به گزارش ایکنا؛ هفتمین نشست از مجموعه نشستهای فرهنگ و دانشگاه با معرفی و بررسی کتاب فلسفه دانشگاه؛ تأملاتی درباره دانشگاه در جهان و ایران، نوشته رضا ماحوزی شب گذشته، ۲۲ مهرماه، با حضور محمدرضا حسینی بهشتی، احسان شریعتی و رضا ماحوزی در سرای کتاب واقع در خانه کتاب برگزار شد.در این نشست احسان شریعتی، مدرس فلسفه، طی سخنانی با بیان اینکه در این کتاب به نظرات هایدگر اشاره شده، اظهار کرد: هایدگر درباره اینکه دانشگاه چرا باید آزاد و مستقل باشد و اینکه این نهاد باید رهبر معنوی بقیه نهادها باشد، نظراتی دارد و دانشگاه را بدنه و پیکره اصلی آموزش عالی میداند؛ اما در این کتاب و در بیان نظریات هایدگر، اهمیت و ابعاد نظرات او، آن چنان که باید ذکر نشده و مشخص نیست.
انقطاع سنت و مدرنیته در تأسیس دانشگاه مدرن در ایران
وی با بیان اینکه دانشگاه رسالت اجتماعی دارد، به استقلال دانشگاه در این مقوله اشاره کرد و ادامه داد: آزادی مسئولیت در مقابل هر اقدامی و آزادی قدرت تصمیمگیری در برابر هر اتفاقی از جمله آزادیهای دانشگاه است. در این کتاب بیان شده که دانشگاه مدرن در ایران، برخلاف اروپا و غرب که سنت و مدرنیته در تداوم هم بودند، به صورت منقطع از سنت مستقر شد. این انقطاع ادامه یافت، به گونهای که در حوزه فلسفه دو دپارتمان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در دانشگاه راهاندازی شد که فلسفه غرب ترجمه بود و این ترجمهها هم خارج از دانشگاهها انجام میشد و مورد مصرف در دانشگاه قرار میگرفت. البته تحقیقات تطبیقی زیادی بین متفکران مدرن و سنتی صورت میگیرد، اما در نهایت این دو نوع فضا را از هم جدا میکنند.
شریعتی با بیان اینکه یکی از مشکلات دانشگاه، نهادی بود که باید در حوزه صنف معلمان و آموزگاران و اساتید تشکیل میشد و تأسیس نشد، افزود: چیزی به نام نهاد صنفی اساتید و یا بحث علمی بین اساتید و دانشجویان وجود ندارد. حیات فکری زنده در دانشگاه نداریم و دانشگاه فعلی، کارخانه مدرکسازی شده است.
وی گفت: در کتاب وقتی بحث دانشگاه کنونی ارائه میشود، راهحلی هم بیان نمیشود و به تبعیت از عقیده سقراطی، نمیدانم را طرح میکند. اما راهحل برای برونرفت از بحرانها چیست؟ انسانی که ایدهآل تمدن، فرهنگ و انقلاب باشد چگونه ساخته میشود، سؤالی است که دانشگاه در مقام نهادی باید پاسخ بگوید. نهاد دانشگاه در کشور ما سن و سالی ندارد، اما این پرسشی است که هنوز به آن پرداخته نشده است.
در ادامه این نشست سیدمحمدرضا حسینیبهشتی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، در سخنانی با بیان اینکه تمرکز بر روی مسئله دانشگاه کار ارزنده و قابل تقدیری است، اظهار کرد: اگر نهاد دانشگاه در ایران مورد بررسی قرار گرفته در حد نقدهای چندگانه فیلسوفها بوده که نظریات متعددی مخصوصاً درباره نهاد دانشگاه داشتهاند. نامهای متعددی در این کتاب همچون کانت، همبولت، هگل، هایدگر، ماکس وبر، هابرماس و ... ذکر شده است.
وی با بیان اینکه طرح موضوع فلسفه دانشگاه، عنوان بحث برانگیزی است، ادامه داد: اگر دانشگاه موضوع پرسش فلسفی قرار گیرد، باید دید این پرسش چه تفاوتی با پرسشهای روزمره و علمی دارد و نیز ویژگی پرسش فلسفی چیست. گویی این کتاب میگوید تلاش فلسفه و فیلسوف این است که واقعیت زمانه خود را به تصویر بکشد و یکی از مظاهر آن نهاد دانشگاه است. البته که مفاهیم محوری هایدگر درباره دانشگاه و ایدهمحوری او درباره نهاد دانشگاه، به وقوع نپیوسته است.
اختلالات در دانشگاه منحصر به این نهاد نیست
بهشتی در ادامه با تأکید بر اینکه بخش دوم کتاب از جهات مختلف برای ما مهم است، چرا که به دانشگاه ایرانی و تلقی ما از دانشگاه ایرانی پرداخته است، افزود: نهاد دانشگاه با هدفگذاری خاصی در ایران تأسیس شد و این سؤال را میتوان پرسید که این نهاد نسبت به هدفگذاری در زمان تأسیس، امروز در چه وضعیتی است و اینکه آیا بین آنچه هدف بود و آنچه امروز است تفاوت میبینیم؟ چرا؟ به عقیده من امروز باید به سمت این چرا بهطور جدی حرکت کنیم. دانشگاه کارکردی در جوامع دارد که در کشور ما با فراز و فرودهایی همراه و در مواردی با اختلال هم مواجه بوده است. البته اگر اختلالات به وجود آمده، منحصر به نهاد دانشگاه بود این را به پریشانی این نهاد و برخی عوامل نسبت میدادیم، مثلاً اینکه نوع مدیریت این بخش باعث این اختلالات شده است. اما اختلالات منحصر به این نهاد نیست. اگر در رفتارهای یک فرد و جامعه ناسازگاریهای وجود دارد، به نظر میرسد با پریشانی بنیادیتری مواجه هستیم که در هر حوزهای خود را نشان میدهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه مسئله دانشگاه در بستر بزرگتری به نام هویت قابل طرح است، گفت: هویت دانشگاهی بخشی از کل است و اگر اختلالی در این نهاد وجود دارد، به اختلال در هویت فرهنگی ربط پیدا میکند؛ لذا باید تلاش کنیم تا دریابیم ریشههای این مسئله در کجاست که بروز آن در دانشگاه و در این سطح است. اگر ناهمخوانی در افکار، گفتار و اندیشهها دیده میشود، باید بررسی شود که در سؤالهای بنیادی که به نحوی در هویت انسانی نقش ایفا میکنند چه اتفاقی افتاده است.
پاسخ به دو پرسش جدی و تعیینکننده
وی با بیان اینکه دانشگاه از زوایای مختلف قابل بررسی است، اظهار کرد: پاسخ به این دو پرسش که ما که هستیم و چه میخواهیم، دو پرسش جدی است که پاسخ به آن تعیینکننده است. به این دلیل که نسبتهایی که با جهان و همه چیز داریم، با «من» گره میخورد. اگر آن پریشانی در گفتار، رفتار و عمل فرد پدیدار شود، بعدها به صحنههای بزرگتر و اجتماع هم سرایت میکند. این بنیادیتر از توجه به اخلاق است. وقتی از دانشجو میپرسیم از زندگی چه میخواهی میگوید نمیدانم و این امر نارضایتی مدام و التهاب را ایجاد میکند. ابهام در تصاویر از اینکه چه هستیم و که هستیم در عمل و سخن ما آشکار میشود.
بهشتی با طرح این پرسش که چه تلقیای از دانشگاه داریم؟ افزود: وقتی میگوییم دانشگاه یعنی کجا؟ دانشگاه چه نقشی در جامعه باید ایفا کند و ما چه انتظاری از آن داریم. در همین موضوع باید بررسی شود که پرسش فلسفی از دانشگاه در سطحی باید باشد که متوقف در سطوحی نشود که پرسش از چیستی، نسبت به هدفی که برای دانشگاه در نظر گرفته شده، فاصله داشته باشد. از یکسو به لایههایی از پاسخ اکتفا کردیم که پاسخ به پرسشی فلسفی از دانشگاه نیست. اگر به تنقیح این پرسش بپردازیم، خواهیم دید که در این مسیر توجه به بعضی تلاشها اولویت اول ما نخواهد بود.
انتهای پیام