در قسمت انتهایی بیمارستان گلستان اهواز، اتاقکی است که قطعهای از تاریخ هشت سال دفاع مقدس در آن با جزئیاتش هنوز زنده است. اینجا سختی و دلهره روزهای سرد دیماه سال 65 با همان شدت و سوز احساس میشود. کافی است دفتر پذیرش بیمارستان در سال 65 را باز کنید و تاریخ بستریهای عملیات کربلای 4 و 5 را ورق بزنید. اگر دقت کنید شاید صدای آژیر آمبولانسها، صدای قدمهای تند پزشکان و پرستاران در راهروها و صدای ناله مجروحان را هم بشنوید. اینجا کربلای 4 و 5 لابهلای دفاتر پذیرش هنوز زنده است، ترکش به سرها و ترکش به کتفها هنوز درد میکشند، صدای ناله برخی مجروحان هم قطع شده و مسئول پذیرش جلوی نامشان نوشته است: «شهید. اعزام به بهشت». هنوز پزشکان و پرستاران در حال آمد و شد هستند و مجروحان زیاد و زیادتر میشوند. تاریخ با تمام جزئیاتش در اینجا یعنی در واحد اسناد پزشکی ایثارگران بیمارستان گلستان اهواز هنوز زنده است. متن زیر گفتوگوی ایکنای خوزستان، با پیروز فروزانمهر، مسئول این واحد درباره داستانهای این اتاقک زنده است که با هم میخوانیم:
فروزانمهر در آغاز سخنانش گفت: این واحد، قبلا جزء زیرمجموعههای واحد مدارک پزشکی بیمارستان محسوب میشد. در تمام بیمارستانها، واحدهای مدارک پزشکی، بخشی دارند که اسناد دوران دفاع مقدس را در آن نگهداری میکنند.
طی بازدیدهایی که از بیمارستانها داشتیم متوجه شدیم یکی از عواملی که باعث میشود این اسناد مهجور باقی بمانند و کسی به آنها توجهی نکند و تنها در حد پاسخگویی به مراجعان باشد، نه ساماندهی آنها، این است که اسناد این واحد، در کنار اسناد روزمره بیمارستان قرار گرفتهاند. به طور معمول، تمرکز نیروهای آن بخش به امور روزمره و مورد نیاز است. وقتی میگفتیم این اسناد دارند از بین میروند، میگفتند ما تا جایی که بتوانیم به آنها رسیدگی میکنیم. حرف آنها درست بود، چون توان و نیرو برای این کار نداشتند و اگر داشتند انگیزهای برای این کار نبود، زیرا از نظر مسئولان، حفاظت و ثبت اسناد پزشکی ایثارگران یک موضوع فراموششده تلقی میشد.
تصمیم گرفتیم فرایندی بر مبنای جداسازی این اسناد تعریف و در یک واحد مشخص بر آنها تمرکز کنیم. بنابراین با تلاش بسیار سعی کردیم این بخش را از واحد اسناد پزشکی جدا کنیم. چند نفر از کارکنان دغدغهمند مدارک پزشکی به اضافه یکی دو نفر از مسئولان بیمارستان که موضوع را برای آنها روشن کردیم، به این کار کمک کردند.
در سال 96 با مسئولان بیمارستان صحبت کردیم و آنها را نسبت به از بین رفتن این مدارک توجیه کردیم، نمونههایی را به آنها نشان دادیم. بسیاری از مدیران بیمارستانها از وضعیت اسفناک این اسناد خبر ندارند. ما فضای نامناسب و نمور و بدون تهویه نگهداری مدارک را به آنها نشان دادیم. متأسفانه برخی از مسئولان میگفتند فراموش کنید، چرا که ما به اندازه کافی در بیمارستان گرفتاری داریم. وقتی آنها را برای بازدید آوردیم متوجه شدند میتوان کارهایی کرد و متوجه اهمیت این مدارک شدند و بعد از آن در اواخر سال 96 در یک فرایند 2 تا 5 ماهه واحد اسناد پزشکی ایثارگران را جدا کردیم.
با چند نفر از همکاران، کار اسکن مدارک را شروع کردیم، روش جستجوها دقیقتر و جوابگویی به مراجعان بسیار بهتر شد. برای مثال برای برخی افرادی که به آنها گفته شده بود شما سابقه جانبازی ندارید، پرونده کاملی پیدا کردیم.تمام اسناد را طبقهبندی کردیم، برای مثال دفاتر امداد (امدادرسانی سرپایی سالهای دفاع مقدس) اکنون موجود است. این اسناد شمارهگذاری شده و این دفاتر ماه به ماه تفکیک شدهاند.
اگر کسی به ما مراجعه کند، در اولین مرحله به کارتکس مراجعه میکنیم. کارتکس، کارتهایی هستند که براساس شماره پروندههای بالینی(بستری موجود) ردیف شدهاند و میتوان با نام خانوادگی افراد به شماره پرونده آنها دسترسی پیدا کرد؛ این اولین قدم جستجوی ما است.
پس از آن، به دفتر جستجوها مراجعه میکنیم که در آن مجموعههایی مثل دفاتر امداد، پروندهها، هتل نادری و ... به صورت تقسیمبندی شده فهرست کردهایم. گاهی در پرونده افراد، مدارکی وجود دارد اما در دفتر پذیرش، مدارک کاملتری پیدا میکنیم. مثلاً فردی میگوید من ترکش به سر دارم، جانبازی آن را هم گرفتهام، اما کتفم هم به خاطر ترکش از کار افتاده است و سند آن را ندارم. در دفاتر الفبایی، دفاتر امداد، دفاتر پذیرش، دفاتر هتل نادری جستجو میکنیم و یک عبارت ترکش به کتف در یکی از این مجموعهها پیدا میکنیم و مشکل این جانباز حل میشود.
پروندههای پزشکی ممکن است در جای اصلی خود نباشند. ممکن است در زمان جنگ پروندهها به بیمارستانهای دیگر انتقال پیدا کنند. چون در زمان جنگ، بهویژه در زمانهای عملیات، ممکن بود یکسری امدادها به فرد زخمی داده میشد و پس از آن پرونده را به او میدادند و او را به بیمارستان دیگر ارجاع میدادند. این مدارک آن موقع، از نظر افراد ارزش چندانی نداشتند و ممکن بود آنها را دور بیندازد. آن موقع کسی به فکر این نبود که از این پرونده، امتیازی برای خود کسب کند. کسی نمیدانست در یک زمانی هر کلمه این سندها مورد نیاز است. چون اولین قانون امتیاز گرفتن آن هم برای خانواده شهدا در سال 65 و در اواخر سال 1367 برای جانبازان تصویب شد و اصلاً این موضوع برای افراد مجروح مطرح نبود و کسی در این فکر نبود و پروندهها اهمیت نداشت.
با طبقهبندی که در اینجا به وجود آوردیم، پرونده کامل برخی افرادی که به آنها گفته شده بود سابقه جانبازی ندارند، پیدا کردیم. برای مثال در سالهای جنگ تحمیلی در یکی از روستاهای دور افتاده اهواز، بمبارانی رخ داد و ترکشی به گردن زن جوانی برخورد کرد که همان جا شهید شد. نوزادی در بغل او بود. این نوزاد در سنین جوانی (در سال 93) به این جا آمد و گفت من برگی قدیمی پیدا کردهام که مربوط به مراجعه مادرم به بیمارستان گلستان است. به دلیل بینظمی موجود در اسناد، مدرکی برای او یافت نشد. بعد از مدتی دوباره پیگیری کردند. دوباره به روش جستجوی جدید خود مدارک او را جستجو کردیم و پرونده کامل این بانوی شهید را پیدا کردیم. بنابراین، اینها خانواده شهید بودند که پیش از آن مدرکی نداشتند.
کادر درمان، آن سالها تا جایی که میتوانستند دقیق و درست عمل میکردند. گرچه ممکن است اشتباه انسانی رخ بدهد به این معنی که فرد میخواست تاریخ روز دوم ماه سوم را بنویسد که در اثر اشتباه روز سوم ماه دوم ثبت کرده است.
برای آسان شدن کار ایثارگران و خانوادههای آنها رسیدی طراحی کردیم که یک سمت آن اسم بیمارستانها، شماره تماس و نشانی آنها را نوشته و در سمت دیگر آن شماره تماس خود را نوشتهام و در اختیار مراجعان قرار میدهم. از این طریق ارتباط تلفنی و پیامکی بسیاری با افراد دارم و این رسید را برای آنها میفرستم که بتوانند از شهرهای خود هم مدارکشان را پیگیری کنند و نیازی به مراجعه حضوری نباشد. این کار شاید دردسر دارد، اما برکات زیادی دارد.
مدارک پزشکی بیمارستانهای صحرایی، استودیو تختی و بعضی از مکانهایی که بهطور موقت بیمارستان شدند، در سال 1363 که بیمارستان بقایی تأسیس شد، به آنجا منتقل شد. در دوره جنگ تحمیلی هتل نادری زیر نظر بیمارستان گلستان به بیمارستان تبدیل شد و در حال حاضر یکسری دفاتر داریم که مربوط به این هتل هستند. وقتی شهید چمران زخمی شدند، به دلیل خطراتی که وجود داشت آقای دکتر پدرام، رئیس وقت بیمارستان به رهبر انقلاب که در آن زمان در شورای دفاع بودند، نامهای نوشتند و گفتند که برای امنیت بیشتر، بیمارستان را به هتل نادری انتقال میدهیم. ایشان موافقت میکنند و بیمارستان به مدت 1 یا 2 سال به هتل نادری منتقل میشود.
هر کدام از این اسنادی که در اینجا میبینید، داستانهای بسیاری دارند. اینکه یک هتل به بیمارستان تبدیل شود، ظرفیت بسیاری برای فیلم شدن دارد. اینکه شهید سلیمانی در سالهای دفاع مقدس در حمیدیه زخمی میشود و دست چپشان آسیب میبیند، یک فیلم است. سند زخمیشدن ایشان موجود است. داستان شهید حامد جرفی، میتواند یک فیلم باشد. او یک اعجوبه علمی است که با تسلطی که به زبانهای انگلیسی و فرانسه دارد، باعث مسلمان شدن یکی از استادان دانشگاه شهید چمران میشود. او را در اینجا بستری میکنند و پس از انتقال به تهران شهید میشود.
شروع عملیات کربلای پنج، 19 دی سال 65 است. ظاهراً یک روز است، اما در دفاتر پذیرش بیمارستان گلستان، 30 یا 40 برگ پذیرش را به خود اختصاص داده است که نام شهدا و مجروحین این عملیات در آن ثبت شده است. آیا میدانستید در کربلای 4 که چند روز قبل از کربلای 5 است، بیش از 100 صفحه برگ پذیرش بستری داریم؟ آیا این داستان نیست؟ تا جایی که میتوانستم مستندساز و مسئول دعوت کردم، اما به نتیجهای نرسیدم.
برخی از افرادی که به اینجا میآیند، بیماران موجگرفته هستند، باید آنها را درک کنیم. وقتی با آنها همراهی میکنیم به یک آرامش خاطری میرسند. گاهی از چالدران یا روستاهای دور تماس میگیرند و مدارک پزشکی افرادی که مدرکی برای ثبت جانبازی خود ندارند، پیدا میکنیم. گاهی برخی افراد به اینجا میآیند، یک جمله میگویند که میتواند یک داستان شود. برای مثال یک روز فردی مراجعه کرد که تاریخ جانبازی خود را فراموش کرده بود، اما رزمندهای را میشناخت که در همان روز شهید شده است. نام آن شهید را از او میگیرم، جستجو میکنم، مثلاً رضا، اهل روستای فلان. وقتی تصویر شهید را نشانش دادم شروع کرد به اشک ریختن. گفت: «یاد خاطرهای از رضا افتادم. ما در زمان جبهه به او رضا کیلومتری میگفتیم. او عادتی داشت که هر چند کیلومتری که راه میرفتیم، پیاده میشد و دو رکعت نماز میخواند. برای همین رضا کیلومتری صدایش میکردیم.» این داستانها باید نوشته شود.
پروژههای بسیاری اینجا قابل تعریف است. برای ثبت اطلاعات و جمعآوری خاطرات زمانی نداریم. بسیاری از افراد خاطرات خود را فراموش کردهاند. زمان طلایی این کار رفته است. چون افراد گاهی اینجا میآیند اما نمیدانند در چه تاریخی مجروح شدهاند. اگر حال را هم از دست بدهیم دیگر مدرکی نخواهیم داشت و باید از دیگران سؤالات خود را بپرسیم.
در ادامه این مصاحبه، فروزانمهر، ما را به مخزن پروندهها و محل نگهداری اسناد دیگر برد و توضیح داد: دفاتر پذیرش، فهرست اسامی بیمارانی هستند که در سالهای جنگ در بیمارستان بستری شدهاند. دفاتر امداد، اسامی کسانی است که امداد سرپایی شده و بستری نشدهاند. ممکن است افراد غیر رزمنده هم در میان بستریها باشند که محدود هستند اما بعد از مدتی، جنگیها از غیر جنگیها جدا شدند.
او از میان دفاتر پذیرش سالهای دفاع مقدس، دفتر سال 65 را بیرون کشید و روزهای کربلای 4 و 5 را ورق زد و گفت: بیشترین ثبت مجروح بیمارستان گلستان، دی سال 65 بود که چهار هزار و 500 نفر مجروح و بستری شدهاند. در یک روز 704 نفر بستری شدهاند.
در اینجا تلاش میکنیم در قدم اول، مدارک را حفاظت کنیم. شاید کسی فکر کند اینها باید ثبت شود، اما آن عملیات آنقدر حجیم است که ما را از اصل قضیه که حفاظت مدارک است، دور میکرد بنابراین اول اسناد باید حفاظت شوند بعد میتوان از این اسناد، اطلاعات را به دست آورد. در حال حاضر ثبت اطلاعات به صورت محدود انجام میشود، چون نیرو و توان آن را نداریم در گام بعد شرح حال بیماری و عملیاتها و ...هم باید اضافه شود.
فروزانمهر در بخش پایانی سخنانش درباره ضرورت حفظ این اسناد گفت: دو نگاه میتوان به این کار داشت. از نگاه اعتقادی، ایثارگران کسانی هستند که زمانی که قرار بود اینجا اشغال شود و ما اسیر بشویم، بر سر ما منت گذاشتند و دفاع کردند. این پروندهها متعلق به آنها است و این شعار نیست. برای همین تا زمانی که اینجا هستم کار خودم را انجام میدهم.
نگاه دیگر این است که این اسناد، ملی هستند. بارها گفتهام یک برگ پاره این اسناد اگر در کشور دیگری بود، آن را در قاب شیشهای و در موزه قرار میدادند. نمیگویم این کار را انجام دهیم، اما اگر بخواهیم با نگرش مادی به این قضیه نگاه کنیم، باید دغدغه حفظ آنها را داشته باشیم. این اسناد مربوط به طولانیترین جنگ کلاسیک قرن اخیر کشور ما است. اینها 8 سال از تاریخ کشور ما است و از برگ برگ آن میتوان داستان بیرون کشید. اگر از بین بروند، چه فرقی با دورانهایی داریم که نتوانستند اسناد تاریخی کشور را حفظ کنند؟
انتهای پیام
گزارش بسیار جالبی بود، خدا خیرتون بده
آفرین به انسان های شریفی که دغدغه ثبت تاریخ رشادت های عزیزان رو دارند و به احقاق حق رزمندگان و ایثارگران کمک می کنند.
سلام و درود
دوستان گرامی ایکنا گزارش زیبا و خوبی بود. چشم به راه تشریف فرمایی و گزارش های بعدی هستيم. با سپاس.