به گزارش ایکنا، عبدالرئوف افضلی؛ استاد و پژوهشگر فلسفه، شامگاه 6 اردیبهشت ماه در نشست علمی «الحاد جدید و نحوه مواجهه آن با اخلاق» با بیان اینکه الحاد جدید یک سری شاخصههایی دارد از جمله اینکه لحن الحاد جدید نسبت به الحاد قدیم تندتر و عملگرایانهتر است و کاملا برخلاف الحاد قدیم موضع خصمانه نسبت به ایمان و مؤمنان دارد، گفت: الحاد جدید از زبان توهین در مواجهه با ایمان و مؤمنان و مقدسات استفاده میکند؛ شاخصه دیگر هم شخصیتمحوری در الحاد جدید است یعنی ریچارد داوکینز، سام هریس و ... شخصیتهای اصلی این الحاد یا اسبسواران الحاد جدید هستند.
افضلی افزود: از آنجا که این دو شاخصه هر کدام امتیاز و معایبی دارد، تعریف سومی هم ارائه شده است که بر هر دو شاخصه قبل و مبانی آنان میپردازد و این تعریف درستتر هم هست؛ کتبی هم در این باره ترجمه شده است که از جمله میتوان به کتاب پندار خدا اثر داوکینز، شکستن طلسم اثر دنت، کتاب پایان ایمان، دین، وحشت و آینده خرد اثر هریس و کتاب خدا بزرگ نیست اشاره کرد. این کتب از کتابهای مهم در الحاد جدید است و مراجعه به آنها بر ای فهم الحاد جدید اهمیت زیادی دارد.
افضلی با اشاره به مبانی الحاد جدید، تصریح کرد: پوزتیویسم، علمگرایی، و اومانیسم و ... از جمله مبانی این افراد در تبیین الحاد جدید است؛ اینها هیچ گزارهای جز گزارههای تجربی و تحلیلی را معتبر و علمی نمیدانند.
وی با طرح این پرسش که آیا با توجه به مبانی الحاد جدید این الحاد میتواند با اخلاق کنار بیاید، اظهار کرد: ما دو گزینه بیشتر نداریم یا اخلاق نداریم یا اخلاق ما باید علمی باشد؛ از آنجا که نمیتوان اخلاق را به صورت کامل کنار گذاشت لذا ملحدان جدید توجیهات علمی برای اخلاق درست کردند. تبیین اخلاق به شیوه علمی به دو صورت در الحاد جدید صورت گرفته است؛ الحاد جدید با تکیه بر دو الگو یعنی عصبشناسی و تکاملی تلاش کرده است اخلاق را توجیه کند؛ الگوی عصبشناسی توسط هریس و الگوی تکاملی هم توسط داوکینز انجام شده است.
این پژوهشگر فلسفه با اشاره به دیدگاه سام هریس و الگوی عصبشناسی تصریح کرد: هریس در کتاب «چشمانداز اخلاقی» خود که روشمند نیست و متنی سخت و دشوار دارد، استدلالی پیچیده برای تبیین علمی اخلاق ارائه کرده است؛ استدلال وی چند مقدمه دارد؛ اولین مقدمه ایشان این است که اخلاق همان بیشینهسازی رفاه است یعنی هر کاری که باعث افزایش رفاه مردم شود امری اخلاقی است. از منظر وی، ارزشها و اخلاق و زندگی خوب باید به رفاه موجودات آگاه منتهی شود و این مفاهیم اگر به رفاه منتهی شوند معنادار هستند وگرنه بی معنا هستند. وی مثالی در مورد حجاب زده و میگوید آیا بر حجاب که تاکید میکنیم اگر منتهی به آسایش و رفاه بانوان شود اخلاقی است و باید توصیه کنیم در غیر این صورت حق نداریم این کار را بکنیم.
افضلی با اشاره به تعریف هریس از رفاه، اضافه کرد: از منظر وی، رفاه حالتی ذهنی است و به مغز انسان مرتبط است؛ از دید وی هر چیزی را که بخواهیم اخلاقی حساب کنیم و رفاه درست کند باید تحولی در مغز انسانها ایجاد کند؛ وی تصریح دارد که رفاه انسان کاملا به رویدادهای جهان و وضعیتهای اجتماعی مرتبط است یعنی رفاه صرفا امری انتزاعی نیست و حالات مغز انسان نشان میدهد که رفاه محقق شده است یا خیر.
این کارشناس فلسفه اسلامی با بیان اینکه مقدمه دیگر هریس آن است که این حالت ذهنی، امری عینی است نه انتزاعی و غیرتجربی، یعنی اخلاق مدنظر من تجربی و ملموس است، اظهار کرد: از نگاه هریس رفاه و حالات ذهنی کاملا اموری عینی و تجربی و واقعیات علمی هستند و علم میتواند آنها را مطالعه کند؛ پس او اخلاق را به رفاه و رفاه را به حالات دهنی و حالات ذهنی را هم به امور تجربی مرتبط کرد؛ مقدمه دیگر وی آن است که چیزی که امر عینی باشد موضوع تحقیقات علمی قرار میگیرد.
وی اضافه کرد: برای علم تعاریف مختلفی داریم و یکی از تعاریف آن است که علم برگرفته از حقایق ملموس و فکت است؛ نظریه برخاسته از توهم و خیال نمیتواند نظریه علمی قلمداد شود. با توجه به مقدمات هریس او نتیجه میگیرد اخلاق موضوع علم است لذا نباید گفت علم چه ربطی به اخلاق دارد.
افضلی با تاکید مجدد بر اینکه اخلاق از منظر وی موضوع تحقیقات علمی است، ادامه داد: هریس به عنوان عصبشناس تحقیقاتی در اینباره انجام داده و میگوید هورمونهایی در وجود انسان ترشح میشود که حالاتی در انسان ایجاد میکند که گاهی روحیات مثبت و گاهی منفی ایجاد میکند و انسان براساس آن با جهان روبرو میشود؛ وی مدعی است که باید تحقیقات بیشتری در مورد حالات ذهنی افراد انجام شود.
استاد و پژوهشگر فلسفه اسلامی با طرح این پرسش که آیا یک انسان ملحد میتواند اخلاق را بپذیرد، اظهار کرد: اولین نقد بنده به نظر هریس آن است که ملحدین امثال وی اصلا حق ندارند در مورد اخلاق سخن بگویند چون به تعبیر شهید مطهری بین اخلاق و دین پیوند ناگسستنی وجود دارد و نمیتوان دین را کنار گذاشت و دم از اخلاق زد؛ اموری مانند شجاعت، سخاوت و کرامت و شرافت و ... اموری اخلاقی هستند که ریشه در متافیزیک دارند و ما بدون اعتقاد به ماوراء و آخرت نمیتوانیم کرامت و شرافت حقیقی را درک کنیم. بنابراین اعتقاد به آخرت جزء امور لاینفک اعتقاد به امور اخلاقی است. همچنین شهید مطهری پیوند اخلاق و فطرت را بازگو کرده است و اگر این نگاه را به اخلاق داشته باشیم و اخلاق را برگرفته از فطرت بدانیم بنابراین اخلاق منهای دین و فطرت و ماوراء وجود خارجی ندارد و فرض آن محال است.
وی با بیان اینکه هریس چون اعتقاد به خدا و آخرت ندارد نمیتواند از اخلاق سخن بگوید، تاکید کرد: نقد دیگر آنکه اگر ما دیدگاه کسانی چون هریس را در مورد اخلاق بپذیریم گرفتار نسبیت خواهیم شد یعنی در واقع اخلاق تابع حالات ذهنی است و حالات ذهنی هم یکسان نیست از این رو اخلاق امری فراگیر و جهانی نخواهد بود و امری نسبی تلقی میشود که هر کسی بنابر سلیقه خودش میتواند چیزی را اخلاقی بداند و یا نداند و نظامهای اخلاقی نسبیگرایی خواهیم داشت.
افضلی تصریح کرد: نقد دیگر آن است که وقتی اخلاق تابع حالات ذهنی باشد جبری خواهد شد زیرا در اختیار اراده انسان نیست در حالی که قاطبه معلمین اخلاق و مکاتب اخلاقی تاکید دارند اخلاق پدیده اختیاری و ارادی است و ارزش خیر اخلاقی در اختیاری بودن آن است که سام هریس از آن غفلت کرده است.
انتهای پیام