر ارزشی اهمیت داد و مبارزه پیامبر(ص) با شعر جاهلی در دو گام بود. اول حرکت اصلی که از زمان نزول سه آیه پایانی سوره شعراء شروع شد و تا پایان حیات ایشان تداوم یافت: «وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ؛ و شاعران را گمراهان پيروى مى كنند»؛ «أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ؛ آيا نديده اى كه آنان در هر واديى سرگردانند»، «وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ». ابن ابی شبیه روایت کرده که روزی در مسیر با رسول الله حرکت میکردیم ناگهان شاعری پیدا شد و اشعار ضدارزشی و سرشار از بیادبی خواند و پیامبر(ص) بعد از شنیدن اشعار فرمودند که اگر شکم انسان را از چرک و کثافت پر کنند، بهتر از این است که از این اشعار ضداخلاقی پر شود.
مجاهدی بیان کرد: گام دیگر پیامبر(ص) تنزیهی بود و آن پیراستن حریم قرآن از شعر و شاعر بود. این حرکت مبتنی بر مفاد این دو آیه است: «و ما علمناه الشعر و ما ینبغی»؛ ما به رسول خدا شعر نیاموختهایم و شاعری در شأن او نیست. «لینذر من کان حیا و یحق القول»؛ هدف عمده در این حرکت تأکید بر اتصال مقام نبوت و کتاب آسمانی قرآن به کانون وحی و عدم ورود شعر به حریم آن دو بود. روزی پیامبر(ص) به بیتی از معلقه طرفة بن عین رسید: «ستبدی لک الایام ما کنت جاهلا و یاتیک من لم تزودوا ...»؛ تغییراتی در آن ایجاد کردند یا با تغییر در اشعار برخی افراد دیگر هم با اشعار ضدارزشی مبارزه کردند.
وی با اشاره به رواج رجز در فرهنگ اعراب، گفت: رجز نیمی از وزن واقعی را دارد؛ یعنی اگر دو مصراع را کنار هم بگذاریم، یک مصراع میشود و این نشان میدهد که اگر پیامبر هم شعر سرودند، عرب آن را شعر نمیداند، بلکه نوعی کلام منظوم و رجز میداند، زیرا افعال عروضی را پر نمیکند. همچنین، امی بودن پیامبر(ص) به معنای بیسوادی نبود و ایشان عالمانه و عامدانه اشعار را تغییر میدادند. بیسوادی اتهام بیوجهی است و حجاز را به عنوان امالقری میشناختند و هر کسی مکی بود او را امی مینامیدند و منظور مردم حجاز است. مجاهدی اظهار کرد: بعد از نزول سوره شعرا و مذمت برخی اشعار، جمعی از صحابه پیامبر(ص) به شدت آزردهخاطر شدند. ابوالحسن سالم روایت کرده است که کعب بن مالک و حسان بن ثابت گریان به محضر شتافتند و گفتند که آیا ما هم جزء هلاکشدگان شاعر هستیم که در این زمان آیات دیگری نازل شد: «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.» در روایات منقول از صادقین(ع) به همین استثنای قرآنی اشاره شده است و شعرای آئینی و متعهد دوران پیامبر(ص) و ائمه(ع) در مسیر پیمودن شعر ارزشی تردیدی به خود راه ندادند و مورد عنایت آن بزرگواران هم قرار گرفتند.
وی اضافه کرد: حسن کاشی آملی، از شعرای پرآوازه، در قصیدهای به این استثنای قرآنی استناد و صفت غاوی بودن را از شعرایی چون خود سلب کرده است. البته قرآن شاعران را غاوی نخوانده، بلکه برخی از پیروان آنها را به این صفت توصیف فرموده است. در خبر بیان شده است که وقتی برخی شاعران هجو سرا قصد داشتند که مقام رسالت را مخدوش کنند، آن حضرت رو به اصحاب کردند و فرمودند کسانی که رسول خدا را با شمشیرهای خود یاری کردند او را با زبان خود هم یاری کنند و بعد با درخواست برخی از شاعران، آن حضرت دستور دادند که کسانی چون حسان بن ثابت به هجو شاعران مشرک بپردازند.
مجاهدی تصریح کرد: در روایت دیگری بیان شده است که رسولالله به حسان گفت که مشرکان را هجو کن. سوگند به خدا که این هجو برای آنها از تحمل زهر تیر سختتر است. این روایت در تفسیر منهجالصادقین بیان شده است. مؤلف مجمعالبیان از زهری و کعب بن مالک نقل کرده که حضرت فرمودند مؤمن تنها با شمشیر جهاد نمیکند و زبان او هم در حکم شمشیر است و مطمئن باشید که شما شاعران با اشعار خود جهاد میکنید. نقل است که روزی کعب بن مالک قصد سرودن شعری در مدح پیامبر(ص) داشت، ولی ازدحام جمعیت اجازه نمیداد؛ در این هنگام رسولالله با دست مبارک حاضران را به سکوت فراخواندند و بعد به کعب گفتند که شعرت را بخوان و این نشانه اهمیت دادن به شاعران آیینی است.
این شاعر آئینی پیشکسوت در ادامه گفت: البته حسان بن ثابت که در زمان رسولالله(ص) جزء مدیحهسرایان و شاعران ارزشمند بود در دوره امام علی(ع) با ایشان بیعت نکرد و در نهایت به امویان پیوست و با معاویه حشرونشر داشت و این بغضی بود که علی(ع) در گلو داشت و حالا میفهمیم که چرا امام(ع) باید به همراه همسرش در خانه اصحاب را بزند و برای جانشینی خود و روز غدیر به دنبال شاهد باشد.
وی با بیان اینکه حسان بدعاقبت شد و در صف خونخواهان عثمان قرار گرفت، افزود: در وصف حسان نوشتهاند که روزی پیامبر(ص) در سرزمین منا، در حالی که به علی(ع) اشاره میکرد فرمودند: «هذا علی بن ابیطالب سیدالعرب و وصی الاکبر و أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی»؛ ای مسلمین علی(ع) بزرگ عرب و جانشین برتر و منزلت او در نزد من همانند هارون نسبت به موسی است، مگر اینکه بعد از من پیامبری نیاید. توبه هیچ توبهکنندهای پذیرفته نمیشود مگر به برکت محبت او و بعد رو به حسان کرد و فرمود که در این باره شعری بگو و او هم شعری سرود، ولی بعد حسان با امام(ع) بیعت نکرد.
مجاهدی افزود: از امام صادق(ع) روایت شده است که کسی درباره ما شعری نمیسراید مگر اینکه مؤید به دم روحالقدس و جبرئیل باشد. در بحار بیان شده است که مؤمنی (کسی که ولایت علی(ع) را میپذیرد) درباره امام شعر نمیگوید و به مدح اهل بیت(ع) نمیپردازد، مگر اینکه خداوند در بهشت شهری را برای او بنا کند که هفت بار از دنیا وسیعتر است و انبیا و اولیا او را در آنجا زیارت میکنند. در مورد امام حسین(ع) گفته شده است که هیچ کسی شعری برای امام حسین(ع) نمیسراید و با آن نمیگرید و کسی را نمیگریاند مگر آنکه خدا بهشت را برای او واجب گرداند و گناهانش را بیامرزد. امام رضا(ع) به دعبل فرمودند که ای دعبل، برای حسین(ع) مرثیهسرایی کن و تا میتوانی در مرثیه ما کوتاهی مکن.
انتهای پیام