حوزه قم بعد از انقلاب نتیجه‌گرا و اجتماعی‌تر از نجف شد/ جریان‌های فقهی مطرح کدامند؟
کد خبر: 4083462
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۵
نشست «تحولات و تطورات فقهی حوزه قم» به میزبانی ایکنا

حوزه قم بعد از انقلاب نتیجه‌گرا و اجتماعی‌تر از نجف شد/ جریان‌های فقهی مطرح کدامند؟

حجت‌الاسلام مصطفی دری معتقد است ویژگی حوزه در صد سال اخیر، نتیجه‌گرایی در فقه است و حجت‌الاسلام احمد رهدار، نتیجه‌گرایی فقهی حوزه قم را به دلیل مبنای روشی آیت‌الله حائری و آیت‌الله بروجردی می‌داند.

صد سالگی حوزهدر صدمین سال احیای حوزه علیمه قم از سوی مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قرار داریم و تحولات یک قرن اخیر حوزه از مناظر مختلف از جمله فقهی قابل بررسی است.

به همین مناسبت و در ادامه پیگیری پرونده صد سالگی حوزه قم، ایکنا نشستی با موضوع «تحولات و تطورات فقهی حوزه قم» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین احمد رهدار، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) و حوزه علمیه و حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی دری، قائم‌مقام پژوهشگاه فقه معاصر، نویسنده و استاد حوزه علمیه برگزار کرده که در ادامه بخش اول آن را می‌خوانید؛

ایکنا ـ حوزه علمیه در طول تاریخ به ویژه در صد سال اخیر رویکردها و جریانات مختلف فقهی را به خود دیده است. این رویکردها چه تحولاتی را به دنبال داشته و فقه امروز چقدر متأثر از رویکرد آیت‌الله حائری یزدی و آیت‌الله بروجردی است؟

رهدار: اگر حوزه قم را وارث حوزه‌های علمیه شیعی ماقبل آن بدانیم، در دوره نزدیک به تأسیس حوزه قم چند شاخه و جریان فقهی داریم که از حوزه‌های علمیه شهرهای دیگر به حوزه قم سرریز شده‌اند. اولین جریان، فقهی‌ _ حکمی است که حکمت در آن غلبه دارد، مانند ملاصدرا یا حکمای اربعه دوره قاجار مانند زنوزی و سبزواری و حکمای تهران مانند مرحوم رفیعی و نیز فرد شاخص این گرایش در دوره بعد از انقلاب اسلامی یعنی مرحوم آیت‌الله حسن‌زاده آملی. این آقایان حکیمان فقیه هستند و کار آنان آشتی‌ دادن زبانِ حکمت با فقه بود. در نبود این آشتی، شاهد تکفیرهایی از سوی فقها درباره حکما بودیم ولی این آشتی دادن سبب شد تا تکفیرها کمرنگ شود، این فقهای حکمی، بین زبان حکمت و فقه هم‌افزایی کردند که برای حوزه امروز هم در زمینه حکمت و هم فقه آوردهایی داشته است.

جریان دیگر، عرفانی‌فقهی با غلبه جریان عرفانی است و مرحوم سیدعلی شوشتری آغازگر آن است و بعد ملاهادی سبزواری، قاضی طباطبایی و در دوره ما کسانی مانند آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله بهجت و تا حدودی علامه طباطبایی آن را دنبال کردند، البته علامه از حکمت هم بهره وافری داشت. خروجی این جریان سبب آشتی زبان فقه و عرفان شد و در غیاب این صلح، شاهد تکفیرهایی علیه عرفان بودیم و نیز سرمایه این جریان انکارنشدنی است.

احمد رهدار

جریان سوم شامل فقیهان محض است و غلبه در این جریان با فقه است؛ مانند وحید بهبهانی و شیخ انصاری، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، ابوالحسن اصفهانی، امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب که امام و رهبری به خاطر تشکیل حکومت اسلامی فضای متفاوتی را ایجاد کردند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم مؤسس و آیت‌الله العظمی بروجردی هم جزء این جریان فقهی هستند که بُعد فقهی در آنها پررنگ‌تر و نیز میراث آنان فاخر است.

جریان چهارم شامل فقهای متجدد است؛ یعنی فقهایی که عمق فقهی آنها کم است و روشنفکری آنها غلبه دارد. آنان تلاش می‌کنند که زبان فقه را با مدرنیته و تجدد آشتی دهند و هم‌افزایی داشته باشند؛ گرچه در این جریان التقاط زیاد است و خروجی آن هم در برخی موارد به سمت تجدد غش کرده است ولی اگر سرمایه این جریان در میراث فقاهت ما دیده نشود، باز نقص وجود خواهد داشت. البته جریانات دیگری را هم می‌توان اضافه کرد.

ایکنا ـ برای تکمیل بحث، افراد شاخصی از جریان چهارم یعنی روشنفکران متجدد را هم نام ببرید.

رهدار: اگر از آستانه مشروطه شروع کنیم، مرحوم شیخ هادی نجم‌آبادی، فقیه مسلمی است که تحت تأثیر تجدد بود؛ ملک‌المتکلمین و ناظم‌الاسلام کرمانی هم فقهایی هستند که در فقه آنها ایراد وجود دارد و برخی از آنها برچسب بابیت هم دارند؛ البته نمی‌دانم چه مقدار بابی بودند. در دوره معاصر مرحوم شیخ مؤسس، اسدالله خرقانی، شریعت سنگلجی و مرحوم آیت‌الله طالقانی جزء این طیف با درجات مختلف هستند، مثلا مرحوم طالقانی با وجود آنکه دغدغه آشتی فقه و تجدد داشت به سوی تجدد کشیده نشد و حتی سیدحسین مدرس طباطبایی که آمریکاست جزء این جریان است؛ افراد شاخص دیگر این جریان آیت‌الله صانعی، آیت‌الله جناتی و کدیور هستند؛ البته درجه فقهی آیت‌الله جناتی بر تجدد او غلبه دارد یا کسی در فقاهت آیت‌الله صانعی تردید نکرد، ولی درباره مرجعیت او حرف و حدیث بود و ایشان هم در زمره فقهای متجدد محسوب می‌شود.

آیت‌الله مهدی حائری از افراد شاخص دیگر در این جریان و به عنوان  فقیهی حکمی است و هر کدام در فضای فقهی ما نقش داشتند. البته همه اینها با وجود تفاوت‌هایی، اشتراکات هم داشتند؛ از جمله اینکه درباره مسائل مستحدث دغدغه داشتند و آنها را بررسی و نیز موضعی را اتخاذ کردند.

با تشکیل نظام اسلامی در ایران، همه فقها با تفاوت درجات، نسبتی با انقلاب برقرار کردند و هر کدام ادبیاتی را تولید کرده‌اند. در مجموع، تراث فقهی کنونی تراث فقهی سنگینی است که فعل اجتهاد ورزیدن را سنگین کرده است. البته این مسئله به مرحوم مؤسس و آیت‌الله بروجردی هم اختصاص ندارد و ماحصل فعالیت‌های فقهی در حوزه است. اگر کُندی‎‌هایی را هم شاهدیم به این دلیل است که این تراث خیلی پر و سنگین وزن شده است.

اراسل// دری: آثار شهید صدر نتیجه‌گرا و تحول‌خواه نیست/ رهدار: صدر نابغه واقعی بود

ایکنا ـ آقای دری، جناب رهدار به چند جریان فقهی به خصوص در صد سال اخیر اشاره کردند. از دیدگاه شما بایسته‌های مکتب فقهی قم در سده اخیر به خصوص در مقایسه با حوزه نجف چیست؟

دری: فقهایی چون مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه و آیت‌الله بروجردی با وجود اشتراکی که در دیدگاه داشتند و در یک خط فقهی قرار دارند، ولی با مرحوم امام(ره) تفاوت‌های جدی دارند. اگر مکتب فقهی صد سال اخیر حوزه قم را بررسی کنیم، اولین ویژگی آن تازه‌تأسیس بودن است و در تأسیس دست انسان باز است تا هر طوری که می‌خواهد به تأسیس حوزه بپردازد برخلاف وقتی که پیشینه‌ای وجود داشته باشد. 

آیت‌الله حائری وقتی به قم آمدند و بحث تأسیس یا احیای حوزه پیش آمد نه تنها درسی وجود نداشت و فیضیه تبدیل به خوابگاه شده بود، بلکه تعدادی از معتادان در آنجا حضور داشتند و ایشان ابتدا معتادها را بیرون کردند، یعنی حوزه کاملا بکر بود و طبیعتا طلاب خوبی هم وجود نداشت. مرحوم امام(ره) هم قصد ورود به قم را نداشتند و به خاطر شیخ عبدالکریم به قم آمدند. تازه تأسیس بودن برکاتی برای قم داشت و سبب شد تا حوزه مختص به خود باشد.

ویژگی دیگر حوزه در صد سال اخیر، نتیجه‌گرایی در فقه است که از مرحوم شیخ عبدالکریم و مرحوم بروجردی شروع می‌شود و در فردی مانند امام به اوج می‌رسد. اگر بین فقهای قم و نجف مقایسه کنیم خواهیم دید که مرحوم حائری دو جلد تقریرات اصولی دارد، آیت‌الله بروجردی دو جلد، امام چهار جلد و مابقی مراجع هم کتب اصولی دارند ولی در حوزه نجف فقط نیمی از مباحث اصولی آقای خویی 5 جلد شده و اگر نیمه دیگر آن هم نوشته شده بود 10 جلد می‌شد. تقریرات آقای روحانی 7 جلد شده است، تقریرات مرحوم آقای صدر که مرحوم آیت‌الله شاهرودی نوشته، هفت جلد است و تقریرات آیت‌الله وحید خراسانی حدود 18 جلد خواهد شد و مکاسب ایشان 18 سال طول کشیده است.

بنابراین در حوزه نجف به اصول به عنوان ابزار استنباط بسیار مفصل پرداخته شده است ولی در حوزه قم، اینطور نیست و دانش اصول خیلی مورد توجه نیست. آیت‌الله بروجردی درس اصول را بسیار مختصر برگزار می‌کردند و آیت‌الله شبیری زنجانی هیچ وقت اصول درس نگفته‌اند جز یک مورد و فقط فقه گفته‌اند؛ من این موضوع را نتیجه‌گرایی می‌دانم.

دو پسرعمو در خاندان صدر داریم، امام موسی صدر و شهید محمدباقر صدر؛ آقا موسی در لبنان حزب تشکیل داد و شاگرد تربیت کرد و کارهای عام‌المنفعه کرد حال اگر کارهای ایشان و امام(ره) را با شهید صدر قیاس کنیم خواهیم دید که  ایشان هیچ نظریه تولیدی  ندارند، شهید صدر اقتصادنا را برای تبیین مکتب اقتصادی اسلام و برخی کتب دیگر را نوشتند، کتاب مشهور به حلقات را درباره اصول نوشتند ولی اینها باید فایده داشته باشد ولی وقتی فتاوای ایشان را ملاحظه کنیم در  حوزه زنان چه کاری کرده‌اند؟ در همین بحث اقتصادی و بانکداری چه نتیجه‌ عملی در پی داشت و چقدر آرای ایشان با آیت‌الله خویی فرق کرد. گرچه از ایشان با عنوان نابغه هم یاد می‌شود ولی در عمل ما کار نتیجه‌داری ندیده‌ایم. این همه تلاش و زحمت باید منتج به نتیجه شود. امام(ره) مثلا حق رأی زنان و موسیقی و چندین مسئله فقهی دیگر را حل کردند و قائل به فقه پویا  شدند و مسیر فقهی جدیدی گشوده شد با این که مکتب اصولی خاصی نداشتند و نظریه خاص اصولی هم تولید نکردند.

مرحوم عبدالکریم حائری و آیت‌الله بروجردی و امام و شاگردان ایشان نتایج خوبی ایجاد کردند؛ مثلا در دوره معاصر، آیت‌الله مکارم شیرازی را می‌توان نام برد که ایشان در دانش اصول صاحب نظریه نیست ولی مسئله ذبیحه را در حج حل کردند.

ایکنا ـ آیت‌الله بروجردی هم بحث نتیجه‌گرایی را دنبال می‌کردند یا این بحث در نسل بعد از ایشان به خصوص توسط امام خمینی رواج یافت؟

دری: بله، ایشان هم نتیجه‌گرا بود؛ کسی که دو جلد تقریرات اصولی دارد ولی فقهش 15 جلد است معلوم است که دنبال حل مسائل جامعه است، اکنون تقریراتی حدود 20 جلد نوشته می‌شود ولی نتیجه؛ هیچ و تکرار حرف‌های گذشته است. اگر بناست که ما به همان نتایج قبل برسیم اصول آقای خویی خیلی آسان و روان است و نیازی به حلقات و بحوث و ... نیست.

تحول‌گرایی ویژگی دیگر حوزه قم است؛ البته تحول‌گرایی با خودشیرینی در برابر مردم و روشنفکران یکی نیست؛ این کار بدی است که ما زور بزنیم تا از ادله آن چیزی به دست آوریم که مردم و روشنفکران می‌پسندند ولی کسانی که در فقاهت آنها تردیدی نیست ولو مرجعیت‌شان مورد مناقشه بوده با ادله و موازین در قم بروز و ظهور یافتند مانند مرحوم آیت‌الله صانعی، آیت‌الله جناتی، یا در حقوق زنان، آقای مهریزی، آقای ایازی و ... . جالب اینکه برخی افراد تا زمانی که در نجف بودند فتاوای متفاوتی نداشتند ولی وقتی به قم آمدند تحول در آرائشان پیش آمد مثلا آقای سید کمال حیدری از شاگردن شهید صدر تا  در نجف بود تحولی در مواضع‌شان نبود ولی وقتی به ایران آمد تحول در او پدید آمد؛ البته نمی‌گویم در نجف هیچ کسی نیست که فتوای نوپدید بدهد ولی این ویژگی حوزه نجف نیست.

ایکنا ـ اجتماعی‌ بودن حوزه قم از دیگر ویژگی‌های آن است. آیا حوزه نجف هم واجد این ویژگی هست؟

دری: بله. اجتماعی‌ بودن حوزه قم هم از دیگر ویژگی‌های آن است، مثلا آیت‌الله خویی حتی نقاشی جاندار را هم حرام می‌دانند زیرا کاری به لوازم اجتماعی و قابل اجرا بودن این فتوا ندارند ولی تفاوت‌هایی در آرای امام خمینی وقتی هنوز وارد عرصه مبارزه و انقلاب هم نشده بود، می‌بینیم که نشانگر توجه به بعد اجتماعی و توجه به قابلیت اجرای یک حکم است. اکنون مطالب جدیدی مانند فقه هسته‌ای، فقه پزشکی، حجاب و ... داریم که در نجف سابقه ندارد، حتی عناوین دروسی که فرزندان فقها در قم به آن می‌پردازند با عناوین دروسی که فرزندان فقها در نجف مشغول تدریس آن هستند تفاوت زیادی با هم دارد.

چند تن از شاگردان آیت‌الله سیستانی در حوزه مشهد، فقه پرشکی درس می‌دهند و چند شاگرد ایشان در نجف، حج و مکاسب می‌گویند و همه هم شاگرد ایشان هستند. یعنی شاگردان ایشان در ایران پیوست اجتماعی فتاوا را مورد توجه دارند که در نجف اینطور نیست.

ایکنا ـ آقای رهدار، آیا با دیدگاه جناب دری در مورد حوزه قم و نجف موافقید؟

رهدار: نکاتی که گفتند از نتایج فقه بعد از انقلاب و تشکیل نظام اسلامی است زیرا فقه قم قبل از انقلاب، اجتماعی نبود، حتی مصادیق بارز تحول‌گرایی هم بعد از انقلاب در فقه حوزه رخ داد. در مورد نتیجه‌گرایی فقهی حوزه قم موافق هستم و معتقدم به مبنای روشی مرحوم آیت‌الله حائری و آیت‌الله بروجردی برمی‌گردد. آیت‌الله حائری بیشتر مشی سامرایی داشت و آیت‌الله بروجردی هم بیشتر اصفهانی است و فقط چند سالی در نجف بودند و مشی خاص خود را داشتند. هر دوی این بزرگواران بحث فقهی و اصولی خود را موجز و روان ارائه کرده‌اند. البته این مسئله متأثر از تازه‌ تاسیس بودن حوزه قم هم هست، کما اینکه فلسفه اسلامی در خاستگاه تاریخی خود از مشرب یونانی استفاده کرد ولی از جایی به بعد به صورت مستقل در قالب فلسفه اسلامی ارائه شد.

مصداقا من برخلاف نظر شما معتقدم که شهید صدر واقعا یک نابغه به تمام معناست حتی نظام واژگان جدیدی را که وضع کرد نشانه نبوغ اوست و این واژه‌ها را تفننا عوض نکرده و این تغییرات استعداد و راه جدیدی را فراروی او گشوده است. دو چیز را در مورد شهید صدر فراموش نکنیم؛ اول این سنتی درست یا غلط در حوزه هست و شاگردان در زمان حیات استادشان بروز و ظهور چندانی ندارند و شهید صدر هم به عنوان شاگرد آیت‌الله خویی زودتر از ایشان شهید شد و تا در قید حیات بود به  احترام استاد و از جنبه اخلاقی، آرای فقهی خود را بروز نداد. امام هم تا زمان حیات مرحوم بروجردی جلوه امامیت خود را بروز نداد. صدر در 46 سالگی شهید شد که واقعا در سنت حوزه، جوان محسوب می‌شود ولی مباحث و روش و سخنان وی روی کف دروس سنگین حوزه نجف آمده و کارهای سنت‌شکنانه‌ای هم کرده است یعنی حزب درست کرده و امروز خیلی از جریانات سیاسی عراق ناشی از حزب الدعوه هستند. یا نظریه اصلاحی وی در باب مرجعیت شیعی از کارهای سخت و پوست برافکن است زیرا وقتی پروژه اصلاح مرجعیت مطرح شود یعنی به قلب حوزه زده است و این جسارت نیاز دارد.

البته قبول دارم در مجموع ساختار حوزه نجف در مقایسه با قم، پویا، تحول‌خواه و اجتماعی نیست گرچه شهید صدر استثنا است. حوزه قم ناگزیر به خاطر نظام اسلامی، نتیجه‌گرا شده است و اکنون از چالش‌های جدی حوزتین در خیز برداشتن قم و ترمز کردن نجف است. به همین دلیل جریانی که پدیده نظام اسلامی را دیده است و بود و نبود آن را یکی نمی‌داند نسبت به نظام برنامه‌ریزی و آموزش و دروس حوزه نقد دارد و اینکه چرا سطح در 4 تا 5 سال تعریف نمی‌شود تا طلبه به سرعت آن را سپری کند و چرا وقت ما صرف برخی دروسی می‌شود که ثمر چندانی ندارد.

فضای جدید به نظر من ظرفیت حکومت است، در این شرایط استنطاق از دین حداکثری می‌شود و البته این به ایران هم اختصاص ندارد و در پاکستان هم چون عنوان حکومتشان اسلامی است تفاوت زیادی مثلا با هند دارد که یک تکه واحد بوده که از هم جدا شده‌اند. کسانی مانند ضیاء‌الحق، اسلامی‌سازی را مطرح کرد و استنطاق از حکومت زیاد شده و ظرفیت‌های حکومت هم برای پاسخ به پرسش‌ها فعال شده لذا نظریه‌پردازانی در پاکستان در علوم دینی داریم که آرائشان در اروپا و آمریکا تدریس شده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. یعنی حتی اگر وزیر گردشگری و پزشکی و... ما بخواهد فقه را نادیده بگیرد هم نمی‌تواند و همه اینها ناشی از تأسیس حکومت است.

ادامه دارد...

گفت‌وگو از علی فرج زاده

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha