ادبیات همانگونه که از نامش پیداست ماحصل رسم و رسوم و آدابی است که جوامع انسانی طی سالها به آن رسیدهاند و از اشعار فراست و هومر و رودکی و فردوسی گرفته تا داستانهای هزار و یکشب و کلیلهودمنه، همه بر نیکی سرشت و اعمال خیر تأکید دارند. این موارد که در ادیان مختلف الهی نیز به وفور سفارش شده همه انسان را به سمت خیر سوق میدهند و از شر منع میکنند و این نکته، همان حکمت موجود در آثار پیشینیان ماست.
اگر حکیم را در معنای لغوی خود به فرزانه معنا کنیم پس حکمت همان فرزانگی است که در حال حاضر در آثار ادبی و در ادامه اقتباسهای نمایشی، به ندرت دیده میشود و این موضوع ماحصل شرایط اجتماعی جهان امروز است که بهشدت به سمت فردگرایی و مینیمالیسم شتاب پیدا کرده و فقدان توجه به ارزشهای انسانی که بخشی از آن نتیجه دوری از دین و اخلاق است، ادبیات را از ماهیت اصلی آن جدا کرده است.
حکمت در نگاهی فلسفی، نوعی تشویق به درستی پندار و راستی گفتار است که به تصحیح رفتار میانجامد. این است که در گذشته وفور حکمت داشتهایم و فردوسی و نظامی و صائب و بیدل را حکیم میدانند و در میان نویسندگان و شعرای ادبیات امروز به سختی قابل مشاهده است.
با توجه به همه موارد مذکور، راه نجات ادبیات امروز ایران، توجه به گنجینههای متعدد و در دسترس ادبیات پیشین و الگوگیری از آنها با زبان امروز است که میتواند چراغی روشن در جهان تاریک امروز باشد. متأسفانه شهوت چاپ کتابهایی که در میان آنها کلماتی برای حدیث نفس رژه میروند شدت زیادی گرفته و ناشران بازاری که فقط به پر کردن جیب خود فکر میکنند موجب وفور نویسندگان و شعرایی شدهاند که حتی در چاپ اول هم مخاطب خود را ندارند و در این روزگار تنگناهای اقتصادی و گرانی کتاب، این بزرگترین خیانت به وجوه فرهنگی جامعه است، بماند که در کتب دیجیتالی نیز اسراف وقت و انرژی است.
به قلم عباس کریمی عباسی
انتهای پیام